خبرگزاری مهر-گروه هنر: به مناسبت هفته دفاع مقدس اینبار سراغ عکاسانی رفتیم که از لحاظ سنی این امکان را نداشتهاند که در جنگ عراق علیه ایران شرکت کرده و از ۸ سال مبارزه مردم ایران عکاسی کنند ولی امروز که جنگهایی در منطقه و در دیگر کشورها جاری است احساس وظیفه کرده و خود را به این مناطق رساندهاند. حسن قائدی، سعید فرجی و حسین مرصادی عکاسانی هستند که پای صحبتهای آنها نشستهایم که در فاصله کم با داعش به عکاسی پرداختهاند.
بخش اول گفتگوی ما با سه عکاس جوانی که از جنگ های منطقه عکاسی کرده اند و آرشیوی قابل اعتنا در این عرصه دارند پیرامون گلایه هایی از دشواری هایی که برای رفتن به منطقه جنگی برای عکاسی و سپس ارائه عکس ها دارند و البته ذکر خاطرات و تجربیاتی از عکاسی در مناطق جنگی گذشت.
حسن قائدی، سعید فرجی و حسین مرصادی در بخش دوم این گفتگو از برخی راهکارها برای بهبود شرایط برای عکاسان جنگ گفتند. با ما در این بخش همراه باشید.
*هیچ وقت وسوسه شده اید برای یک آژانس بین المللی کار کنید؟
سعید فرجی: بگذارید یک خاطره ای برایتان بگویم. یک روز که برای عکاسی در افغانستان بودم یکی از عکاسان که در یک آژانس آمریکایی کار می کرد گفت: چرا نمی آیی با ما کار کنی. من نگاه کردم به کسانی که کنارشان ایستاده بودم و عکاسی می کردم. من با یک اعتقادی کنار کسانی ایستاده بودم که علیه آمریکا می جنگیدند. بعد به آن دوست عکاس گفتم: حتما شوخی می کنید دیگر! گفتند: نه تو آرشیو زیادی در کامپیوترت از جنگ های منطقه داری. من گفتم: قرار نیست برای اینکه این عکس ها از آرشیوم بیرون بیاید هر کاری بکنم و با هر جایی همکاری کنم.
دردآور اینجاست که آن عکاسان روزانه دستمزد می گیرند و پول بلیتشان مهیاست و... ولی اینجا حتی وقتی از یک جنگ برمی گردی کسی زنگ نمی زند بگوید خسته نباشی! من زمانی روزنامه اعتماد ملی کار می کردم و رفته بودم منطقه وقتی برگشتم هیچ کس حتی سلام نکرد. به دبیرمان گفتم می خواهم از اینجا بروم و خیلی راحت گفت: آره برو تو به درد روایت فتح می خوری!
ببینید اینکه ما نمی رویم برای آژانس های خارجی کار کنیم یک بحث اعتقادی است اما ربطی هم به این موضوع ندارد که هیچ کس هم در داخل منتظر عکس های ما نیست و این امر ما را آزار می دهد. اصلا بگذارید من خودمان را به یک چالش بکشم. این عکس ها آیا قرار است آرشیو شود؟ یعنی من عکاس قرار است بروم جانم را در معرض خطر قرار دهم که عکس ها آرشیو بشود؟ بعد ۵ سال بعد بیایند بگویند عکس ها را نمایش دهیم. حرف این عکس ها برای امروز است و کارکرد آن ۵ سال بعد چیز دیگری است.
ما به خودمان می گوییم عکاسان بین المللی ولی واقعا چه چیز ما بین المللی است؟ وقتی عکس های حسن قائدی تنها به این دلیل به نمایش در نمی آید که فلان فرد داخل عکس کروات دارد، کجای کار ما بین المللی است؟ ما در واقع می خواهیم عکس های خارج از ایران را با معیارهای داخل ایران نشان دهیم که این دو با هم سنخیت ندارد. بعد همین می شود که عکس هایی که گاهی منتشر می شود و متعلق به ۵ عکاس مختلف است شبیه هم است. قطعا بین نگاه من و هر عکاس دیگری به یک سوژه یکسان، تفاوتهایی وجود دارد. اعتقادمان یکی است اما زاویه نگاهمان و ...متفاوت است و در کنار هم قرار است یک پازل را بسازیم ولی وقتی عکس های یکسان گلچین می شود همین اتفاق که گفتم می افتد.
یک بار شهید العالم عکاس بنگلادشی به من گفت: سوژه ای که از آن عکس می گیریم باید اجازه عکاسی را به ما بدهد و ما واسطه ای هستیم تا این عکس ها به دست ادیتور برسد.
در شرایط فعلی ما ادیتور بالاترین اختیار را دارد و سوژه که عکس درباره اوست کمترین اختیار را دارد. این در عالم عکاسی بسیار عجیب است.
حسن قائدی: اتفاق دردناک این است که وقایعی که ما در ابعاد بین المللی عکاسی می کنیم در ابعاد ملی منعکس می شود.
حسین مرصادی: بر می گردم به بخش های اول صحبت که پرسیدید چرا کمتر عکاسان به این مناطق می روند. من می گویم عده زیادی درگیر این مسائل شده اند و به در بسته خورده اند. زمان دفاع مقدس شما پیاده هم می رفتی بالاخره به منطقه و عملیات می رسیدی اما اینجا باید بروی یک جای دیگر از دنیا. باید از کشورت خارج شوی. باید پول غذا و جا و بلیت داشته باشی. در حال حاضر مشکل اصلی عکاسان جنگ مالی است. من زمانی که می خواستم بروم سوریه تا لحظه آخر به محل کارم اطلاع ندادم. در لحظه آخر به سردبیرمان گفتم من دارم می روم. اگر مرخصی می دهید که ممنون و اگر مرخصی نمی دهید بدون حقوق می روم. بعد رفتم پولی قرض کردم و گذاشتم پیش زن و بچه ام تا در نبودم لنگ نمانند. باورتان نمی شود چون صاحبخانه به همسرم گفته بود می خواهد خانه را بفروشد شبها در منطقه عملیات خواب می دیدم صاحبخانه وسایلمان را بیرون ریخته است. بعد برگشتنم البته حقوقم قطع نشده بود اما کسی هم نگفت بیا عکسهایت را استفاده کنیم.
به گمانم در ایران این موضوع مطرح نیست که واقعا ما وارد جنگ رسانه ای هستیم. خارجی ها در جنگ رسانه ای بهتر عمل می کنند. آن عکس هایی که مورد طبع رسانه شان است به دنیا مخابره می کنند و دنیا هم از جنگ همان تصاویر در ذهنشان می ماند. من عکس هایم را بردم انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس. آقای سلیمانی گفتند خیلی عکس های خوبی است چرا اینقدر دیر آوری. اما در نهایت وقتی پیش آقای حیدری در انجمن انقلاب و دفاع مقدس رفتم که نمایشگاهی برگزار کنند ایشان گفتند فعلا برای برگزاری نمایشگاه بودجه نداریم. این در حالی است که شخصا هیچ توقع مالی نداشتم و تنها توقعی که مطرح کردم این بود که برای بار دوم اگر به منطقه رفتم از من حمایت معنوی یا حمایت تجهیزاتی شود.
* شاید از عهده انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس بر نمی آید که چنین حمایت معنوی را برای حضور عکاسان در منطقه داشته باشد.
واقعا ما وارد جنگ رسانه ای هستیم. خارجی ها در جنگ رسانه ای بهتر عمل می کنند. آن عکس هایی که مورد طبع رسانه اشان است به دنیا مخابره می کنند و دنیا هم از جنگ همان تصاویر در ذهنشان می ماند.
فرجی: ببینید انجمن گاهی می تواند از ما حمایت کند و گاهی نمی تواند. مثلا زمانی که من می خواستم به جنگ لبنان بروم آمدم و گفتم هزار تومان (به طور مثال) به من بدهید من می توانم بلیت بگیرم که بروم و بر گردم. بعد آمدند و سه هزار تومان (به طور مثال) به من دادند یا کتاب های مرا چاپ کردند. به سختی این اتفاق افتاد اما بالاخره این اتفاق افتاد. یک سری حرف هم آن دوستان دارند. مثل اینکه با پولی که در اختیارشان است در چاپ کتاب هایی که دستشان است هم مانده اند. اما حرف آقای مرصادی هم درست است. او می گوید من پولی نمی خواهم فقط یک نمایشگاه می خواهم بر پا کنم که چهار نفر هم پول روی هم بگذارند این اتفاق رخ می دهد. نکته این است که این در شان انجمن نیست بگوید ما پول نداریم. یعنی نباید این را مطرح کنند. این نظر من است وگرنه کار کردن با انجمن هم خوبی هایی دارد و هم بدی هایی. مثلا عده ای می آیند و می گویند: شما که همیشه مورد حمایت انجمن هستید.
درباره حمایت معنوی و مجوز گرفتن برای عکاسان جنگ به نظرم نمی توانند کمکی کنند.
قائدی: من فکر می کنم لازم است یک توضیحی درباره انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس داده شود. دلخوری ها جای خودش بماند اما نکته ای که دوستان در انجمن می گویند و تا حدود زیادی آدم را قانع می کند این است که راه اندازی این انجمن اصلا با هدف دیگری بود. چهار، پنج عکاس با این دغدغه دور یکدیگر جمع شدند که نگاتیوهایی را که از دوران هشت سال دفاع مقدس مانده جمع آوری کنند تا آن نگاتیوها از دست نرود. این حرکت و هدف بسیار خوبی بوده و تا حدود زیادی در این امر موفق شده است. در واقع ماموریت آنها اصلا این نبوده که کتابی چاپ کنند یا از ما حمایت کنند و.... درآمدشان هم از تدریس در دانشگاه هاست. آقای میرهاشمی که دبیر این انجمن است برای جامعه عکاسی بسیار انسان مفیدی است. علیرغم اختلاف هایی که با ایشان دارم این را می گویم. من با یکی از عکاسان دیگر می خواستیم برویم لیبی و پول نداشتیم. ایشان ماشینشان را فروخته بودند تا بگذارند روی پولشان خانه ای بخرند اما آن پول را به ما دادند. این اتفاق ها هم می افتد اما از طرف دیگر چون انجمن اسمی که رویش است انجمن انقلاب و دفاع مقدس است و مثلا انجمن هشت سال دفاع مقدس نیست، این انتظار از آن می رود که قدرت حمایت مادی و معنوی از عکاسان جنگ را داشته باشد.
*با توجه به صحبت های شما آیا گمان می کنید در حال حاضر عکاسان جنگ نیازی به یک سازمان یا ان جی او مستقل دیگر دارند؟ این را به این دلیل می پرسم که در ایران ما آژانس عکس نداریم. در دنیا عکاسان از طریق آژانس های عکس به مناطق بحران می روند و هم عکس هایشان دیده می شود و هم حمایت می شوند.
قائدی: اگر قرار است دوباره یک نهادی ایجاد شود که یک ساختمانی بگیرد و ۵۰۰ نفر را استخدام کند و برای هر اتاق یک مسئولی بگذارند و...، نباشد بهتر است. راهکار بهبود اوضاع داشتن همان آژانس عکس است اما یک نکته ای هم وجود دارد. ما در کشوری زندگی می کنیم که در معرض تهدید هستیم و آن سوی همه مرزهای ما اوضاع بحرانی است. در ضمن کشوری هستیم که مسلمان هستیم و می خواهیم مستقل باشیم و در مقابل هر تجاوزی و تهدید و نفوذ و فشاری هم ایستاده ایم. در چنین جایی خبر نمی تواند به بخش خصوصی واگذار شود. هر چیزی را می شود در این کشور خصوصی کرد اما رسانه را نمی شود. برای همین هم آژانس عکس یا خبر در کشور کلا شکل نمی گیرد. آژانس عکس باید بتواند عکس هایش را به دنیا بفروشد و پول در بیاورد. الان خبرگزاری های ما عکس های خارجی را بدون صرف هزینه بر می دارند و کار می کنند. در داخل دیگر کسی نمی رود از آژانس عکس بخرد. به نظرم باید یک آژانس یا ان جی او با حمایت بخش دولتی اما در تفکر مستقل راه افتد. من فکر می کنم انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس هم دنبال راه انداختن آژانس عکس است.
ما در کشوری زندگی می کنیم که در معرض تهدید هستیم و آن سوی همه مرزهای ما اوضاع بحرانی است. در ضمن کشوری هستیم که مسلمان هستیم و می خواهیم مستقل باشیم و در مقابل هر تجاوزی و تهدید و نفوذ و فشاری هم ایستاده ایم. در چنین جایی خبر نمی تواند به بخش خصوصی واگذار شود. هر چیزی را می شود در این کشور خصوصی کرد اما رسانه را نمی شود. برای همین هم آژانس عکس یا خبر در کشور کا شکل نمی گیرد.
مرصادی: به گمانم مهمترین چیزی که ما عکاسان لازم داریم این است که یک فهم عمومی در میان مسئولان و حتی اصحاب رسانه در سطوح بالا درباره شناخت عکس به وجود آید. در حال حاضر ارزش کار این بچه ها دیده نمی شود و عکس هایشان آرشیو میشود و این در حالی است که اطلاعات در دنیای ما با سرعت رد و بدل میشود و برای همین می گوییم عکس هایی که ما می گیریم ۵ سال بعد اساسا یک کاربرد بسیار متفاوت دارد.
اینکه یک ارگان جدید در این زمینه راه اندازی شود تبدیل به یک بازی جدید می شود و کاغذ بازی ها را زیاد می کند. من می گویم چرا هیچ کس از ما نمی پرسد تو که با تجهیزات ۲۰ میلیونی رفتی سوریه یا لبنان حال تجهیزاتت خوب است؟ بالاخره آن عکاس باید بر گردد و با همان تجهیزات خرجش را در بیاورد. ما زیر بار اینهمه استرس عکاسی میکنیم. ضمن اینکه به اعتقاد من انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس با توجه به اسمش باید قدرتمندتر عمل کند.
فرجی: من می گویم به نظرم کسی مثل حسن قائدی که در عرصه عکاسی جنگ پیشکسوت است اگر بانی راه اندازی یک آژانس عکس میشود این آژانس باید راه بیفتد اما اگر قرار است از بیرون کسی در موضع قدرت بخواهد این کار را انجام دهد و برای من عکاس بدون شناخت تعیین تکلیف کند من یکی از خیرش می گذرم. تا کسی در خط نبوده باشد متوجه نمی شود عکاسان چه می کشند. موضوع فقط حل مشکل رفتن بچه ها به منطقه نیست. در عکاسی جنگ ریزه کاری های زیادی وجود دارد. یک عکاس جنگ باید آموزش نظامی دیده باشد. باید بتواند تله انفجاری را خنثی کند. باید وقتی به یک جنگ می رود بداند از چه سلاحی در آن جنگ استفاده می شود. ما در عراق همین طور داشتیم داخل یک خانه میشدیم. یکی ما را عقب کشید و برگشت دیدیم داخل خانه پر از بشکه های انفجاری است. کافی بود در باز می شد تا همه شهید شوند.
یک عکاس جنگ باید مدام در حال آمادگی باشد. من اولین تجربه حضورم در میدان جنگ در بیروت و در سن ۲۵ سالگی ام بود. جایی پشت ساختمان نشسته بودند که به ما می گفتند بسیار خطرناک است. کل ساختمان می لرزید و اصلا نمی دانستیم اسرائیل از کدام طرف می زند. مثلا من آنجا فهمیدم اسرائیل با کلاشینکف نمی جنگد بلکه با ام ۱۶ می جنگد. من به عنوان یک عکاس باید می دانستم این سلاح چطور مسلح می شود و باید می توانستم در صورت لزوم از خودم دفاع کنم.
عکاس جنگی باید بداند اگر در تیررس تک تیرانداز قرار گرفت دقیقا چه کار کند! بیاید عقب، بماند همانجا و...
اگر قرار است آژانسی راه افتد باید این موارد را هم آموزش دهد. ضمن اینکه نباید تبدیل به یک سازمانی بشود که باندبازی باشد و به حسن ها و سعیدها پول بدهد و به بقیه ندهد. باید ساز و کاری برای کسانی که برای بار اول می خواهند به منطقه بروند وجود داشته باشد.
ادامه دارد...