به گزارش خبرنگار مهر، رمان «مگسها» نوشته ماریانو آسوئلا با ترجمه وازریک دِرساهاکیان بهتازگی توسط نشر نو دوباره چاپ و راهی بازار نشر شده است. این ترجمه که یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است، برای اولینبار در سال ۶۱ چاپ شد و در واقع با نوبت چاپ دوم به بازار نشر آمده است.
ماریانو آسوئلا برای اولینبار با ترجمه سروش حبیبی از داستان «اربابها» به مخاطبان ایرانی معرفی شد و «مگسها» دومین اثر او بود که به فارسی ترجمه شد. آسوئلا پزشکی بود که به جریان انقلاب مکزیک پیوست و با داشتن پیشینه نویسندگیاش، تحت تاثیر اتفاقاتی که در کشورش رخ داد، به داستاننویسی پرداخت. از جمله معروفترین آثار داستانی او درباره حوادث انقلاب مکزیک، میتوان به «فلکزدهها»، «اربابها» و «مگسها» اشاره کرد.
آسوئلا نخستین داستاننویس انقلاب مکزیک است که در سال ۱۸۷۳ در لاگوس ده مورهنوی مکزیک متولد شد. او از جوانی داستان مینوشت و در سال ۱۸۹۶ داستان «خاطرات یک دانشجو» را در یک هفتهنامه به چاپ رساند. در ادامه طرحها و داستانهای بعدی خود را هم نوشت و از سال ۱۹۰۹ بهطور حرفهای به داستاننویسی پرداخت. آسوئلا مثل بیشتر جوانان لیبرال، هوادار قیام فرانسیسکو مادهرو شد که رژیم دیکتاتوری پورفیرریو دیاس را سرنگون کرد. او داستانهای «اربابها» و «مگسها» را براساس واقعیتهای زنده سالهای انقلاب نوشت.
این نویسنده، اساساً مولفی اخلاقگراست و دلسردیاش از انقلاب مکزیک خیلی زود آشکار شد. او برای مکزیک بهتری جنگید اما پس از انقلاب و تصحیح بیعدالتیها، دید ستمگریهای گذشته توسط افراد فرصتطلبی که سر کار آمدند، تکرار شد. او که داخل مسائل سیاسی شده بود، با دلسردی پس از انقلابش، بهکلی از سیاست کنارهگیری کرد. داستان «مگسها» در بیم و هراس حاکم بر ایستگاه راهنآهن مکزیکوسیتی آغاز میشود. پایتخت در خطر سقوط است و نیروهای پانچو وییا و ساپاتا شهر را ترک میکنند و مردم وفادار به انقلاب هم در پی آنان، جلای وطن میکنند.
در ادامه داستان، سیاستمداران، کارمندان، ژنرالها و افسران ارتش سابق فدرال، دکترها، معلمها، زنان راحتطلب تهیمغز، زنان بدکاره و خلاصه همه کسانیکه از سر کوتهنظری، به وییا دل بسته بودند، ناامیدانه میکوشند فرار کنند تا به دست سربازان سرخپوست قبیله یاکی کشته نشوند. این فراریان هراسان، در یک واگن بهداری گرد میآیند، و آنجا در سراسر شبی هولناک، حدسهای دیوانهوار بلغور میکنند.
در کتاب تازه چاپ نشر نو، مقدمهای از تاریخ معاصر مکزیک چاپ شده تا مخاطب رمان، ارتباط بهتری با آن برقرار کند. «مگسها» از نخستین و مهمترین رمانهای آسوئلاست که در دوره دیکتاتوری پروفیریو دیاس نوشته شد.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
«آهای، پسر! قطار برای چه اینجا ایستاده؟»
سربازی که شلوار سفید و پوتین گلآلودی به پا داشت و تفنگش را حمایل شانه کرده بود، نگاه ابلهانهای به شهردار توریکاتو انداخت و بدون جواب رد شد.
دن سینفوروسو متکبرانه تکرار کرد: «احمق بی شعور، دارم ازت میپرسم که قطار چرا اینجا ایستاده؟»
سرباز ایستاد. چهرهاش را که مانند نقابهای «آستک» بود، احمقانه بر فدرالی سابق دوخته بود.
«خیلی دلت میخواهد بدانی، نه؟ من هم مثل تو.»
«مردکه الدنگ، هیچ میدانی با کی طرفی؟»
«راستش فکر نکنم با پدرم طرف باشم، چون پدر من … نبود!»
به شنیدن صفتی که سرباز به کار برده بود، همراهان شهردار گوشهاشان را گرفتند، و دن سینفوروسو در برابر رضامندی همگان ثابت کرد که واژگانی غنیتر از آن سرباز دارد. با خشم و غضب، دست به تپانچه برد. مورالیتوس، سینیور رویوس، دنرودولفو و نفتالی را از سر احتیاط، برای آنکه خط آتش را خالی کنند، مسافران را لگد کردند و به گوشهای که مادربزرگ مورالیتوس نشسته بود پناه بردند.
سینیور ریوس، عصبی، گفت: «آرام بگیرید! اسلحه که اسباببازی نیست!»
پیرزن هم در تائید او گفت: «ممکن است اشتباهی رخ بدهد.»
کسی به شوخی گفت: «مادرزن من با جلد هفتتیر کشته شد.»
دن سینفوروسو تپانچه کشید و گفت: «کلهخر! حالا میبینیم که طرز حرف زدن با یک افسر را یاد میگیری یا نه!»
سرباز بیآنکه خم به ابرو بیاورد، قنداق تفنگش را بر شانه گذاشت. همراهان شهردار جیغ کشیدند و خود را روی سرهنگ انداختند. مدیر، که از فرط چاقی نمیتوانست به حرکت قهرمانانهای دست بزند، همینقدر قناعت کرد که بهآرامی دست دنسینفوروسو را بگیرد.
«چرا بیخودی دردسر درست میکنید، جناب سرهنگ؟!»
این کتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.