به گزارش خبرنگار مهر، ویژگیهای نظریه اخلاق متناسب با جامعه چیست؟، آیا نظریه های اخلاقی برای جوامع مختلف متفاوت هستند؟، آیا ارزشهای اخلاقی مشترک برای همه جوامع وجود دارد یا نه؟ این سؤالات و سؤالات دیگر ما را بر آن داشت که با کارشناسان این عرصه به گفتوگو بنشینیم. متنی که پیش روی شماست گفتوگویی در این موضوع است که با حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد حسین شریفی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) انجام دادیم که از نظر شما می گذرد.
*آیا می توان گفت یک مکتب یا نظریه اخلاقی برای جامعه ای بهتر از جامعه دیگر است؟
در حقیقت روح این پرسش شما، این است که آیا اخلاق به طور کلی وابسته به اجتماع یا جامعه خاص هست یا نیست؟ به تعبیر دیگر آیا جوامع مختلف یا اجتماعات گوناگون، اخلاقیات خاص خودشان را دارند یا نه؟ در پاسخ باید گفت: به نظر بنده اگر منظور از اخلاق، اخلاق متناسب با جوامع مختلف، همین اخلاقیاتی باشد که در جامعه وجود دارد یا به تعبیر دیگر نگاه توصیفی داشته باشیم، پاسخ متفاوت خواهد بود از حالتی که نگاه ارزشداورانه داشته باشیم.
اگر بخواهم دقیقتر جواب دهم می گویم پاسخ به این سؤال وابسته به رویکرد و نوع نگاه ما به اخلاق است، اگر رویکرد توصیفی و گزارشی داشته باشیم پاسخ به این سؤال مثبت است. به این معنا، آن موقع که جامعه های گوناگون را نگاه می کنیم می بینیم اخلاق گوناگون و ارزشهای متفاوتی دارند. این واقعیتی است که هیچ کس نمی تواند منکر آن باشد. اخلاقیاتی که مثلا جامعه اسلامی یا جامعه مسلمانان دارد غیر از اخلاقی است که جامعه بودایی یا هندی یا مسیحی یا سایر جوامع و مذاهب و ادیان دیگر دارد، البته بدین معنا نیست که لزوما صد در صد متفاوت باشند ولی تفاوتهای چشمگیری دارند که قابل انکار نیست. اگر نگاه ارزشداورانه به اخلاق داشته باشیم یعنی رویکرد ما اخلاق به رویکرد ارزشداورانه باشد و بخواهیم قضاوت کنیم فرق دارد.
به تعبیر دیگر یعنی وقتی بخواهیم بررسی کنیم و بگوئیم آیا این جوامع مختلف که اخلاقیات گوناگون دارند همه بر این رفتارشان محق هستند. یعنی همه کار خوبی انجام می دهند و اخلاقشان درست است؟ این هم وابسته به نوع نگاه ما به جهان و انسان و دین شناسی و ارزشهاست. اگر ارزشها را اجتماعی و وابسته به سلایق و علایق گروهی و جمعی بدانیم طبیعتا میگوئیم همین گونه است و همه درست می گویند. اخلاق نسبی و وابسته به جوامع است.
اما اگر ریشه اخلاقیات را در واقعیات بدانیم نه امری سلیقه ای و اعتباری محض و حقایق عالم را نه حقایق و واقعیتهای فیزیکی و طبیعی(مادی)، بلکه حقایقی از سنخ واقعیتهای فلسفی و سنخ واقعیتهای ماورایی بدانیم، چون لزوما بسیاری از حقایق و واقعیتها را ما نمی بینیم و با تجربه حسی تجربه نمی کنیم. به هر حال اگر اخلاقیات را قضایای واقعی دانستیم در این صورت قاعدتا و منطقا نمی توانیم بگوئیم همه در رویکردشان به اخلاق، محق هستند و درست می گویند وهر قضاوت اخلاقی برای همان جامعه درست است. نخیر! ممکن است افراد اشتباه کنند. قضاوت در این امر وابسته به یک سری مفاهیم فکری و فلسفی است.
ما معتقدیم ریشه اخلاق با توجه به اینکه ریشهای واقعی است؛ برای کشف این واقعیت، دو ابزار وجود دارد: یکی ابزار عقل و دیگری ابزار هدایتهای وحیانی و شرعی. بر این اساس اخلاقیات به معنای واقعی کلمه و ارزشهای اخلاقی به معنای واقعی کلمه ارزشهای انسانی و واقعی هستند. (انسان به ما هو انسان)، با توجه به اینکه واقعیتهای عالم وابسته به زمان و مکان نیست و مکان و زمان در نوع واقعیت تأثیرات چشمگیر و تغییرات هویتی در واقعیتها ایجاد نمیکند. بر این اساس میگوئیم ارزشها ثابت و همگانی و همه جایی و همه زمانی هستند. به این معنا که اخلاق، هویتی است که هویت انسانی، فرازمانی و فرامکانی و فرافردی و فرااجتماعی دارد. بنابراین قاعدتا اخلاق برای همه جوامع هویت ثابتی دارد. نمی توان گفت اخلاقی برای یک جامعه بهتر است و برای جامعه دیگری بهتر نیست. اخلاق، واقعیتهای انسانی است اگر آن جامعه، جامعه انسانی است و می خواهد به واقعیتهای انسانی و تکوین و عالم، عمل کند و به سعادت حقیقی دست پیدا کند باید همین راهی را برود که عقل و دین جلوی او می گذارد.
البته این پاسخ به معنای انکار تفاوت آداب و رسوم نیست، گاهی اشتباه می شود و برخیها تصورشان از اخلاق، همان آداب و رسوم است. این تصور، تصور درستی نیست. جوامع مختلف آداب و رسوم گوناگونی دارند و یک ادب و یا یک رسم برای یک جامعه ممکن است مفید و برای جامعه دیگری نامفید باشد. در جایی درست و در جای دیگری نادرست باشد. به عنوان مثال رنگ لباس؛ ملاحظه می کنید که جوامع مختلف رنگهای متفاوت می پسندند، مثلا در جوامع آسیای شرقی رنگهای خاصی میپسندند که ممکن است هیچ ایرانی این نوع رنگ را نپسندد. این اختلافها، مربوط به رسمها و آداب میشود.
مثلا آداب مهماننوازی؛ اصل مهمان نوازی و مهمانداری، تکریم مهمان یک ارزش اخلاقی است و در همه جا و برای همه جوامع ارزش است اما نوع تکریم مهمان و ادبی که مورد استفاده قرار می گیرد ممکن است در جوامع مختلف متفاوت باشد. این دیگر مربوط به تفاوت در آداب و رسوم است نه در اخلاقیات و ارزشها. مثلا احترام به والدین، یک ارزش اخلاقی است که اینجا و آنجا و این زمان و آن زمان، این فرد و آن فرد، این جامعه و آن جامعه ندارد. در هر جامعهای تکریم و احترام به والدین، ارزش ثابت و همگانی و همه جایی و همه زمانی است اما ممکن است در نوع احترام به والدین، آداب و رسوم متفاوت باشد. این تفاوتی که در آداب و رسوم هست معنایش این است که در اخلاق هم تفاوت وجود دارد. اخلاق ثابت است و یکسان اما آداب و رسوم وابسته به جوامع مختلف می تواند متفاوت باشد.
*هنری سیجویک میگوید: اگر افراد یک جامعه نظریه فایده گرایی اخلاقی را به کار ببرند، باز این نظریه، یک نظریه اخلاقی خوب نیست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
من این جمله «سیجویک»، را در جایی ندیدم و نخواندم. باید صدر و ذیل این جمله را در آثار او دید. باید فهمید که او مخالف فایده گرایی یا سودگرایی است یا مدافع آن است و دقیقا منظورش از این حرف چیست. نمی توانم در این مورد اظهار نظر و دقیق بیان کنم و نظر سیجویک را قضاوت کنم.
اما این جمله می تواند به این معنا درست باشد که حتی اگر تمام افراد یک جامعه، براساس نظریه اخلاقی ای عمل کنند یعنی ارزشهای اخلاقی را براساس فایده گرایی تفسیر کنند، به این معنا که رفتار خوب و صفت خوب را رفتار و صفتی بدانند که سود بیشتری را ایجاد کند. شاید منظور سیجویک این باشد حتی اگر همه جوامع یا همه افراد یک جامعه بر این اساس بخواهند رفتار کنند چون نظریه نادرستی را اتخاذ کردند اکثریت دلیلی بر درستی و حقانیت نمی شود، ولو اکثریت براساس نظریه ای رفتار کنند. به تعبیر دیگر باید مبنای ارزشداوری درست باشد نه رأی اجتماعی و اکثریت مردم. اگر مبنای درستی باشد بر ارزشداوری درست باشد نه رأی اجتماعی اکثریت مردم. اگر مبنای نادرستی در ارزشداوری باشد و کسی بگوید معیار خوب و بد و ارزشها، لذت است یعنی هر چیزی که لذت آور بود ارزشمند است و هر چیزی که الم و دردآور (فیزیکی، روحی یا معنوی) بود آن بد است. ما این مبنا را قبول نداریم ولو همه مردم عالم بر این اساس بخواهند ارزشداوری کنند و خوب و بد اخلاقی را مشخص کنند چون مبنا، مبنای نادرستی است ما نمی توانیم این حرف را بپذیریم. بنابراین «اکثریت»، نمی تواند معیار حقانیت باشد. اگر منظور سیجویک این باشد، حرفش درست است.
*طرح یک نظریه اخلاقی در یک جامعه مستلزم توجه به چه عواملی است؟
اخلاق وابستگی خاصی به جامعه ندارد. وابسته به هویت انسانی و واقعیتهای تکوین عالم است. بنابراین تمام تلاش ما باید این باشد که فطرت و واقعیت انسانی را در نظریه اخلاقی خودمان لحاظ کنیم و حقایق تکوینی را هم لحاظ کنیم، اما این سؤال شاید بیشتر ناظر به این باشد که با توجه به تفاوت آداب و رسوم و شرایط و مقتضیات جغرافیایی و زمانی و مکانی و هویت اجتماعی مردم ممکن است ما برای نهادینه کردن ارزش اخلاقی باید یک سری شرایط و وضعیت فرهنگی و تربیتی مردم را باید لحاظ کنیم، این حقیقتی است. به تعبیر دیگر برای تربیت اخلاقی و رشد اخلاقی افراد و جامعه عوامل مختلفی باید در نظر گرفته شود. صرفا اینکه ما بگوئیم یک ارزش اخلاقی، ارزشی انسانی و وابسته به واقعیتهای عالم است، از نظر تئوریک نظریه درستی است، برای نهادینه شدن آن ارزش در جامعه و پذیرش جمعی آن کفایت نمی کند. ما باید آنرا به گونه ای بیان کنیم که مقتضیات اجتماعی را در نظر بگیریم. شرایط روحی و روانی مردم را در نظر بگیریم همه اینها باید در نظریه اخلاقی لحاظ شود. بنابراین هم شرایط اقلیمی، اجتماعی و هویت تاریخی یک ملت و هم سلایق فردی را نباید در نظریه اخلاقی نادیده گرفت. نظریه اخلاقی مان را نباید به گونه ای بگوئیم که هیچ انعطافی نداشته باشد و سلایق فردی را به صورت کلی نابود کند. این نظریه اخلاقی از نظر اسلام هم نادرست است. اسلام هرگز نمی خواهد در اخلاق؛ سلایق، امیال و غرایز فردی را نابود کند بلکه تمام تلاش نظام اخلاقی اسلام این است که این سلایق و امیال را جهتدهی و به سمت هدایت بشری هدایت کند.
اسلام هرگز مقتضیات اجتماعی را در احکام اخلاقی نادیده نگرفته است اما سعی می کند جامعه را تربیت کند و روح جمعی و مقتضیات اجتماعی را جهت دهد و به سمت تعالی و سعادت انسانی هدایت کند. اسلام هرگز در نظریه اخلاقی خود شرایط اقلیمی را نادیده نگرفته است. مثلا اسلام نفرموده است که برای پوشش حتما باید یک لباس زیر و یک لباس رو داشته باشید، چون ممکن است شرایط اقلیمی و آب و هوایی سردسیری و گرمسیری وجود داشته باشد. نظام اخلاق اسلام حدی روشن و مشخصی را برای پوشش در نظر گرفته است. این حد مشخص و روشن برای پوشش خط قرمزی است که اسلام مشخص کرد. خط قرمز نباید عبور و نادیده گرفته شود اما بقیه موارد به اصطلاح منطقة الفراغ است. افراد آزادند تا هر طوری که دوست دارند رفتار کنند. مثلا هر رنگی که دوست دارند بپوشند. یا هر تیپ لباسی که می تواند بزند و انواع دیگری از مسائل اخلاقی را به دلخواه خود انجام دهند. بنابراین برای نهادینه کردن ارزش اخلاقی در جامعه باید به مسائل و مؤلفه های مختلف و هم به شرایط اقلیمی جامعه توجه کنیم. من نباید بگویم چون در منطقه غرب کشور ایران زندگی میکنم که تقریبا منطقه سردسیری است نوعی پوششی را در آنجا اتخاذ کردیم ممکن است در فرآیند تاریخی این گونه تصور شود که پوشش مطلوب اسلام و تنها پوشش مورد نظر اسلام این است. لزوما نباید این گونه فکر کرد و باید به شرایط اقلیمی توجه کرد. نباید محوریت به شرایط اقلیمی داد اما نباید آنرا نادیده گرفت.
به تعبیر دیگر نباید نه شرایط اقلیمی را محور بدانیم و نه آنرا نادیده بگیریم. همچنین شرایط و مقتضیات اجتماعی را هم نباید نادیده گرفت. نباید در تربیت اخلاقی به اینها بی توجه بود. غیر از اینکه تمام تلاش باید این باشد از نظر علمی و تئوریک ارزشها را تبیین کنیم غیر از آن از نظر شرایط ایرانی هم باید به آن توجه کرد. اینها اهم مسائلی بود که به نظر ما برای اینکه ارزش و نظریه اخلاقی در جامعه نهادینه و به کار گرفته شود باید مد نظر قرار گیرد.
نظر شما