به گزارش خبرنگار مهر، رمان «سایه باد» نوشته کارلوس روئیس سافون به تازگی با ترجمه سهیل سُمی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب هشتاد و یکمین عنوان «ادبیات جهان» و شصت و هشتمین رمان این مجموعه است که ققنوس چاپ میکند.
نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۰۵ چاپ شده است و در داستان آن، گورستانی از کتابهای فراموش شده وجود دارد که قصه رمان هم از همانجا شروع میشود. گورستان کتابهای فراموش شده در دل شهر قدیمی بارسلونا پنهان شده است؛ کتابخانهای با دالانهای هزارتو و عناوینی فراموش شده و مرموز.
در داستان «سایه باد» مردی، پسر ده ساله خود را در صبحی سرد، به گورستان کتابهای فراموش شده میآورد. پسر اجازه دارد یک کتاب انتخاب کند و او از میان قفسههای غبار گرفته، کتاب «سایه باد» اثر خولیان کاراکس را انتخاب میکند. این پسر بزرگ میشود و چند نفر به دلایلی مرموز و رعب انگیز به کتاب او به شدت علاقه نشان میدهند. به این ترتیب است که رمانی سراسر تعلیق و تامل به وجود می آید.
این کتاب ترکیبی از رمانهای «صد سال تنهایی»، «جن زدگی»، «داستان های کوتاه بورخس»، «آنک نام گل»، «سه گانه نیویورک» و «گوژپشت نتردام» است.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
معلم که داشت زیرلبی زمزمه میکرد، گفت: «میدونی، به جزر و مد میمونه! منظورم خشونته. وقتی پس میشینه، احساس امنیت میکنی، اما همیشه برمیگرده، همیشه بر میگرده... و خفهمون میکنه. هر روز توی مدرسه میبینمش. خدای من... میمونها، موجوداتی که ما توی کلاسامون داریم، میمون هستی. داروین هپروتی بود، بهتون اطمینان میدم. نه تکاملی در کار بوده، نه چیزی از این قبیل. در برابر هر بچهای که بشه باهاش با منطق حرف زد، نُه تا شاگرد اورانگوتان دارم.»
فقط میتوانستیم با نرمی و ملایمت سر تکان دهیم. دون آناکلتو دست بلند کرد تا خداحافظی کند و رفت، با سر فروافتاده و خموده. از زمان ورودش به کتاب فروشی، به نظر پنج سال پیرتر شده بود. پدرم آه کشید. خیلی کوتاه و سریع برای همدیگر سر تکان دادیم و نمیدانستیم چه بگوییم. نمی دانستم باید ماجرای آمدن بازرس فومرو را به کتاب فروشی به او بگویم یا نه. با خودم گفتم، این یک هشدار بوده. هشداری برای احتیاط. فومرو از دون فدریکو برای ارسال پیامی تلگراف وار استفاده کرده بود.
«چیزی شده، دنیل؟ رنگت پریده.»
آه کشیدم و سر به زیر انداختم. شروع کردم به تعریف کردن ماجرای آمدن بازرس فومرو و تهدیدهایش. پدرم گوش داد. سعی میکرد خشمی را که آتشش از چشمانش زبانه می کشید فرو بخورد.
گفتم: «تقصیر منه. باید یه چیزی می گفتم...»
این کتاب با ۶۰۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۵۰ هزار ریال منتشر شده است.