به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «داستان های ماشین تحریر» نوشته تام هنکس به تازگی و طی روزهای گذشته با ترجمه محمد جوادی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب پنجاه و هشتمین مجموعه داستان از مجموعه «ادبیات امروز» است که این ناشر چاپ می کند.
آذرماه سال ۹۶ بود که خبر خرید کپی رایت این کتاب توسط نشر افق در خبرگزاری مهر منتشر شد. به این ترتیب این کتاب با امضای قرارداد اعطای حق کپی رایت توسط نشر افق و تام هنکس به چاپ رسیده است.
هنکس علاقه خاصی به جمع آوری ماشین تحریر دارد و انواع آن ها را از دهه های ۱۹۳۰، ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ جمع کرده است. او از ماشین تحریر برای نوشتن های غیرضروری روزانه از جمله درست کردن فهرست کارهایی که باید انجام شوند استفاده می کند. به گفته خود این بازیگر، دستگاه های بزرگ فلزی را به این دلیل نسبت به پردازنده های کلمه امروز ترجیح می دهد که از ضربه زدن به کلیدهای آن و صدای بلندی که از آن ناشی می شود لذت می برد اما او ارتباطی عمیق تر با یکی از آن ها دارد که متعلق به پدرش بوده است. هنکس که می خواست تجربه و اشتیاق خود درباره ماشین های تحریر را با دیگران به اشتراک بگذارد به توسعه نرم افزار آی پد کمک کرد که تجربه نوشتن با ماشین تحریر را روی دستگاه دیجیتال بازسازی می کند. این نرم افزار «هنکس رایتر» نام دارد و با افکت های صوتی کامل ماشین تحریر همراه است.
داستان های کتاب ماشین تحریر با عنوان اصلی UNCOMMON TYPE شامل ۱۷ داستان نوشته تام هنکس بازیگر معروف هالیوودی است که سال گذشته رونمایی شد. تام هنکس ابتدای کتاب و پیش از شروع داستان ها، این اثر را به «ریتا (همسرش) و تمام بچه ها» تقدیم کرده و نوشته است: به خاطر نورا.
۱۷ داستان کتاب پیش رو درباره زندگی، عشق، غم و خوشی با روایتی گاهی طنزآمیز هستند. هرکدام از این روایت ها به نوعی با ماشین تحریر ارتباط دارند. این ارتباط گاه بسیار پررنگ و گاه بسیار ظریف و نامحسوس است.
عناوین داستان های این کتاب عبارت اند از: سه هفته خسته کننده، شب کریسمس ۱۹۵۳، سفر رایگان به شهر نور، شهر ما امروز با هنک فیست؛ فیل در اتاق چاپ، به مریخ خوش آمدید، یک ماه در خیابان گرین، اَلِن بِین به اضافه چهار، شهر ما امروز با هنک فیست؛ رها در سیب بزرگ، کی کیه؟ یک آخر هفته خاص، این ها مکاشفه های قلب من اند، شهرما امروز با هنک فیست؛ بازگشت از سفر به گذشته، گذشته برای ما مهم است، پیش ما بمانید، برو کاستاس را ببین، شهر ما امروز با هنک فیست؛ اِوانجلیستای شما اِسپرانزا، استیو وانگ بی نظیر است.
در قسمتی از داستان «یک آخر هفته خاص» از این کتاب می خوانیم:
از آزادراه خارج شد، در ایستگاه فیلیپس ۶۶ به سمت راست پیچید و تا پایین خیابان سانست رفت تا به خیابان پالمِتو برسد. در خیابان پالمتو به سمت چپ، به خیابان دِربی پیچید، همان طور که به راست می پیچید، به دنده سنگین رفت، از خیابان های ویستا و بوش گذشت و بعد، خودرو را کنار کشید و جلوی شماره ۴۱۱۴ توقف کرد.
کِنی تا حالا فقط در دو خانه زندگی کرده بود و این اولی بود. به آن خیره شد. صندوق پست کنار راه ماشین رو همان بود، نرده های ضربدری ایوان همان طور بود که به یاد می آورد اما درخت جلوی حیاط به طرزی عجیب و غریب کوچک به نظر می رسید. چمن ها هرس شده بودند، او هرگز سبزه ای به این مرتبی و منظمی ندیده بود و گل ها با آراستگی جلوی خانه کاشته شده بودند. آن ها هیچ وقت جلوی خانه گل نکاشته بودند. پنجره بزرگ پرده هایی آبی داشت؛ نه پرده های سفید دوران کودکی او. در گاراژ بسته بود، به خلاف وقتی که آنجا زندگی می کرد و برای دسترسی آسان همه دوچرخه ها و اسباب بازی ها و اتاق های پشتی ساختمان باز می ماند. به جای استیشن واگن قدیمی پدرش یا کورولای مادرش، خود دوج دارت جدید در ماشین رو پارک شده بود.
آنهالترها همسایه دیواربهدیوارشان بودند. کِنی انتظار داشت وانت سفید آن ها را ببیند اما آن دور و بر نبود. در حیاط جلویی خانه آن طرف خیابان، علامت «برای فروش» گذاشته بودند. کنی گفت: «کالندرها خانه شان را می فروشند.»
این کتاب با ۴۶۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.