به گزارش خبرنگار مهر، رمان «نهوع» نوشته ژان پل سارتر به تازگی با ترجمه حسین سلیمانینژاد توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و پنجاه و نهمین عنوان «داستان غیرفارسی» است این ناشر چاپ میکند.
از این رمان، پیشتر ترجمه امیر جلال الدین اعلم توسط نشر نیلوفر اوایل دهه ۸۰ چاپ شده است. رمان «تهوع» به عنوان یکی از آثار مهم مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم محسوب میشود. نسخه اصلی این رمان، برای اولین بار در سال ۱۹۳۸ به چاپ رسید. ژان پل سارتر از نظر فلسفی تاثیر زیادی از مارتین هایدگر پدیدارشناس و فیلسوف اگزیستانسیالیست گرفته اما امتیازی که دارد این است که اندیشههای اگزیستانسیالیستی اش را در قالب رمان یا نمایشنامه و دیگر قالبهای ادبی منتشر و مطرح کرده است. همین مساله فهم این آثار را نسبت به نوشته های فلسفی هایدگر آسانتر میکند. بنابراین برای آشنا شدن با گونه معاصر فلسفه اگزیستانسیالیستی میتوان آثار سارتر را خواند.
ژان پل سارتر به عنوان یک نویسنده و فیلسوف، با اعتقاد به این که انسان مختار است و باید خود، سرنوشتش را انتخاب کند، همیشه به مسائل محیط اطراف و روزگارش انتقاد می کرد و تا پایان عمر به فعالیت های انتقادی خود ادامه داد. از جمله مثال های روحیه انتقادی و فعالیت های این نویسنده می توان به خودداری اش از دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۶۴ اشاره کرد.
سارتر متولد سال ۱۹۰۵ در پاریس و درگذشته به سال ۱۹۸۰ در همین شهر است. او در دوران جوانی به همراه دوستان و هم دانشگاهی هایش به انتقاد از سنت های اجتماعی و رویکرد بورژوازی پرداخت. پس از دانش سرای عالی پاریس، سارتر به تدریس فلسفه در دبیرستان پرداخت و سپس برای تکمیل تحقیقات فلسفی اش به آلمان رفت. او در آلمان در انیستیتوی فرانسه شهر برلین با هایدگر و هوسرل و اندیشه هایشان آشنا شد.
حسین سلیمانینژاد پیش از این کتاب، رمان «سن عقل» را از سارتر ترجمه کرد که تابستان سال گذشته توسط همین ناشر به بازار نشر عرضه شد. شخصیتهایی که در رمان «سن عقل» حضور داشتند، در «تهوع» هم حضور داشته و در موقعیتهای دیگری قرار میگیرند. سارتر این نخستین رمان فلسفیاش را پس از ۸ سال از نگارشش منتشر کرد که تا حدودی، شرح حال زندگی خودش بود. برخی روزنامههای مذهبی در آن زمان به شخصیت مایوس و تهوعآور رمان و تصویر سیاهی که او از پیکر انسان ارائه میکند، انتقادهای تند و گزندهای کردند اما در عین حال، منکر استعداد و قلم خوب سارتر جوان نشدند.
داستان این رمان درباره جوانی به نام آنتوان روکانتن است که سارتر از خلال خاطرات او، با تاکید بر تاریخ و پژوهش به بیان اندیشه وجودگرایی پرداخته است. این مرد جوان حدودا سیساله، پس از سالها گشت و گذار در کشورهای دور و نزدیک و در حالیکه خسته از ماجراجویی است، به شهر کوچکی به نام بوویل پناه میبرد تا به کمک اسناد موجود در بایگانی کتابخانه شهر، کتابی درباره یک مارکی فرانسوی به نام موسیو دو رولبون بنویسد که در قرن هجدهم زندگی میکرده است. اما یک روز به طور ناگهانی احساس عجیبی به او دست میدهد و خودش را در دنیایی که زندگی میکند، غریبه پیدا میکند...
این رمان ابتدا قرار بوده با نام «مالیخولیا» چاپ شود و انتشارش شهرتی برای نویسندهاش به ارمغان آورد که این اثرش، از سال ۱۹۵۰ در فهرست نامزدهای جایزه بزرگ رمانهای نیمقرن گنجانده شد و با وجود تمام انتقاداتی که به آن میشد؛ به ویژه از طرف آلبر کامو، بین ۱۲ رمان برتر فرانسه قرار گرفت.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
به مصرف رساندنِ انسان! درود میفرستم به آموزه انسانگراییِ کاتولیک که خودآموز این عبارت را ندانسته ازش وام گرفته است.
میگویم «میدانم، من میدانم که تمام انسانها ستودنیاند. شما ستودنی هستید. من ستودنیام. البته به عنوان مخلوقات خداوند.»
گیجوگم نگاهم میکند، بعد با لبخند کمرنگی میگوید: «حتما شوخی میکنید آقا؛ با این حال این درست است که تمام انسانها حق دارند ستایش شوند. سخت است آقا، انسان بودن خیلی سخت است.»
اون بدون آنکه متوجه باشد عشق انسانها به مسیح را رها کرده؛ سرش را تکان میدهد و به خاطر پدیده عجیبوغریب ادا درآوردن، شبیه آن گِئِنو بدبخت میشود.
میگویم «معذرت میخواهم، ولی در آن صورت زیاد مطمئن نیستم که انسان باشم؛ هرگز به نظرم نرسیده بود کار سختی باشد. گمان میکردم فقط کافی است خود را رها کرد.»
این کتاب با ۲۵۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۴ هزار تومان منتشر شده است.