خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: ماریو پوزو استاد پرداخت مکتوب و داستانی مافیا و جریانهای جنایتکاری است که در دنیای واقعیت با پرچمدارانی چون آل کاپون و دیگر گنگسترهای بزرگ آمریکایی میشناسیم. علت این استادی هم این است که پوزو در سنت ایتالیایی آمریکایی بزرگ شده و از اصل و اساس، عبارت «ایتالیایی _ آمریکایی» را که در فیلم پدرخوانده و دیگر فیلمها و کتابهای ژانر گنگستری مطرح میشود، درک میکند.
البته پوزو به غیر از «پدرخوانده» رمانهای دیگری هم در این حال و هوا دارد اما فیلم «پدرخوانده» باعث شده که در سرتاسر جهان، او را با این کتابش بشناسند. بالاخره فرهنگ ایتالیایی و مافیایی سالها و دههها، تاریخ معاصر آمریکا را به خود اختصاص داده بوده است. البته بد نیست به این مساله توجه کنیم که جریانات مافیا فقط به ایتالیاییها منحصر نیست و ایرلندیها، چینیها، مکزیکیها و دیگر ملیتها هم در شکل گیری اتفاقات مافیایی در آمریکا نقش داشته اند. اما به هر حال، مافیا _ با آن ساختاری که از آن سراغ داریم و بین عموم مردم جهان شناخته شده است _ از ایتالیا و جزیره سیسیل آمده که مطالعه تاریخ اش بسیار جذاب و آموزنده است.
اگر بخواهیم به طور خلاصه به بخش تاریخی مساله بپردازیم باید بگوییم که چند سده پیش مردم سیسیل، تحت ظلم اربابان و حاکمان بودند و تصمیم گرفتند برای اجرای عدالت، مامورانی را از بین خود انتخاب کنند. این رویکرد با پیشرفت و گسترش اش تبدیل به شکل گیری قانونهایی از جمله قانون «اومرتا» یا همان قانون سکوت شد. یعنی به عنوان مثال برای اجرای عدالت قرار میشد فردی کشته شود اما طرفین ماجرا نباید چیزی در این باره به پلیس یا نهاد حاکم و قانونگذار میگفتند. دلیل سرپوش گذاشتن و ثابت نشدن بسیاری از قتلها و جنایتها از جمله اتفاقاتی که در زمان آل کاپون افتاد، همین رویکرد و قانون مهم بود. کسانی هم که قانون اومرتا را زیر پا بگذارند، مستحق مرگ هستند. یعنی کسی که نزد پلیس برود، خائن است و باید کشته شود یا به عبارت بهتر، ساکت شود. البته مافیا و پایبندان به ساختارش قوانین چندگانه ای دارند از جمله این که به خانواده ات برس یا این که هیچ وقت به همسر دوستت نظر نداشته باش و یا این که به همسرت خیانت نکن و ....
با این مقدمه، به این مساله میپردازیم که در دوران رکود اقتصادی آمریکا و دهههای نزدیک به آن، مردمانی مهاجر به آمریکا آمدند که مرامنامه اخلاقی شان این چنین بود و پایبند به قانونهای مافیا بودند. البته مافیا در ابتدا این بار معنایی منفی ای که امروز دارد، نداشت. به هر حال، ماریو پوزو هم که اصالتا یک مهاجر ایتالیایی و یا بهتر بگوییم یک ایتالیایی _ آمریکایی است، به خوبی با این حال و هوا و آموزهها آشنا بوده است. و این آشنایی را میتوان در رمانی چون «مهاجر خوشبخت» او هم مشاهده کرد که چگونگی رشد بچهها و کودکان ایتالیایی در محلات نیویورک یا دیگر شهرهای آمریکا و جذب شدنشان به سازمانهای مافیایی را به تصویر میکشد.
در مورد رمان «پدرخوانده» باید این نکته را به طرفداران و علاقه مندان سینمایی این اثر گوشزد کنیم که مثل دیگر آثار بزرگ ادبی که به مدیوم سینما آمدهاند، «پدرخوانده» هم با رمانش تفاوتها و شباهتهایی دارد. همان طور که بسیاری از اهالی ادبیات میگویند و در گفتگوی اخیر مهر با حسین تهرانی مترجم رمان «مردی به نام اوِه» هم مطرح شد، اگر سازندگان سینمایی فیلمیچون «پاپیون» میخواستند صد در صد به این رمان پایبند باشند، باید «پاپیون»های یک و دو و سه ساخته میشد. (مشروح گفتگو در اینجا) این اتفاق درباره پدرخوانده افتاده است اما «پدرخوانده»های ۲ و ۳ به طور کامل آن چیزی نیستند که در کتاب و رمان چاپ شده است.
در مقام توضیح باید بگوییم که رمان «پدرخوانده» با ۷۵۲ صفحه، با به قدرت رسیدن مایکل و مرگ دون ویتو کورلئونه به پایان میرسد. یعنی ادامهای که در «پدرخوانده ۲» و «پدرخوانده ۳» میبینیم در کتاب نیست. البته کتاب به قدری کامل و جامع نوشته شده که بخشهایی از پدرخوانده ۲ و فصلهایی که مربوط به گذشته دن ویتو میشود، در آن موجود است و فیلمنامه با استفاده از همین فصلهای رمان نوشته شده است. به هر روی بد نیست جهت اطلاع علاقه مندان «پدرخوانده» بگوییم که بخشهای مربوط به نوآدا، قانونی شدن فعالیت خانواده کورلئونه، برگزاری دادگاه مایکل، کشته شدن فلیپ راث، قربانی شدن فرانکی و از همه مهمتر کشته شدن فردو توسط مایکل، در کتاب وجود ندارد و اینها دنبالههایی هستند که پوزو و فرانسیس فوردکاپولا برای ساخت قسمتهای بعدی «پدرخوانده ۱» در نظر گرفتند.
یکی از بخشهای مهم رمان، شخصیت لوکا برازی است. این شخصیت در فیلم طوری پرداخت شده که مخاطب اطلاعی از پیشینهاش به دست نخواهد آورد و تنها فکر خواهد کرد که لوکا یک کار راه بیانداز و مهره مهم در خانواده کورلئونه است. در حالی که لوکا گذشته تیره و تاری داشته و به واسطه لطف دون کورلئونه نجات پیدا کرده است. در کتاب، لوکا فردی خونخار و وحشی است اما جالب است که در فیلم شخصیتی که از او میبینیم و همچنین نوع کشته شدنش، باعث همذات پنداری و مظلوم پنداشتنش میشود.
به عنوان نمونه دیگر؛ شخصیت پلیسی که در فیلم «پدرخوانده۱» مامور ترور بارزینی میشود و همان طور که دیدهایم کنار ماشین و روی پلکان به پدرخوانده خانواده بارزینی، شلیک میکند در کتاب سهم قابل توجهی دارد و پوزو در رمان فصل و صفحات زیادی را به او و پیشینه اش اختصاص داده تا نشان دهد این شخص چه مسیری را طی کرده تا به جایی برسد که یکی از ماموریتهای پاکسازی توسط مایکل به او سپرده میشود. اما در فیلم تنها، در سکانس «تعمید» که به طور موازی غسل تعمید پسرخوانده مایکل و پاکسازی سران چند خانواده نیویورک را نشان میدهد، هویت این افسر پلیس اصلا مشخص نمیشود. توضیح بیشتر برای علاقه مندان، این که این فرد یک پلیس سالم و سختگیر بوده که به خاطر اخلاق تندش از نیروی پلیس نیویورک اخراج شده و به زندان محکوم میشود اما با پادرمیانی مایکل و به خاطر توصیه تام هیگن آزاد و در خدمت خانواده کورلئونه در میآید.
به هر حال، همان طور که اشاره شد و میدانیم که متن کتاب از نسخه سینمایی کامل تر است، پوزو در رمانش، پیشینه و گذشته شخصیتهای مهم را به طور جامع و به طور تفصیلی تشریح میکند. یعنی این کار را در حق همه شخصیتها انجام میدهد که آنها را با گذشته شان به مخاطب نشان دهد و بگوید که چه شده همه آنها گرد داستان «پدرخوانده» جمع شده اند. البته باید به این نکته هم توجه کنیم که نسخه سینمایی محدودیت زمان دارد و در زمان ساخت، تعدادی از سکانسها برای مناسب تر شدن فیلم از آن خارج شدند. مثلا انتقام گیری از محافظ خائن مایکل که باعث کشته شدن همسر او در سیسیل شد، یکی از صحنههای حذف شده در زمان اکران «پدرخوانده ۲» است که بعدها به عنوان «صحنههای حذف شده» در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
یکی از وجوه تشابه فیلم و رمان، همان جا و نقطه ای است که کتاب و فیلم با هم شروع میشوند. یعنی شروع رمان، زمانی است که بوناسرا دارد خود را برای دیدار با دن کورلئونه و همان سکانس آغازین فیلم آماده میکند تا برای دخترش عدالت خواهی کند. البته فصل ابتدایی و صفحات اولیه رمان، به تشریح گذشته و زندگی بوناسرا به عنوان یک متصدی کفن و دفن میپردازد ولی فیلم به همان سکانس معروف بسنده میکند که بوناسرا نزد دن کورلئونه آمده و داستان ظلمیرا که بر دخترش رفته، مطرح میکند و تقاضای مجازات مسببان آن را دارد.
این نکته هم درباره ۳ فیلم پدرخوانده قابل تامل است که سازندگان و نویسندگان این سه گانه برای حفظ موفقیت از همان الگوی رمان استفاده کردند. رمان با فصل انتقام خواهی بوناسرا در عروسی دختر دن کورلئونه شروع میشود. هم «پدرخوانده ۱» و هم دو قسمت بعدی این فیلم سینمایی، با عروسی، جشن و شادی و میهمانیهای بزرگ شروع میشوند که حدودا ۳۰ تا ۴۰ دقیقه ابتدایی فیلم را به خود اختصاص داده اند. سپس جریانهای بعدی از پی هم میآیند و با آثاری به شدت قصه گو روبرو هستیم که مخاطب را از حیث قصه گویی رها نمیکنند. دو قسمت ابتدایی فیلم، در پایان بندی خود، نقطه نمیگذارند اما «پدرخوانده ۳» که قرار بود ابتدا نامش «مرگ مایکل کورلئونه» باشد، نقطه را میگذارد و قصه را به پایان میرساند.
قدرت قلم ماریو پوزو باعث خلق یکی از بزرگ ترین آثار سینمایی جهان شده و باعث خاطرنشان کرد که قدرت ادبیات است که باعث تولید این آثار سینمایی شده است. قدرت قلمیهم که به آن اشاره میکنیم، به پرداخت خوب شخصیتها و موقعیتها باز میگردد. پوزو در کتابهایش هیچ وقت از قصه گویی خسته نمیشود. نمونه بارز دیگر رمان «آخرین پدرخوانده» است که در حجمیمفصل تر از «پدرخوانده» چاپ شد و یک مینی سریال هم براساس آن ساخته شد. پوزو در «پدرخوانده» و «آخرین پدرخوانده» به خوبی ساختار و سازماندهی سازمانهای مافیایی را توضیح داده است. این شخصیت پردازی موجب نگارش جملات جالبی شد که در فیلم «پدرخوانده» هم نمونههایی از آنها وجود دارد و هنوز در پوسترها و بعضا پستهای موجود در فضای مجازی میتوان جملاتی را به نقل از دن کورلئونه مشاهده کرد. از این دست جملات که نشان دهنده تفکرات و باور ویتو کورلئونه هستند، در متن کتاب «پدرخوانده» به حد کافی وجود دارد. جملاتی که پوزو با هوشمندی در شخصیت پردازی اش، از آنها استفاده کرده و میتوان زیر آنها خط کشید و ساعتها درباره شان بحث و گفتگو کرد.
خبرگزاری مهر اردیبهشت امسال و به بهانه چاپ سوم ترجمه حبیب الله شهبازی از رمان «پدرخوانده» با وی گفتگویی داشت که اینجا قابل دسترسی است. این مترجم هم در گفتگوی مذکور به کامل تر بودن رمان «پدرخوانده» نسبت به فیلم آن اذعان داشت.