به گزارش خبرنگار مهر، عزاداران حسینی در شب شام غریبان با حضور پرشور صحنه های شگرفی از وفاداری به عاشورا و اهل بین نشان دادند، در شبی که رزم تمام شد، واقعه عاشورا رخ داده، تنِ حسین و یارانش در میانه میدان افتاده است. دیگر صدای نمی آید، حتی صدای مناجات حسین. آسمان رنگ خون گرفته است، صدای سُم اسبان، صدای گریه دخترکان، صدای قهقهه شامیان فضا را پر کرده است. آفتاب غروب کرده است، شام غریبان فرزندان و یاران حسین آغاز شده است.
همه امده بودند تا زینب یکه و تنها در مقابل حرامیان نباشد تا قامتی افراشته داشته باشد.
در شب شام غریبان چهها که با بازماندگان نگذشت. از کودکان و زنانی که دامنشان آتش گرفته و روسری از سرشان کشیده شده، زیر بار غمِ اسیری تاب بیاورند تا تن قطع قطعه شده حسین در دشت کرب و بالا.
هنگامه شام غریبان رسیده است، و زینب دیگر قافله سالار است، روز عاشورا روز تقسیم بود حسین و زینب در این روز معامله کردند. سهم حسین لبه تیز خنجر شد و سهم زینب بوسه بر خنجر، سهم حسین قرآن خواندن بر سر نیزه تا هر چه جاودانگی اهل بیت را نشان دهد و سهم زینب خطبه خواندن در شام، سهم حسین شهادت و سهم زینب اسارت عزتمند.
اما هر چه هست شب تیره و تار است، مخصوصا برای کودکان. خیمه ها نیمه سوخته است و بوی دود و آتش هنوز بر جانهاست.
شبی که دیگر صدای پای حسین و عباس نمی آید
سجاد (ع) در تبی میسوزد که بخشی از شهادت پدر است و بخشی رحمت خداوندی. اما در این میان، رقیه داغدارترین کودک است،دستان کوچکش در گودال قتلگاه، تن صدپاره پدر را در آغوش کشیده، شب تیره و تارتر است بریا رقیه و دیگر صدای پای عمو عباس نمی آید، آب آزاد شده ولی لبها آرزوی دیدن روی آب را دیگر ندارد.
شام غریبان است، خیمه حسین خاموش است، شمعها را بیرون بیاورید، شمعها را بیاورید تا زینب، رقیه را بیاید. شمع ها را بیرون بیورید تا روشنایی باشد از سر صدق برای زینب دل شکسته. شمع ها را بیرون بیاورید تا همدمی باشد بر جگرهای سوخته مادران فرزند از دست داده. شمع ها را بیرون بیاورید شب شب شام غریبان است. شبی به غربت دنیای بدون حسین عباس و...
صدای سنج و دمام نمی آید، علم ها پایین آمده، میدان اصلی شهر مامنی شده برای دل هایی که به یاد دلِ صدچاک زینب، به یاد زخم های پای کودکانِ کربلا و به یاد معجرهای از سرکشیده شده زنان. برای تن بی سر روی تلی از خاک برای سرهایی که بر نیزه می روند.برای شبی که انگار نمی خواهد سحر شود.
شام غریبان سحر ندارد/ رقیه امشب پدر ندارد
مردم یکییکی میآیند، شمع در دست تا نورش نمادی باشد از روشنی ای که حسین با شمع وجودش نثار اسلام کرد. یکی با صدای بلند می گوید: شام غریبان سحر ندارد، رقیه امشب پدر ندارد.
امشب میدان و خیابان اصلی شهر، تا مسجد سیدها و امامزاده آمنه خاتون و عبدالله تا مصلی بیت المقدس تا سقاخانه هایی که در باریک ترین کوچه های شهر قرار دارند همه و همه با نور شمع هایی روشن شده اند که پیشکشی عاشقان اباعبدالله (ع) به خاندانش است.
شبی که عمق قساوت دشمنان اسلام در آن نهفته است /هدف قیام زنده ماندن اسلام بود
خانمی چادرش را ر روی صورتش کشیده، شمع جلوی پایش در حال آب شدن است، می پرسم: چرا میگویند شام غریبان؟ بغض دارد هنوز، میگوید: شام غریبان یعنی غریب باشی، اسیر بشوی و بعد غم از دست دادن عزیزت را هم داشته باشی.
او که پسربچهای پنج ساله دارد میافزاید: من که مادر هستم می دانم که انسان راضی نیست حتی خار به چشم فرزندش برود آن وقت زینب نظاره گرِ تازیانه زدن بر جگر گوشه های برادرش است.
وی معتقد است: عمق قساوت دشمنان اسلام در همین شب نهفته است و عاشورا از همین امشب شروع می شود، جنگ تمام شده و حالا مسئولیت بر عهده زینب (س) می شود چرا که اگر این زن بزرگ نبود پیام عاشورا نادیده گرفته می شد و به مردم آن زمان و این زمان نمی رسید.
وی با بیان اینکه حضرت زینب و امام سجاد پس از عاشورا با سخنرانی های آتشین خود عمق عاشورا و پیام آنان را که همانا زنده ماندن اسلام راستین پیامبر اکرم از طریق امر به معروف و نهی از منکر بود آشکار کردند.
کیشانی ادامه می دهد : شام غریبان، شب زینب و رقیه است و من آمده ام تا از این دو بانوی بزرگوار شفاعت بگیرم.
کربلا و عاشورا هنوز کلاس درس ماست بر خلاف خواست دشمنان امروزی
آقای احمری هم با اشاره به اینکه بر خلاف خواست دشمنان امروزی کربلا و عاشورا هنوز کلاس درسی برای همه ما به خصوص جوانان و نوجوانان است ، می گوید: حفظ ارزش های دینی از بزرگترین درس هایی است که پس از واقعه عاشورا می توان گرفت. درست است که کاروان یاران حسین به اسارت گرفته شد اما زینب و اطرافیانش اسارات را تبدیل به فرصتی برای حریت و آزادگی کردند.
وی میافزاید: شام غریبان برای ما از کودکی در بی برادری زینب و بی پدری رقیه تعریف شده است.
احمری معتقد است: اگر خاندان حسین (ع) به اسارت گرفته نمی شند، وظیفه روشنگری و ادامه قیام کربلا، ابتر می ماند.
وی می افزاید: امشب تمام عزاداری ها در سکوت و خاموشی برگزار می شود تا یادی شده باشد از دویدن های رقیه در بیابان، از دنبال پدر گشتننش، از سکوتی که در خیام سوخته ایجاد شده است.
شمعی برای روشنایی دل خودمان
عبداللهی که با همسرش در حال روشن کردن شمع در سقاخانه یکی از گذر های بازار است هم می گوید: کرچه این شمع را به نیت روشن کردن جمع اسارت فرزندان حسین (ع) و یارانش روشن می کنیم و لی در واقع روشن کدن این شمع برای روشن شدن دل خودمان به نور قیام امام حسین نیز هست.
وی با بیت اینکه در عصر عاشورا خاندان پیامبر مورد بی حرمتی قرار می گیرد افزود: لگدکوب کردن تن شهدای کربلا با سم اسبان، غارت و آتش زدن خیمه های حسین از جمله دردآورترین کارهای است که در این عصر توسط دشمنان اتفاق افتاده است.
عبداللهی با بیان اینکه دختر علاقه و وابستگی خاصی به پدر دارد، می گوید: حضرت رقیه پاره تن حسین (ع) بود که بیشترین آسیب روحی را در لحظه ای ، که تن صدچاک پدر در گودال قتلگاه را دیده، تحمل کرد.
روشن کردن شمع شنتی از دیرینان
وی تاکید میکند: سنت شمع روشن کردن در این شب از گذشته ها در ایران وجود داشته و نشانه ای بر همدردی با سکوت و تاریکی است که خاندان حسین ، از عصر عاشورا در آن هستند.
خانم حسینخانی هم میگوید: شام غریبان یعنی آغاز رسالت زینب (س) در انتقال پیام عاشورا. این دانشجوی اراکی می افزاید: نگهداری و رساندن پیام صحیح ِ عاشورا پس از شهادت اباعبدالله بر عهده زینب (س) است.
حسینخانی ادامه می دهد: شام غریبان بیش از هرچیز یادآور قلب کوچکی است که تابِ فراق پدرش را ندارد که انگار صدایش در همیشه تاریخ پیچیده است.
وی معتقد است: زینب و رقیه فاتحان مرحله بعدی عشقبازی حسین با معبودش هستند.
طلب شفاعتی از دست های کوچک رقیه
شمع ها روی دست ها بالا آمده، صدای" اَمن یُجیب.... از دست های کوچکی چون دست های رقیه شفاعت طلب می کند که حادثه کربلا برایش عظیم تر از عظیم بود.
رقیه بالایِ تن پدر گریه می کند، دست های عباس در گوشه ای از میدان افتاده، تن پاره پاره قاسم، تن هزار زخم علی اکبر و تیر سه شعبه بر گلوی علی اصغر در گوشه ای دیگر. مگر انسان چقدر تاب دارد، چقدر می تواند تاب بیاورد.
سحر شام غریبان طلوع دوباره اسلام است
مگر زینب چقدر تاب دارد، چقدر تاب می آورد.تاب می آورد تا بر پیکر شهدا نماز بخواند آن هم در شبی که همه جا تار بود و تاریک. زینب تاب می اورد تا ماموریتش را به پایان برساند زینب نمی گذارد، رسالت برادرش روی زمین بماند و فلسفه قیام کربلا به بیراهه کشیده شود.
عزاداری کنیم بر سر بزنیم برای حسینی که سفینه النجاه بود، بر زینبی که کمرش دو تا شد، بر تنهایی سجاد (ع) در بستر بیماری و....
مردم شهر آرام آرام بر سر و سینه می زند و اشک های شمعشان همچون اشک های چشم هایشان بر حقانیت حسین جاری است، سحر شام غریبان طلوع دوباره اسلام است، طلوعی که شهادت حسین و اسارت زینب باعث آن بود و همه اینها اشک دارد از عمق دل.
.................................................
سمیه انصاری فر/ شکوفه راستین