به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قرن بیستم» (ایدئولوژی های خشونت) نوشته ارنست نولته به تازگی با ترجمه مهدی تدینی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۲ چاپ شده است.
نویسنده کتاب می گوید در این کتاب هرگز قصد ندارم به تاریخ جهان در قرن بیستم با این هدف بپردازم که هم «خطوط کلان» تاریخ را شناسایی و هم تا حد امکان به بیشترین رخدادها و واقعیت های آن اشاره کنم و در صورت نیاز با توجه به میزان اهمیت به تحلیلشان هم بپردازم؛ زیرا در این صورت نیاز است با دقت فراوان به سراغ منابع علمی رفت و به خصوص باید مباحث مهم رایج میان تاریخ نگاران را به طور مفصل شرح داد. چنین چیزی صدها صفحه به درازا می کشد و متخصصان پرشماری به سادگی درخواهند یافت که نویسنده در هر یک از حوزه های مورد بحث آن گونه که باید از به روزترین سطح پژوهشی برخوردار نیست.
کتاب «قرن بیستم: ایدئولوژی های خشونت» کم حجم ترین کتاب بین آثار ارنست نولته تاریخ نگار و متفکر آلمانی است. اساس نوشته های این کتاب، درس گفتارهایی است که او در دهه ۱۹۹۰ برای مخاطبان دانشگاهی و غیردانشگاهی در شهر رم ارائه کرده است. بسیاری از اندیشه ها و تزهای نولته به صورت بسیار مختصر و مفید در این کتاب آمده اند. مهدی تدینی مترجم این کتاب، پیش تر، «جنبش های فاشیستی، بحران نظام لیبرال» را از این نویسنده ترجمه کرده و دو کتاب «آشوویتس یکتا؟ ارنست نولته، یورگن هابرماس و ۲۵ سال دعوای تاریخ نگاران» و «ارنست نولته: سیمای یک تاریخ اندیش» را درباره او به چاپ رسانده است. این مترجم پس از «قرن بیستم»، ترجمه دیگر کتاب ارنست نولته را با نام «فاشیسم در دوران» را ترجمه و چاپ خواهد کرد.
کتاب «قرن بیستم؛ ایدئولوژی های خشونت» به غیر از پیشگفتار و مطالب مقدماتی، ۵ بخش اصلی دارد که عبارت اند از: «نظام لیبرال اروپا»، «مراحل آغازین جنگ داخلی اروپا ۱۹۱۷ _ ۱۹۴۵»، «نخستین نظریه ها درباره بلشویسم، فاشیسم و توتالیتاریسم»، «استالینیسم و هیتلریسم به مثابه رژیم و در جنگ جهانی دوم» و «چشم انداز دوران پس از ۱۹۴۵ و لحظه پایانی».
کتاب پیش رو تاریخ قرن بیستم را بیش از همه نظریات و ایدئولوژی ها، براساس چارچوب نظری بلشویسم و ناسیونال سوسیالیسم کند و کاو می کند.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
در اتحاد شوروی در زمانی که جذابیت واژه های «سوسیالیسم» و «صلح» همچنان بی خدشه مانده بود از مدت ها پیش با «یکسان سازی» مقابله می شد و نیرومندترین قدرت نظامی جهان در حال شکل گیری بود. به بهانه های عوام فریبانه محض تفسیرهای نادرستی از این مفاهیم کانونی ایدئولوژیک ارائه می شد. این مفاهیم جایگاه مستقل خود را دارند و گواهی وجود ندارد که نشان دهد استالین به سوسیالیسم باور نداشته است. به همین دلیل نباید در صداقت هیتلر در اعتقادش به ضرورت «معکوس سازی» دچار تردید شد. او ایدئولوگی باورپذیر بود، و نمی توان گفت او تنها پی شوراندن مردم بوده است. در مورد نظریه ای که ادعا می کرد یهودیان عاملان انقلاب اکتبر بوده اند نیز باید یادآوری کرد این تصور در سال های ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ تنها در جنبش قومی آلمان _ که حزب ناسیونال سوسیالیست مهم ترین نماینده اش شده بود _ رواج نداشت. موسولینی و چندی بعد حتی چرچیل بلشویسم را دسیسه همه یا بخش اعظم یهودیان معرفی می کردند. درست است که به سادگی می توان توضیح داد چرا یهودیان با درصدی بسیار فراتر از نسبت جمعیتی شان در انقلاب روسیه نقش داشتند، اما به همین سادگی هم شمار بالای نام های یهودی در حلقه رهبران بلشویک در نظر مردم آن عصر می توانست مشکوک به نظر رسد.
همچنین متن اعلامیه ای متعلق به دومای شهری پتروگراد در ژوئیه ۱۹۱۷ نیز در بردارنده نکات قابل تاملی است که رابینوویچ از آن نقل قول کرده است: «تهییج گران بی مسئولیت گناه همه فلاکت کشور را یا به یهودیان نسبت می دهند یا به بورژوازی یا به کارگران.» آیا به راستی با اطمینان می توان گفت تهییج بلشویکی علیه کاپیتالیست ها از تحلیل اجتماعی تیزبینانه ای سرچشمه گرفته بود و تهییج ناسیونال سوسیالیستی علیه یهودیان یکسره ایده های دیوانه وار بود؟ آیا واقعا مقایسه پذیری و وارونگی مشابه وجود نداشت؟
این کتاب با ۲۰۷ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.