به گزارش خبرنگار مهر، محققان دانشگاه اصفهان در مقاله ای به بررسی «تأثیر مشاوره مسیر شغلی با رویکرد حکایتی بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانشجویان نابینا» پرداخته اند.
اسماعیل محمدی کارشناس ارشد مشاوره شغلی دانشگاه اصفهان، پریسا نیلفروشان عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان و سمانه سلیمی دانشجوی دکتری مشاوره شغلی دانشگاه اصفهان این تحقیق را به انجام رسانده اند که در شماره یک سال هفدهم مجله دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی (پیاپی ۶۳) به چاپ رسیده است.
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مشاوره مسیر شغلی با رویکرد حکایتی کوکران بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانشجویان نابینا انجام شد.
انطباق پذیری مسیر شغلی اصطلاحی است که از اولین نظریه رشد مسیر شغلی در قرن ۲۱ برآمده است. این نظریه با عنوان نظریه سازه گرایی مسیر شغلی به ساویکاس نظریه پرداز مشهور تعلق دارد که برای نخستین بار آن را در سال ۲۰۰۱ مطرح کرد، این نظریه در پاسخ به نیاز جامعه به رویکردی متناسب با قرن حاضر به وجود آمده است.
سازه گرایی مسیر شغلی ساویکاس به عنوان دیدگاهی سازه گرا و کل نگر، رشد آدمی را در قالب انطباق یا سازش با محیط اجتماعی به منظور یکپارچه سازی شخص و محیط مفهوم سازی می کند و انطباق و شایستگی اجتماعی را با چشم انداز بافتی و فرهنگی در نظر دارد.
دغدغه اولین مؤلفه انطباق پذیری به معنای ضرورت برای جهت دهی به آینده است و این حس برای آینده مهم است. دغدغه مسیر شغلی به فرد کمک می کند تا با در نظر گرفتن گذشته خود به وضع فعلی شغلی توجه کند و آینده شغلی را پیش بینی کند.
کنترل که دومین بعد انطباق پذیری مسیر شغلی محسوب می شود به این معناست که افراد احساس کنند که مسؤول ساختن مسیر شغلی خود هستند. کنترل مسیر شغلی با عواملی مانند توانایی تصمیم گیری، با جرأتی و استقلال همراه است.
کنجکاوی مسیر شغلی به جمع آوری اطلاعات درباره خود و دنیای کار و هماهنگی بین آنها اشاره دارد. کنجکاوی، فرد را از بی اطلاعی به دانایی هدایت می کند.
اعتماد چهارمین بعد انطباق پذیری مسیر شغلی است. منظور از اعتماد، احساس خودکارآمدی در انجام موفقیت آمیز یک فعالیت یا نقش است. اعتماد از حل مشکلاتی نشأت می گیرد که افراد در حین فعالیت های روزمره با آن روبه رو می شوند
روش پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود . در بین همه دانشگاههای اصفهان شامل دانشگاه آزاد، دولتی، پیام نور، علمی کاربردی و غیرانتفاعی، دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) مرکز نابینایان دارند.
از این رو جامعه آماری در این پژوهش شامل همه دانشجویان نابینای مقطع کارشناسی دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) بود. ۳۰ نفر از دانشجویان نابینا ی مقطع کارشناسی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، بدین صورت که از طریق یک فراخوان از همه دانشجویان نابینای دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان) برای حضور در یک دوره جلسات مشاوره گروهی دعوت به عمل آمد که ۳۰ نفر از دانشجویان نابینا حاضر به همکاری شدند.
سپس به شیوه کاملاً تصادفی، از طریق قرعه کشی ۱۵ نفر در گروه آزمایش و ۱۵ نفر در گروه گواه قرار گرفتند. در این پژوهش در گروه آزمایش هفت پسر و هشت دختر با میانگین سنی ۲۳.۶ و میانگین معدل ۱۶.۵ در گروه آزمایش و پنج پسر و ده دختر با میانگین سنی ۲۵ سال و میانگین معدل ۱۶.۸۴ در گروه گواه قرار گرفتند.
قبل از برگزاری جلسات، بر روی هر دو گروه پیش آزمون مقیاس انطباق پذیری مسیر شغلی اجرا شد. تعداد جلسات برای گروه آزمایش هفت جلسه بود، در حالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. محتوای جلسات مشاوره گروهی بر مبنای روش هفت مرحله ای حکایت درمانی مسیر شغلی کوکران (۱۹۹۷) با مطالعه پیشینه تدوین شد.
نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که این مداخله مشاوره ای بر ابعاد دغدغه، کنترل و کنجکاوی مؤثر بوده است، در حالی که تأثیر معناداری بر بعد اعتماد نداشته است.
ساویکاس (۲۰۰۵) انطباق پذیری مسیر شغلی را یک سازه روانی اجتماعی می داند که نشان دهنده آمادگی و منابع فرد برای مقابله با وظایف، تغییرات و ضربه های ناگهانی پیش بینی شده در نقش های مختلف از جمله نقش های شغلی است، بنابراین هدف اصلی در انطباق پذیری، آماده شدن در نقش های متفاوت است که این موضوع در مرحله ششم این رویکرد یعنی مرحله ایفای نقش به صراحت پوشش داده می شود.
در مورد ابعاد انطباق پذیری مسیر شغلی می توان گفت بنابر تعریف، دغدغه مسیر شغلی، سازه ای است که به فرد کمک می کند تا با در نظر گرفتن گذشته خود به وضع فعلی شغلی خود توجه کند و آینده شغلی را پیش بینی کند.
هدف اصلی رویکرد حکایتی کوکران افزایش عاملیت است و فرد عامل کسی است که برای یافتن معنای زندگی خود حرکت می کند. این مفهوم دو بعد واقع بینی و مسؤولیت پذیری دارد. بنابراین می توان گفت با تلاشی که این شیوه مداخلاتی در جهت افزایش مسؤولیت پذیری به کار می بندد، افزایش کنترل که همان پذیرش مسؤولیت مسیر شغلی است حاصل شده است.
نتایج پژوهش همچنین نشان دهنده تأثیر معنادار حکایت درمانی کوکران بر افزایش کنجکاوی در دانشجویان نابینا بود.
مطالعاتی وجود دارد که نشان می دهد بین سطح آسیب در بینایی با خودکارآمدی ارتباط وجود دارد، یعنی هرچه سطح آسیب بینایی بیشتر باشد، خودکارآمدی پایین تر است.
همچنین مطالعات نشان می دهد که نوجوانانی که به نوعی ناتوان هستند، نسبت به همسالان خود رشد مسیر شغلی کمتری دارند. بنابراین مشاوران باید تا جایی که ممکن است برای این دسته از افراد مداخلات مشاوره ای طراحی کنند و در برنامه های مشاور ه شغلی از راهبردهای متمرکز بر رشد استفاده کنند.
این مطالعه با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می کند مراکز توانبخشی و مؤسسات وابسته به بهزیستی استفاده از مبانی مشاوره مسیر شغلی مبتنی بر رویکرد حکایتی کوکران را در برنامه های آموزشی خود جای دهند، همچنین آموزش و پرورش در حوزه افراد با نیازهای خاص، از همان دوران آغاز سنین مدرسه با سرلوحه قرار دادن اصول این رویکرد در افزایش انطباق پذیری مسیر شغلی افراد ناتوان گام بردارند
نتایج پژوهش نشان داد که مشاوره مسیر شغلی با رویکرد حکایتی کوکران بر انطباق پذیری مسیر شغلی دانشجویان نابینا مؤثر است.