خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: «آوریل سرخ» سومین رمان نویسندهاش سانتیاگو رونکاگلیولو نویسنده اهل پرو است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده و شهرت جهانی دارد. در این رمان میتوان چهره جرم و جنایت را در یکی از کشورهای آمریکای لاتین مشاهده کرد؛ همان طور که در رمانها و فیلمهای سینمایی مختلفی این چهره را دیدهایم و برایمان آشناست.
یک نکته جالب درباره کشورهای آمریکای لاتین، از طرفی میزان اعتقاداتشان به آموزههای دین مسیح و از طرف دیگر میزان بالای جرم و جنایت در این کشورهاست. گویی طبق آموزههای گروههای مافیایی و گنگستری که مسائل شخصی را از کار و بیزنس جدا میدانند، مرگ و کشتن نیز نوعی کسب و کار در کشورهای اسپانیایی زبان آمریکای لاتین است.
به هر حال، رمان «آوریل سرخ» هم سیاسی است، هم جنایی و پلیسی و هم معمایی. طبق دستهبندیهای جدید که با ورود گونه تریلر به ادبیات، وضع شدهاند، میتوان «آوریل سرخ» را یک تریلر توصیف کرد. نویسنده خود یک روزنامهنگار است و از اطلاعات و مستندات تاریخی اش در نوشتن این کتاب، بهره برده است. این رمان جایزه ادبی آلفاگوارا و همچنین جایزه جایزه روزنامه ایندیپندنت را از آن خود کرده است.
مخاطب در این رمان با یک شخصیت دادستان منطقهای روبروست که قصد برپایی عدالت را دارد. البته شخصیت دادستان از نوع کلیشهای مردان عدالتی که سراغ داریم نیست و حرکات و درونیاتش مخاطب را زده و خسته نخواهد کرد. خلاصه این که دادستان فلیکس چاکالتانا هرچه بیشتر برای مبارزه با فساد میجنگد، بیشتر متوجهش شده و بیشتر در آن فرو میرود؛ هرچه هم بیشتر برای رهایی از ظلمت و رسیدن به نور دانایی تلاش میکند، بیشتر در تاریکی فرو میرود که البته در نهایت نور آگاهی به طور کامل او را در بر میگیرد و این قسمت داستان، مانند داستان های پیشینی است که سراغ داریم.
حضور یک قاتل زنجیره ای که چهره های مختلف مرتبط با یک جریان را به طور فجیع سلاخی می کند، به رمان چهره ای معمایی و تریلرگونه می دهد اما وقتی پای یک گروه مبارز در پرو در میان است، رمان وجهه سیاسی هم به خود می گیرد و جالب است که قلم روزنامه نگارانه و ژورنالیستی نویسنده در نوشتن سطرهای داستان و پیش بردن اتفاقات، بسیار محسوس و مشهود است. یکی از جنبه های جالب و نقاط قوت اثر هم همین لحن قلم است که در بیشتر فرازهای کتاب، اتفاقات و حوادث با لحن یک گزارش نویس بیان می شوند؛ شخصیت اصلی و قهرمان داستان هم با عنوان «دادستان چاکالتانا» نامیده میشود. نویسنده در روایتش، شخصیت اصلی را به فراخور موقعیت هایی که در آن است، دادستان چاکالتانا، چاکالتانا و در موارد معدود و اندکی وقتی صحبت از خلوتش با دیگری مطرح است، با اسم کوچکش فلیکس یاد می کند.
اسطوره های پرو و آداب و مناسک مسیحی در این کشور از دیگر مواردی هستند که نویسنده با هوشمندی آن ها را چاشنی پیش بردن رمانش کرده است. اسطوره های پرو، برای جذاب تر و مرموزتر کردن فضای یک رمان معمایی و مراسم سنتی و مذهبی جشن، گرامیداشت و عزاداری برای مسیح در آوریل، برای فضاسازی اجتماعی این اثر به کار رفته اند. یکی از مسائل مهمی که چندین بار به صورت زمزمه و نجوا در اثر مطرح می شود، این است که بومی های آمریکای لاتین هنوز به اسطوره ها و آداب و رسوم سنتی سرخ پوستی خود احترام می گذارند.
«آوریل سرخ»، علاوه بر ویژگی روزنامه نگاری و ژورنالیستی نویسنده اش به تبیین فضای سیاسی اجتماعی جامعه در سال های پایانی دهه ۹۰ و آغازین قرن بیست و یکم پرو نیز می پردازد.
رمان و ترجمه ای که جیران مقدم از آن ارائه داده، نثر روانی دارد و به خوبی و سرعت خوانده می شود. نثر این رمان، در هر سطر حاوی قصه و اتفاق است و در فرازهایی هم که زمان ایستاده و اتفاقات درونی شخصیت اصلی این رمان ۳۱۵ صفحه ای، در حال وقوع هستند، با روانی و سرعت خوانده می شوند.