خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ _ صادق وفایی: ترجمه داستان بلند یا رمان کوتاه «کنگره ادبیات» اثر سزار آیرا نویسنده آرژانتینی شهریور سال گذشته توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد. آیرا نویسنده مهمی در عرصه ادبیات آرژانتین است که البته در ایران کمتر شناخته شده است.
از این نویسنده، تا به حال ۳ کتاب به فارسی ترجمه شده که بازگردانی ۲ عنوان از آنها به عهده ونداد جلیلی بوده و طی دو سال ۹۶ و ۹۷ چاپ شدهاند. این نویسنده را به عنوان یکی از نویسندگان خلاصه و مختصر و مفید نویس میشناسند که حجم عموم آثارش کمتر از ۱۰۰ صفحه میشود. البته «کنگره ادبیات» خلاف این مساله را ثابت میکند.
آیرا از نویسندگان مهم آرژانتین است اما اهمیت او باعث نمیشود تا بر بد بودن کتاب «کنگره ادبیات» سرپوش بگذاریم. ریتم و سرعت آهسته پیشروی داستان، یکی از ویژگیهای نوشتههای آیرا است که البته در «کنگره ادبیات» هم در حد کشندهای مخاطب را آزار میدهد. اما مشکل جایی مضاعف میشود که علاوه بر سرعت کم و پیشنرفتن داستان، فلسفهبافیهای بیهوده و بیکاربرد نویسنده، روایت و داستان را مختل میکند.
داستان «کنگره ادبیات» درباره نویسنده و دانشمند دیوانهای است که میخواهد با تاگسازی یا همان فرایند شبیهسازی با استفاده از یک سلول، کارلوس فوئنتس نویسنده سرشناس مکزیکی را تکثیر کند. کل داستان در ۸۶ صفحه روایت میشود تا با یک مقدمه که مربوط به یک ریسمان افسانهای از دزدان دریایی و گنجشان است، شروع شده و در نهایت به اینجا ختم شود که فرایند شبیهسازی سرانجام مضحکی پیدا کند. دانشمند دیوانه زنبور شبیهسازی و تربیتشدهای دارد که او را مامور میکند تا یکی از سلولهای بدن فوئنتس را برایش بیاورد. اما در نهایت مشخص میشود که زنبورِ مامورشده، سلول کراوات فوئنتس را با خود آورده است!
شاید طرح چنین قصهای برای گروهی از مخاطبان جذاب و هیجانانگیز باشد اما طبیعتا با چنین پایانی میشد آن را در قالب یک حکایت یا داستان فکاهی کوتاه نوشت. احتمالا توجیه نویسنده این است که در خلال چنین روایت گسترده و آهستهای قرار است مسائل فلسفی مطرح شوند و این داستان در واقع بهانه طرح آنها بوده است. اما این کتاب اصلا در بیان و انتقال این مفاهیم موفق نیست چون پس از بیست یا سی صفحه ابتدایی، صدای روایتِ نویسنده به دلیل سرعت کُند و یکنواختی شدید، برای مخاطب تکراری و تبدیل به آهنگی ثابت و بیتغییر میشود که خواننده اصلا رویش تمرکز نخواهد داشت. به عبارت دیگر مخاطب «کنگره ادبیات» هنگام مطالعه این اثر مرتب در انتظار است تا اینگونه جملات زودتر تمام شده و چند سطری از قصه روایت شود. مثلا:
«برعکس، موجود کاملْ کاملا بیمانند است. کمال به خودی خود کمال است. یا بیان کامل تفاوت. به همین دلیل ترویج کمال با همکاری در امری مترادف است که زمانی یک حواری جوان آن را وظیفهای نامید که باید زندگیمان را وقف آن کنیم: به دنیا آوردن انسان.»
از طرفی اتفاقات رمان، مانند قطعات پازل جدا از یکدیگری هستند که هیچ ارتباط یا ریسمان منطقی آنها را به یکدیگر متصل نمیکند. ریسمان ماکوتو، اسرارآمیز بودنش و کشف چگونگی کار کردنش مشخص نیست که چه ارتباطی با تاگسازی کارلوس فوئنتس دارد و اصلا چرا باید ماجرای این ریسمان افسانهای در بستر داستان روایت شود. دوستیها و ارتباطات شخصیت راوی هم کمکی در فضاسازی یا پیشبرد داستان نمیکنند و مانند جزیرههای جدا از داستان یا جزیره اصلی هستند.
از معدود نکات جالب این رمان، بخشی از واگویههای شخصیتِ اصلی یعنی نویسنده یا همان دانشمند دیوانه است که درباره بازار نشر کشورش صحبت میکند. به نظر میرسد جملاتی که در این فراز داستان آمدهاند برگرفته از واقعیت یا اشارهای به آن باشند:
«اما اکنون بحران اقتصادی اثر ژرفی در بازار نشر گذاشته است و این جوابی به وضع امیدوارکننده سالهای پیش است. این وضع امیدوارکننده اسباب عرضه بیش از حد شد و کتابفروشیها از کتابهایی انباشه شد که ناشران محلی منتشرشان میکردند. وقتی عرصه بر مردم تنگ آمد خریدن کتاب را قبل از هر کار دیگری کنار گذاشتند. انبارهای پرکتاب سر دست ناشران باد کرد، نمیتوانستند بفروشندشان و ناچار به کاهیدن تولید شدند. تولید چنان کاهش یافت که یک سال بیتمام بیکار ماندم.» شاید بتوان چنین وضعیتی را با بازار نشر کشورمان مقایسه کرد.
یکی دیگر از فرازهای مهم این رمان هم نقد طبقات اجتماعی و بالاتریها توسط آیرا یا به بیانی شخصیت راوی است که میگوید: «فرهنگ غنی هنوز امتیاز انحصاری طبقات بالا باقی مانده است. اما دانشمند دیوانه خیال نداشت یک نفر از اعضای این طبقه را تاگسازی کند. این طبقات، دقیقا به این دلیل که به در اختیار داشتن قدرت قطعی و مطلق ذرهای تردید نداشتند و این قطعیت و اطمینانشان از نسلی به نسل دیگر منتقل میشد، نیات او را برآورده نمیکردند. بعد به فکر بازسازی یک نفر جنایتکار مخوف و خطرناک افتاد، اما این فکر در احساسات ریشه داشت: این فکر هیچ خاصیت برانگیزندهای مگر طنین نیچهایاش نداشت و ماهیتا پوچ بود.»
در مجموع، رمان «کنگره ادبیات» خواندنی نیست و نمیتوان آن را به دیگری پیشنهاد کرد. به نظر میرسد علاوه بر استفاده از ایده تاگسازی کارلوس فوئنتس، کلیت این رمان شکست خورده است. گفته شده «کنگره ادبیات» یکی از آثار مهم آیرا است. شاید چنین باشد، اما از آثار خوب و خواندنی او نیست.