رمان «ویولن دیوانه» نوشته سِلما لاگرلوف با ترجمه سروش حبیبی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «ویولن دیوانه» نوشته سِلما لاگرلوف به تازگی با ترجمه سروش حبیبی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دویست و شصت و هفتمین عنوان «داستان غیرفارسی» و یکی از کتاب‌های مجموعه «جهان کلاسیک» است که این ناشر چاپ می‌کند.

نویسنده این رمان سوئدی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۹ است. سلما لاگرلوف به تعبیر سروش حبیبی مترجم این اثر، یکی از بزرگ‌ترین و نام‌آورترین داستان‌نویسان سوئدی است که آثارش بیشتر در افسانه‌ها و داستان‌های محلی منطقه ورملاند ریشه دارند.

حبیبی این کتاب را با توصیه برادرش مطالعه کرده و تصمیم به ترجمه آن گرفته است. حبیبی را به عنوان مترجم روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی به فارسی می‌شناسیم. او ابتدا نسخه فرانسوی این کتاب را خوانده و برای اجتناب از بروز اشکالات و لغزش‌هایی که ممکن بوده مترجم فرانسوی این کتاب داشته باشد، ترجمه خود را از روی نسخه آلمانی آن انجام داده است. آن‌طور که این مترجم اعلام می‌کند، بین ترجمه‌های آلمانی و فرانسوی این رمان، تفاوت‌هایی وجود دارد.

رمان «ویولن دیوانه» در ۱۰ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

اکنون رفتارشان با او هرچه می‌بود برایش تفاوتی نداشت. دیگر هیچ‌چیز نبود که اسباب اندوه او شود. بعد از این همیشه از زندگی شادمان می‌بود. با خود می‌گفت که اگر روزی زندگی برایش دشوار شود به شاخه گل مورد و اسبک چوبین برادرش فکر خواهد کرد. و سیاهی زندگی برایش سفید خواهد شد.

از این‌که زنده بود و بر پشت جوان دوره‌گرد به سوی خانه می‌رفت بسیار خوشحال بود. آن روز صبح هیچ‌کس حتا به خواب نمی‌دید که او بر فرازی پرپیچ و خم به سوی خانه روان باشد. هیچ‌کس خیال هم نمی‌کرد که صحرای خرم با همه شبدرهای معطرش برای او آغوش بگشاید و مرغکان خوش‌خوان بر تاج سبزینه درختان بازگشت او را ترانه بخوانند. هرچیزی که دل زندگان را شاد می‌کرد برای او نیز بود.

با این حال او فرصت پرداختن به این چیزها را نداشت. بیست دقیقه بعد جوان با انبانش به خانه می‌رسید.

همان‌طور که اینگرید انتظار داشت جز مادرخوانده و خدمتگاران کسی در خانه نبود. مادرخوانده از صبح تا ظهر مقدمات ناهار یادبود را مهیا کرده بود. اکنون می‌شود گفت که همه‌چیز آماده بود و او رسیدن مهمان‌ها را انتظار می‌کشید. از آشپزخانه به اتاقش رفته بود تا پیراهن سیاه زیبایش را بپوشد.

این کتاب با ۱۴۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۶ هزار تومان منتشر شده است.