خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: رمان «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» رمانی به قلم یوناس یوناسن یکی از نویسندگان خارجی است که اخیر در کشورمان با اقبال روبرو بوده است. از این نویسنده سوئدی، دو رمان دیگر هم چاپ شده است. رمان اول، «پیرمرد صد سالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» بود که با ترجمه هایی از فرزانه طاهری و شادی حامدی توسط نشر نیلوفر و انتشارات به نگار به چاپ رسید.
دومین رمان این نویسنده هم با دو عنوان در ایران ترجمه و چاپ شد؛ یکی «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» با ترجمه کیهان بهمنی که نشر آموت آن را چاپ کرد و دیگری ترجمه حسین تهرانی از این رمان بود که از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده بود و با نام «بیسوادی که حساب و کتاب سرش میشد» توسط نشر چشمه منتشر شد.
یوناس یوناسن، به جوانی استیو تولتز یا فردریک بکمن که کتاب هایشان طی چند سال گذشته در ایران با استقبال روبرو شده اند، نیست. اما به هر حال از جمله نویسندگان جوان و مطرح خارجی است که کتاب خوان های ایرانی، مشغول خواندن نوشته هایش هستند. سومین رمان یوناسن، «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» نام دارد که توسط ابوالفضل الله دادی از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه و ابتدای زمستان ۹۵ توسط انتشارات به نگار به چاپ رسید.
طی روزهای اخیر هم کتاب «اندرس قاتل و معنای هرآنچه هست» از این نویسنده با ترجمه میلد شالیکاریان توسط نشر چترنگ چاپ شده که داستانش مانند «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» درباره بزهکاری های اجتماعی است و زبانی طنز دارد.
«قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» نثر طنزآمیز و بامزه ای دارد که لبخند را روی لب مخاطب می آورد و در لحظاتی هم ممکن است باعث خنده او شود. این نکته درباره این رمان مطرح شده که نویسنده در آن با کلیسا شوخی کرده است اما در واقع کاری که نویسنده این کتاب کرده، شوخی با آدم هایی است که با سوءاستفاده از کلیسا و اعتقادات مردم، با این مفاهیم شوخی می کنند. به عبارتی شوخی هایی که راوی دانای کل داستان، در مسیر روایتش مطرح می کند، موقعیت ها و جملات خنده داری هستند که؛ شخصیتهای قصه در آنها گیر افتاده و به زبان می آورند.
طنز و شوخیهای این رمان برای خوانندهای که اخیرا، «جزء از کل» یا «مردی به نام اوِه» را خوانده باشد، تا حدودی آشنا به نظر می رسد. موقعیتهای طنزی که نویسندههایی چون استیو تولتز، فردریک بکمان و یوناس یوناسون در فرازهای آثارشان از آنها بهره بردهاند، شبیه به یکدیگر اند اما میزان شوخی و غلظت آن است که در این رمانها با هم فرق میکند.
یوناسن در این رمان، مردی به نام دده قاتل را به دو شخصیت دیگر همراه کرده تا دست به اقدامات بزهکارانه و کلاهبردارانه بزنند. از این دو شخصیت، یکی زنی است که کشیش بودن شغل خانوادگی اش بوده و با وجود تنفری که از این شغل و معنویت دارد، تمام کتاب مقدس را حفظ است. شخصیت دیگر هم مردی است که مسئول پذیرش هتلی بدنام بوده و از پدر کلاهبردار و حیله گرش متنفر است. در واقع و با کنار زدن پرده شوخی از روایت این داستان، تنفر این ۳ شخصیت از دنیاست که آنها را به یکدیگر گره میزند و موجب خلق لحظات طنز می شود. البته شخصیت دده قاتل که پول میگیرد تا مردم را کتک بزند، در میانههای راه متحول شده و با خود قرار می گذارد که باقی عمرش را در خدمت مسیح باشد.
شاید طرح کلی این رمان برای خیلی از کتاب خوان ها و فیلم بین ها تکراری باشد؛ یک شخصیت ابله و شخصیت حواس پرت در کنار یک شخصیت باهوش و حیله گر، قرار می گیرند تا یک باند کلاهبرداری تشکیل دهند. ولی نویسنده با فراز و فرودی که به داستان داده و نقطه عطفی که با تحول شخصیت دده قاتل در آن ایجاد کرده، سعی کرده داستان جدیدی بگوید. این رمان، ۳ بخش کلی و فصول زیادی دارد که هرکدام حجم کمی دارند و مطالعه و پیش رفتن در قصه را برای مخاطب آسان تر می کنند.
نقطه ضعف این رمان، پایان بندی آن است. نثر، جمله بندی و دیالوگ های شخصیت ها قابل قبول اند اما طرح قصه از جایی به بعد، دیگر مخاطب را راضی نمی کند و دیگر هیجان فصول اولیه کتاب را ندارد. به عبارتی فصل های پایانی رمان، در خمودگی و در حالی پیش می روند که ضرباهنگ کار، اصطلاحا افتاده است. یوناسن هم در فصل پایانی و سطور انتهایی رمان سعی کرده با حفظ روح طنز، حرفی جدی و موثر بزند که موفقیت اش در این زمینه، کامل نیست و تا حدودی نامشخص عمل کرده است.
به نظر می رسد یوناسن درباره حجم این رمان، اشتباه کرده است. یعنی یا باید حدود ۵۰ صفحه دیگر به آن می افزود و یا ۱۰۰ صفحه از آن کم می کرد و قصه را در مقطع مناسب تری به پایان می رساند. به هر حال، مطالعه رمان «قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود» می تواند موجب ارتقای ذائقه رمان خوانان ایران و آشنایی بیشترشان با جریان رمان نویسی امروز دنیا شود.