به گزارش خبرنگار مهر، رمان «فرهنگ فشرده لغات چینی به انگلیسی برای عشاق» نوشته گوئو شیائولو، به تازگی با ترجمه ریحانه وادی دار توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و سی و هشتمین عنوان «ادبیات جهان» و صد و چهاردهمین رمان خارجی است که این ناشر به چاپ می رساند.
نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات آنچور بوکز منتشر شده است. نویسنده در ابتدای کتاب نوشته است: «تقدیم به مردی که در فرودگاه کپنهاگ دست نوشته هایم را گم کرد، او که می داند چگونه زنی زبان خود را گم می کند.» گوئو شیائولو به عنوان یک رمان نویس چینی انگلیسی، رمان های دیگری هم در کارنامه دارد و به عنوان کارگردان و تهیه کننده سینما نیز فعالیت دارد.
پیش از شروع رمان این نکته هم به مخاطب گوشزد شده است: «هیچ چیز در این کتاب واقعی نیست، جز عشق آن دو.» متن این رمان به نوعی مانند یک دفترچه خاطرات است و مانند عنوانش، برخی از لغات مختلفی که در دیکشنری یا لغت نامه درباره شان توضیحاتی می آید، ابتدای هر بخش آن درج شده است.
«فرهنگ فشرده لغات چینی به انگلیسی برای عشاق» فصول مختلفی دارد که هر فصل چند بخش را شامل می شود. عناوین فصل های این رمان به ترتیب عبارت اند از: قبلش، فوریه، مارس، آوریل، مه، ژوئن، ژوئیه، اوت، سپتامبر، اکتبر، نوامبر، دسامبر، ژانویه، فوریه، و بعد... . پیش از شروع رمان نیز این جمله با فونت درشت درج شده است: «انگلیسیِ خراب من ببخش»
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
«شب توی یک هتل ارزان میمانم. با صبحانه، پنجاه و پنج یورو میشود. اتاق به قدری کوچک است که انگار مال یکی از هفت کوتوله سفید برفی است، اما در عوض بالکنهای فرانسوی همیشه از انگلیسیها بهتر است. روی صندلی قدیمی با پشتی بلند می نشینم و به این فکر میکنم که حتما هزاران آدمی که الان مردهاند عادت داشتند روی این صندلی بنشینند و زمان اقامتشان توی هتل را با انجام دادن کارهای عجیب یا کسالت بار بگذرانند. چراغ روی میز را روشن میکنم. شروع می کنم برایت نامه بنویسم. ولی امروز کلا همه چیز را تیره می دیدم، مخصوصا کلماتی را که مینویسم نمیتوانم خوب ببینم. کاغذ سفید چشم هایم را میزند و جوهر سیاه هم آن قدر پررنگ نیست که بتوانم خوب ببینم. وقتی به فرهنگ لغت نگاه می کنم، کلمات در هم و برهم می شوند. چشم پزشک توی لندن بهم گفته که چشم هایم دارد ضعیف تر می شود. ولی عمل چشم هم نمی توانم بکنم، چون قرنیه ام خیلی نازک است. نکند آینده من دنیایی از تیرگی و ابهام باشد؟
از پنجره به بیرون نگاه میکنم. ابرهای سیاه را در افق می بینم. نورهای تاری هم میبینم که از بعضی خانههای اطراف هتل می آید، در پرتو چراغ های خیابان سایه درختها را هم میبینم. اما فقط همینها را می بینم. هیچ جزئیات دیگری نمی بینم. یادم می آید یک بار در مورد یک چشم پزشک آمریکایی حرف زدی که روش بیتز را ابداع کرده. او به بیمارهاش که نزدیک بین بودند یاد داده بود چه جوری از چشم هایشان درست استفاده کنند. گفته بود که دیدتون رو متمرکز کنید؛ وقتی به چیزی نگاه می کنید، فقط کافیه که یک قسمت کوچکش دیده بشه. این به این علت است که فقط مرکز شبکیه چشم بالاترین قدرت در تشخیص جزئیات را دارد. بقیه قسمت های شبکیه آن قدرها قادر نیست جزئیات را تفکیک کند...»
این کتاب با ۳۴۴ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار ریال منتشر شده است.