به گزارش خبرنگار مهر، تصمیم داشتم تا به مناسبت هفته مبارزه با مواد مخدر به یکی از مراکز ترک اعتیاد در شهر گرگان بروم. وقتی از افراد مطلع اسامی و آدرس های مراکز ترک اعتیاد را پرس و جو می کرد نام موسسه ای نظرم را جلب کرد. "آفتاب زندگی"، نام موسسه ای است که در آن بانوان اعتیاد خود را ترک می کنند. شنیده بودم اعتیاد در بین بانوان هم نفوذ کرده ولی این که موسسه ترک اعتیاد هم داشته باشند برایم جالب بود به همین دلیل قبل از اینکه بخواهم به این مرکز بروم استرس زیادی داشتم.
از اینکه ممکن است با وضع بدی روبرو شوم یا افرادی را از جنس خودم ببینم با این تفاوت که به مواد مخدر اعتیاد دارد حس خوبی نداشتم. وقتی چهره مصرف کنندگان مواد مخدر آقا که در تلویزیون یا اینترنت دیده بودم را تصور می کرد ترسم برای رفتن به این موسسه بیشتر می شد.
رو بروی مرکز "آفتاب زندگی" ایستادم و زنگ زدم، منتظر شدم تا در را برایم باز کند. در حیاط باز شد دختری که به او نمی خورد بیش از 30 سال داشته باشد مرا به سمت اتاق مدیر مرکز که خانم کابلی بود راهنمایی کرد. این مرکز شامل دو طبقه بود که من با راهنمایی آن خانم که خود را فاطمه معرفی کرد به سمت طبقه دوم و اتاق مسئول مرکز راه افتادم و رئیس مرکز نیز با خوشرویی از من استقبال کرد.
از خانم کابلی خواستم تا در ابتدا با یکی از معتادان بهبود یافته صحبتی داشته باشم و او همان فاطمه را به من نشان داد که درحیاط را ابتدا در را به روی من باز کرده بود. فاطمه بعد از اینکه برایم چای آورد در کنارم نشست، وقتی کنارم نشسته بود توقع داشتم کمی استرس داشته باشد یا خجالت بکشد ولی احساس کردم در وجودش آرامش نهفته است و از اینکه در این مرکز حضور دارد هیچ ناراحتی ندارد.
فاطمه سه سال معتاد بوده و حتی مجبور به کارتن خوابی شده به طوری که از خانواده اش دور بوده ودر حال حاضر نتوانسته بعد از دو سال ترک هنوز هم با خانواده اش دیداری داشته باشد و فقط از طریق تلفن با آنها در ارتباط است و این موضوع برایش درد آور و ناراحت کننده است چرا که او هم همانند همه ما دلتنگ خانواده اش می شود .
فاطمه در مسیر بهبودی/ تنهایی و مشکلات باعث شد تا مواد مخدر مصرف کنم
وی خود را "فاطمه در مسیر بهبودی" معرفی می کند و در ارتباط با چگونگی معتاد شدنش می گوید: من ابتدا مصرف مواد مخدر را از تریاک شروع کرد، در آن دوران خیلی تنها بودم و تنها افرادی که داشتم مادر مریضم بود، پدرم هم یک کارگر ساده بود که بیشتر اوقات سر کار بود و در واقع کسی نبود که بر کارهایم نظارتی داشته باشد .
وی ادامه می دهد: عمه ام که یکی از فروشندگان مواد مخدر بود وقتی دید من تنها هستم و با برادرانم رابطه خوبی ندارم، من را بیشتر اوقات به خانه اش دعوت می کرد. اوایل به او در فروش مواد کمک می کردم و بعد از مدتی خودم نیز معتاد شدم و چون جمع گرم دوستان ناباب را دوست داشتم و من را از مشکلات و تنهایی دور می کرد بیشتر در اعتیاد غرق شدم.
فاطمه اضافه می کند: بعد از مدتی مادرم متوجه اعتیادم شد و زمانی که خواست من را با خودش ببرد با او نرفتم. بعد از مدتی هم به علت بیماریش فوت کرد و پدرم نیز ازدواج کرد و همین امر باعث شد تا به کل از خانواده ام جدا شوم چرا که از زن گرفتن پدرم خیلی عصبانی بودم. زمانی که برادرم به من پیشنهاد کرد تا به تهران بروم و درآنجا می تواند برایم کاری پیدا کند تا بتوانم به راحتی زندگی کنم بلیط قطار گرفتم و به سمت تهران حرکت کردم.
وی که انگار با او شانس یار نبوده و اتفاق بدتری سر راهش قرار گرفته در ادامه می گوید: درقطار و در میان راه با پسری آشنا شدم که اهل آزادشهر بود و خود نیز اعتیاد داشت و من نیز برای اینکه می ترسیدم برادرم از اعتیادم با خبر شود با آن پسر دوست شدم و به آزادشهر رفتم و بعد مدتی به دلیل اینکه او مواد مخدر سنتی نداشت مجبور شدم برای اولین بار طعم اعتیاد شیشه را بچشم. زمانی نگذشت که متوجه شدم یک معتاد کارتن خواب در بیابان های اطراف آزادشهر هستم.
دوسال کارتن خوابی همراه با طعم آوارگی
وی که انگار بغض دوران گذشته دوباره گلویش را می فشرد افزود: دو سال کارتن خواب بودم و شبانه روزم را در بیابان ها سر می کردم بدون هیچ سرپناهی و متاسفانه آنقدر در مواد غرق شده بودم که هیچ علاقه ای به بازگشت به خانه و دیدن خانواده ام نداشتم و برای اینکه از مشکلات روحی و روانی فرار کنم شیشه مصرف می کردم چون به من آرامش می داد و اوایل نیز فکر می کردم مواد به من آرامش می دهد اما اشتباه بود و هر روز بیشتر غرق می شدم.
فاطمه در حالی صدایش می لرزد می گوید: من تاوان اشتباهاتم را پس دادم چرا که در آن دوران مشکلات زیادی را تحمل کردم ، یادم هست زمانی که حتی پول مواد را به هزار سختی به دست می آوردم حتی لقمه نانی نمی خریدم تا بتوانم مواد تهیه کنم و شب را تا صبح با شکم گرسنه می خوابیدم. برای تهیه مواد مجبور بودم تن به هر کاری بدهم، کتک بخورم و حتی در منازل دیگران کار کنم و بیشتر اوقات هم پولم را نمی دادند و من را بیرون می انداختند.
وی ادامه می دهد: در آن بیابان برخی وقت ها جایی برای کشیدن مواد نداشتم و حتی مقدار موادی را هم که داشتم از من می دزیدند با این حال اصلا در فکر ترک مواد مخدر نبودم و با خودم می گفتم اونقدر می کشم تا بالاخره بمیرم.
چشیدن طعم خوب رهایی از زندان اعتیاد
فاطمه از نحوه آشناییش با این مرکز به ما می گوید: زمانی که در حال مصرف بودم به وسیله پلیس مبارزه با مواد مخدر دستگیر شدم و من را به این مرکز انتقال دادند، درد زیادی کشیدم تا ترک کردم ولی در حال حاضر خوشحالم که راحت شدم. حس خیلی خوبی دارم چرا که دیگر کسی نیست که به من توسری بزند و واقعا از زمانی که از آن لجن زار رهایی پیدا کردم احساس می کنم خدا من را دوست دارد .
او از ترس می گوید از اینکه دوباره اراده اش سست شود و به سمت مواد برگردد ، دوسال است که ترک کرده و دو سال است که مسئول مرکز، "خانم کابلی" به او اعتماد کرده و او را به عنوان مسئول خرید مرکز استخدام کرده و او این را حمایت می داند. خود اعتراف می کند که اگر حمایت ها نبود شاید دوباره در مواد غرق می شد و حالا با طعم این رهایی دوست دارد زندگی کند هر چند دیگر خانواده اش به او سر نمی زند و برای پدر پیرش دلش تنگ می شود اما آنها هم خوشحال هستند که او سر و سامان گرفته است.
او می داند که نباید دوباره به زندان اعتیاد کشیده شود و می داند که زندگی بدون شیشه چیست و عامل بسیاری از دخترانی که به سمت مواد مخدر کشیده می شوند را مشکلات زندگی می داند.وی ادامه می دهد: دختران زیادی معتاد هستند و در بین آن ها برخی ها هستند که به خاطر مشکلات روحی و روانی و یا برای بدست آوردن زیبایی به سمت مواد کشیده می شوند و البته بیشتر این معتادان زمانی که پشیمان می شوند به دلیل اینکه از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند نمی توانند ترک کنند چرا که ترک مواد هم نیاز به پول دارد.
"بی بی هاجر کابلی" یکی از بانوانی است که حدود پنج سال است در این حوزه تلاش می کند، او تمام تلاشش این بود که بتواند مرکزی را ایجاد کند تا بانوانی که به هر طریقی گرفتار بلای خانمان سوز اعتیاد شده اند را کمک کند و این در راه تلاشش را انجام داده است و به این وسیله توانست مرکز آفتاب زندگی را بنا نهاد این مرکز تا به الان هزار خانم را توانسته از اعتیاد پاک کند .
موسس مرکز آفتاب زندگی به خبرنگار مهر می گوید: در این مرکز خانم های زیادی را توانسته ایم ترک دهیم که شاید تا به الان بیش از سه هزار نفر می شوند و در این راه فکر می کنم خداوند بیش از همه من را هدایت کرده است و واقعا احساس خوبی دارم که به نوعی می توانم به افرادی کمک کنم که حتی جامعه نیز آنها ترد کرده است.
عدم نگاه مسئولین به مرکز ترک اعتیاد بانوان
وی با گلایه از عدم کمک مسئولین در این حوزه عنوان می کند: متاسفانه این مرکز هیچ حمایتی از هیچ ارگانی نمی شود ممکن است به ما سر بزنند اما هیچ هزینه کمکی تا به حال به ما نشده چرا که این گونه مراکز بخصوص برای زنان به نظر می رسد هنوز در استان و در بین مسئولین جا نیافتاده است. حتی شورای شهر نیز که قول داده بود برای ما ساختمانی را را اجاره کند یا اینکه حتی هزینه اجاره ، آب ، برق و گاز را بدهند ما را بدهد اما هنوز به وعده اش عمل نکرده است.
کابلی ادامه می دهد:حدود دو سال پیش معاونان و افرادی که در شورای سیاسی امنیتی قبلی استانداری بودند و همچنین اعضای شورای هماهنگی مواد مخدر سابق بودند هیچ نگاهی به این سمت نداشتند و حتی در سطح کشور نیز به همین شکل است. این در حالی است که وضع اعتیاد در استان اسف بار است و تلاش داشتند تا با سیاه نمایی موضوع اعتیاد زنان را پنهان کنند ولی خوشبختانه مسئولین جدید استانداری و شورای هماهنگی مواد مخدر تا حدودی تلاش کرده اند تا به این موضوع توجه کنند.
وی از طرحی می گوید که چندین سال در حوزه اعتیاد زنان ارائه کرده بود و با وجود اینکه این طرح اجرا شد ولی هنوز شورای هماهنگی مواد مخدر هزینه این طرح را به او نداده اند و البته با تلاش معاون سیاسی امنیتی جدید قرار شده است تا پیگیری های لازم در این زمینه صورت بگیرد و هزینه طرح داده شود. در واقع این طرح برای زنانی بود که معتاد شده بودند و هیچ هزینه ای برای ترک مواد نداشتند تا بتوانند به مراکز مراجعه کنند.
مسئول مرکز آفتاب زندگی با گلایه از صدا و سیما اضافه می کند: صدا و سیما در حوزه اعتیاد فعالیتی ندارد و حتی هیچ تبلیغاتی ارائه نداده است و این در حالی است که مسئولین باید تلاش کنند تا در زمینه مواد مخدر بیشتر تبلیغات داشته باشند چرا که زنگ خطر آن در جامعه به صدا درآمده و اگر به فکر نیفتند نمی توانند جلوی برخی عواقب ناگوار را بگیرند.
هزینه ماهانه ترک 510 هزار تومان است
وی با بیان اینکه نمی تواند همه معتادان را پوشش دهد، ادامه می دهد: در ماه این مرکز می توان چهار الی پنج کارتن خواب را پذیرش کند اما همه معتادان را نمی تواند پوشش دهد چرا که توانایی جوابگویی همه را با هزینه های زیادی که صرف می شود نداریم و هیچ ارگانی هم تلاش نمی کند در این هزینه ها به ما کمک کند حتی بهزیستی هم که زمانی معتادی را به اینجا می آورد فقط می تواند100 هزار تومان آن را تقبل می کند و آن را هم آخر سال به می دهد و این در حالی است که هزینه ترک هر نفر در طول یک ماه 510 هزار تومان است .
وی می گوید : در جلساتی که با مدیران داشته ایم بارها و بارها در مورد این موضوع گلایه کرده ایم و از شرایط مرکز به آنها گفته ایم و از آنها خواسته ایم تا در هزینه های درمانی معتادان به ما کمک کنند تا از این طریق بتوانیم به معتادان بیشتری کمک کنیم. حتی در این زمینه به خیرین هم مراجعه کرده ایم ولی حتی آنان هم نخواستند به ما کمک کنند و آن هم به دلیل این است که تفکرشان نسبت به افراد معتاد مثبت نیست در حالی اگر بتوانیم به زنان معتاد کنیم می توانیم از بسیاری از معظلات اجتماعی نیز جلوگیری می شود.
کابلی با اشاره به برخی از برنامه های این مرکز برای بانوان اضافه می کند: زمانی که معتادی به این مرکز آورده می شود تلاش می شود تا با کمک پزشک، روانشناس و مددکار این مرکز پس از اینکه پنج روز در اتاق سم زدایی نگه داری می شود بعد از آن حمایت های لازم از نظر روانی و پزشکی در مدت یکماه انجام شود تا بتوانند به سلامت ترک کنند و در این مدت برنامه هایی همچون برنامه های مذهبی، ورزشی نشان دادن فیلم، برگزاری جلسات " ان ای" و مراحل "12 قدم" کمک کنیم تا به راحتی ترک کنند.
ایجاد شغل برای معتادان از بازگشت آنان به سمت مواد می تواند جلوگیری کند
وی یکی از مشکلات این بانوان را نداشتن آینده ای مشخص دانست و گفت:به دلیل اینکه بیشتر آنان بعد از ترک دارای شغلی نیستند ممکن است دوباره به سمت مواد کشیده شوند و در این رابطه تلاش کرده ایم تا با اداره کل آموزش های فنی و حرفه ای رایزنی هایی در ارتباط با برگزاری کلاس های متعدد انجام دهیم. اما تا به حال جوابی دریافت نکرده ایم البته آن یک دوره تلاش کرده اند تا در رابطه با تولید کودهای ورمی کمپوست کلاس هایی را برگزار کردند که متاسفانه هیچ کدام از مددجویان ما نتواننستند با وجود تلاش هایی که انجام دادند وام آن را دریافت کنند تا بتوانند اشتغال برای خود ایجاد کنند.
وی ادامه می دهد: باید در این زمینه نگاه ویژه ای به معتادان شود و می توانیم کارگاه زود بازدهی را در این مرکز تشکیل دهیم تا بتواند به اشتغال زایی آنان کمک کند .
مسئول مرکز آفتاب زندگی یکی از مشکلات دیگر استان دا نداشتن مرکز خاصی برای معتادان سنین پایین در حوزه زنان دانست چرا مرکز آفتاب زندگی فقط می تواند معتادان سنین 18 سال به بالا را قبول کند ولی سوداگران مواد مدر توانسته اند جوری وارد شوند که هیچ کدام از افراد جامعه در برابر مواد مخدر مصون نمانند و برخی اوقات مشاهده می شود بانوانی آنقدر مواد مخدر مصرف کرده اند که دیگر نمی توانند هیچ تعادل روانی داشته باشند و این تاسف بار است.
وی ادامه می دهد: در حال حاضر در مرکز یکی از این معتادان وجود دارد و برای اینکه نتوانسته ایم برایش کاری انجام دهیم و مجبوریم او را بخش اعصاب و روان انتقال دهیم و این باعث شده است که فکرم درگیر باشد و ناراحت باشم که نمی توانم برایش کاری انجام دهم و متاسفانه در طول سال تعداد زیادی از این گونه بانوان به این مرکز انتقال داده می شوند .
مصرف شیشه یک بار برای همیشه است
کابلی می گوید بیشتر معتادانی که به این مرکز انتقال داده می شوند معتاد به شیشه و تریاک هستند و به همه افراد جامعه هشدار می دهیم که مواد مخدر نه زیبایی می آورد و نه آرامش بلکه یک بلای خانمان سوز است که موادی همچون شیشه همان بار اولی که مصرف می شود باعث اعتیاد می شود و به دلیل آثاری همچون توهم زایی، هزیان گویی ، انجام کارهای خطرناک و درگیری و همچنین اختشاش می تواند بسیار برای فرد خطرناک باشد .
وی عدم نداشتن مهارت های زندگی ، توانایی نه گفتن، عدم بی توجهی خانوده ها به جوانان به ویژه دختران، عدم اشتغال زایی و بیکاری و وجود مشکلات روحی و روانی از عوامل مصرف مواد مخدر می داند و اضافه می کند: باید در جامعه تلاش شود تا بتوانند با آموزش های لازم مهارتی و همچنین ایجاد اشتغال بتوانند از رشد اعتیاد جلوگیری کنند.
بعد از اینکه مصاحبه ام با خانم کابلی تمام شد علاقه زیادی داشتم تا از مرکز آنان بازدیدی داشته باشم و با هم به سمت طبقه پایین که تعداد زیادی از بانوان نگه داری می شدند رفتیم وقتی فضای آنجا را می دیدم اصلا فکر نمی کردم که اینجا مکانی برای ترک اعتیاد بانوان است چرا محیطی مانند خانه بود، محیط امنی که باعث ایجاد آرامش برای آنان می شود در بین آنان می توانستم دختران جوان، زنان و حتی پیرزنی را ببینم که همه گرفتار این بلای خانمان سوز شده اند .
از همه آنها خواستم را تا احساسشان را بعد از ترک بگویند. یکی از دختران از اینکه ترک کرده بود خیلی خوشحال بود و می گفت: زمانی که معتاد بود حتی علاقه ای نداشته که از خانه بیرون بیاید ولی الان خوشحال است که توانسته سلامتی اش را به دست بیاورد و می تواند مانند دیگر مردم عادی در خیابان قدم بزند و از زیبایی ها لذت ببرد.
زندگی زیباست و باید قدر زیبایی هایش را دانست
پیرزنی که حدود 60 سال داشت دوست داشت از اینجا که بیرون برود، تمام این سالها را برای فرزندانش جبران کند و دیگر حاضر نیست فرزندانش را عذاب دهد چرا که در طی این چند سال به دلیل اعتیادش فرزندانش بسیار عذاب کشیده اند و باعث خجالت آنها بوده است. زمانی که پسرش او را به زور به این مرکز آورده بود فکر می کرد اینجا آخر راه است اما حالا می دانم که زندگی زیاست و باید قدر زیبایی هایش را دانست
وقتی از مرکز بیرون آمدم هم تاسف خوردم که چرا باید زنانی که می توانستند زندگی خوبی را تشکیل دهند و در جامعه با سربلندی زندگی کنند گرفتار بلای خانمان سوزی شده اند که باعث رنجش خود و خانواده شان شده ان. از طرفی برای این افرادی که در این مرکز به زندگی برگشته اند خوشحال بودم اما هنوز هم مانند این زنان تعداد زیادی وجود دارند که یا کارتن خواب هستند و یا اینکه باعث گرفتاری یک خانواده شده اند و لازم است که مسئولین استان توجه داشته باشند به زنانی که می توانند افتخار آفرین باشند برای این جامعه می توانند درمان درد باشند ، می توانند تکیه گاه خانواده باشند و می تواند بهش زیر پای آنان باشد.
-----------------------------
گفتگو از مریم بزی
عکس: ابوطالب ندری