به گزارش خبرنگار مهر، رمان «جوینده طلا» نوشته ژان ماری گوستاو لو کلزیو به تازگی با ترجمه پرویز شهدی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دویست و سی و یکمین کتاب داستان غیرفارسی مجموعه «جهان نو» است که توسط این ناشر چاپ می شود.
نویسنده این کتاب، متولد سال ۱۹۴۰ در شهر نیس فرانسه است. او در ۲۳ سالگی با انتشار اولین اثرش با نام «صورت جلسه» برنده جایزه رنودو شد. بسیاری این رمان را الهام گرفته از آلبرکامو و دیگر نویسندگان جریان رمان نو میدانند. این نویسنده در سال ۱۹۶۷ برای خدمت سربازی به تایلند فرستاده شد اما به دلیل اعتراضهای زیادش به سوءاستفاده جنسی از کودکان، اخراج و به مکزیک فرستاده شد. سپس از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ به بومیان پاناما پوست و با آن ها زندگی کرد. تجربهای که او از این سالها به دست آورده، به تعبیر خودش، منقلب کننده بوده است.
لو کلزیو در سال ۱۹۸۰ به خاطر رمان «صحرا» برنده جایزه ادبی بزرگ پل موران از فرهنگستان فرانسه شد. او در سال ۲۰۰۸ همزمان با انتشار داستان «همیشگی گرسنگی» برنده جایزه ادبی نوبل شد.
رمان «جوینده طلا» درباره زندگی مصیبت بار آدمهایی است که زندگی را به دنبال گنجی موهوم و بیحاصل، هدر میدهند. در داستان «جوینده طلا» جوینده این گنج یک نفر است اما نمادی از کل بشریت و انسانهای به اصطلاح متمدن و مترفی است که هر روز، بیشتر از گهواره شان، یعنی طبیعت فاصله میگیرند و در نابودی خود و زادگاهشان یعنی کره زمین تلاش میکنند.
این رمان ۷ بخش دارد که به ترتیب عبارت اند از: بخش نخست «دره بوکان، ۱۸۹۲»، بخش دوم «فارست ساید»، بخش سوم «به سوی جزیره رودریگ، ۱۹۱۰»، بخش چهارم «رودریگ، خلیج کوچک انگلیسیها، ۱۹۱۱»، بخش پنجم «ایپر، زمستان ۱۹۱۵، سُم، پاییز ۱۹۱۶»، بخش ششم «به سوی رودریگ، تابستان ۱۹۱۹ _ ۱۹۱۸»، بخش هفتم «ماناناوا، ۱۹۲۲».
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
این جا، هیچ چیز میان من و آسمان نیست. روی عرشه دراز میکشم، سرم را روی دریچه بسته میگذارم و با تمام وجود ستارهها را، انگار برای اولین بار باشد، تماشا میکنم. آسمان، میان دو دکل بالا و پایین میرود، صورتهای فلکی میچرخند، لحظهای بیحرکت می مانند و دوباره به چرخش درمی آیند. هنوز آنها را به جا نمی آورم. این جا ستارهها، حتا ضعیفترین و کوچکترینشان جوری میدرخشند که به نظرم جدید میآیند. صورت فلکی اوریون، سمت چپ کشتی است و طرف شرق شاید عقرب باشد که ستاره آنتارس میانش میدرخشد. این ستارهها را با برگشتن به جلو کشتی، چنان واضح نزدیک افق میبینم که کافی است فقط پایینتر را نگاه کنم تا بالا و پایین رفتن کندشان را ببینم. صدای پدرم را میشنوم که هنگام راهنمایی کردنمان در تاریکی باغ، از ما میخواست ستارههای کم اهمیت و ناپایدار را که بالای خط تپهها در نوسان بودند، خوب بشناسیم.
این کتاب با ۳۵۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۰ هزار تومان منتشر شده است.