به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی رمان «زنبورهای خاکستری» نوشته آندری کورکوف در قالب نشست هفتگی شهر کتاب، با حضور مجید قیصری، سید حسین طباطبایی و آبتین گلکار مترجم اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست، سیدحسین طباطبایی گفت: ادبیات معاصر اوکراین برای علاقهمندان به فرهنگهای مختلف، بهویژه پژوهشگران ادبیات کشورهای شوروی سابق، جالب است. اما ما ایرانیان چندان که باید با این آثار آشنا نیستیم. آثاری چون «مرگ و پنگوئن» یا «دوست مرحوم من» از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. همچنین کاترینا کریکونیوک که از فعالان حوزه معرفی آثار اوکراینی به فارسیزبانان است، شماری از آثار کلاسیک اوکراینی از جمله «افسانه فلوت بداغ»، «خانواده کایداش» و «نگاه پرتگاه» را از اوکراینی به فارسی برگردانده است. و امروز، آبتین گلکار با ترجمه همزمان «زنبورهای خاکستری» کورکوف یکی از اتفاقات فرخنده در ترجمه ادبیات معاصر را رقمزده و امکان خواندن این اثر را با فاصلهای بسیار اندک از انتشار آن به زبان اصلی (۲۰۱۸) فراهم کرده است.
وی ضمن بیان اینکه این نویسنده روستبار اوکراینی از معروفترین و پرفروشترین نویسندگان امروز اوکراین و کشورهای شوروی سابق است، گفت: فارغ از هر بحثی که میان سیاسیون این کشورها هست، زبان و ادبیات روسی هنوز هم در اوکراین جایگاه مهمی دارد. نیمی از آثار منثور و همه آثار منظوم یکی از برجستهترین نویسندگان و شاعران اوکراینی به زبان روسی است. چنانکه کورکوف که خودش را کاملاً اوکراینی میداند، به زبان روسی مینویسد.
این پژوهشگر ادامه داد: بهنظر میرسد کورکوف به تفکیک میان فرهنگ و سیاست قائل است. چنانکه در ترسیم فضای جنگ کریمه و مناقشههای میان روسیه و اوکراین، نشان میدهد که با وجود همه مشکلاتی که ریشه در دوران کودکی و مواضع مخالف دو قهرمان داستان دارد، باز هم میان این دو علقههایی هست. یکی از قهرمانهای داستان موقعیتهای بسیار خوبی برای رفتن به روستایی دیگر یا کریمه دارد، اما انگار نگران دوست ناهمسوی خود است. نگاه انسانی ترسیمشده در این اثر، بسیار لذتبخش است. شاید کورکوف انتقادهایش را بسیار واضح بیان کرده باشد، ولی لایههای انسانی اثر محفوظ است. چنانکه در مصاحبهای درباره این کتاب میگوید: «رمان من درباره جنگ نیست، درباره مردمانی است که از جنگ رنج میبرند».
دومین سخنران این برنامه، آبتین گلکار بود که گفت: متأسفانه ما از ادبیات معاصر اوکراین چندان اطلاعی نداریم. چون در ایران مترجم زبان اوکراینی خوب نداریم. من این اثر را از زبان اوکراینی ترجمه کردم، ولی کار بسیار دشوار و زمانبری بود. البته، از طریق زبانهای واسط، چه روسی و چه دیگر زبانها، میتوان قدری از ادبیات اوکراینی خبر گرفت. آثار بسیاری از اوکراینیها از جمله آندری کورکوف، یوری آندروخوویچ به دیگر زبانها ترجمه میشود. البته در این میان کورکوف شانس ترجمه بالاتری داشته، چون به زبان روسی مینویسد.
وی افزود: بسیاری از نویسندگان برجسته اوکراینی جستارنویساند. از منابع خوب اطلاعات در مورد ادبیات اوکراینی میتوان به جستارهای سیاسی و اجتماعی، مقالات تحلیلی و نشریه الکترونیکی «ادبیات اوکراینی» اشاره کرد که بخشی از آثار نویسندگان برجسته اوکراینی را به زبان انگلیسی منتشر میکند. این نشریه از دهدوازده سال پیش آغاز به کار کرده است و بهعلت کمبود منابع مالی هر دوسه سال یکبار منتشر میشود. بنیادی آمریکایی تا سال ۲۰۱۲ از این مجله حمایت مالی میکرد. بهتازگی هم بنیادی کانادایی حمایت این مجله را پذیرفته است. به نظر میرسد، ما نیز میتوانیم حداقل با راهاندازی چنین جُنگ یا نشریاتی معرفی ادبیات فارسی به جهان را آغاز کنیم.
این مترجم در ادامه گفت: آندری کورکوف در کشورهای آسیایی بیشتر به خاطر «مرگ و پنگوئن» شناخته شده است و آثاری بسیار خواندنی دارد. او از نظر سیاسی و اجتماعی کاملاً فعال و رئیس انجمن قلم اوکراین است. کورکوف در «مرگ و پنگوئن» به پدیده قتلهای سفارشی میپردازد که پس از فروپاشی در روسیه و اوکراین بسیار رایج بود. او در دیگر کتابهایش معمولاً فضایی سورئال را دنبال میکند و داستانهایش براساس اتفاقی غیرطبیعی پیش میرود. اما این ویژگی در «زنبورهای خاکستری» بسیار کمرنگ شده است. این رمان بسیار رئالیستی است و دغدغههای اجتماعی نویسنده در آن بسیار برجسته و به تعبیر منتقدان گلدرشت شده است. او در مصاحبه اخیرش در پاسخ به چرایی بروز این همه تفاوت میگوید، در طول این چند سالی که از مناقشه بر سر بخشی از شرق اوکراین و شبهجزیره کریمه میگذرد، در مورد مناقشه در شرق کتابهای زیادی (حدود ۲۵۰ مورد) نوشته شده است، اما در مورد ماجرای شبهجزیره کریمه چیزی به جز یکی دو کتاب مستند نوشته نشده است. پس، فکر کردم باید کتابی باشد که در ادبیات اوکراینی به این مساله توجه کند.
پاسخ رنجشآور نویسنده برای مترجم کتاب
گلکار گفت: کورکوف در پاسخ به احتمال جذابیت این کتاب برای بقیه کشورها، به ترجمه شدن آن به زبان فارسی اشاره میکند. مجری برنامه با تعجب بسیار میپرسد، چرا ایران؟ وقتی ایرانیان خودشان با مشکلات فراوانی دستوپنجه نرم میکنند، چرا باید به مشکلات اوکراین توجه کنند؟ پاسخ کورکوف برای من رنجشآور بود. او گفت احتمالاً وقتی این خوانندگان مشکلات کشوری دیگر را میخوانند از مشکلات خودشان فارغ میشوند؛ یعنی او این را نوعی انحراف افکار یا سرگرمی دانست. در حالیکه به نظر من اینچنین نیست. حداقل من ترجمه این کتاب را به خاطر شباهات دغدغههای بیان شده با وضعیت خودمان بهدستگرفتم. در این اثر زنبورداری در منطقه خاکستری جنگ میان اوکراین و روسیه قرار گرفته که متعلق به هیچیک از این دو نیست. اما دو شخصیت باقیمانده در این روستای تخلیهشده، زبان مشترکی پیدا نمیکنند. یکی طرفدار روسیه و دیگری طرفدار اوکراین است. نکته جالب در اینجا این است که این روستا از نظر زبانی و فرهنگی بیشتر به روسیه نزدیک است، اما باز یکی از این شخصیتها ترجیح میدهد طرفدار اوکراین باشد. چون سردمداران جبهه مخالف، تجزیهطلبان، از اشرارند. پس، حتی زمانی که آرمانهایی همراستا با خواستههای این مردم بیان میکنند، نمیتوانند آنها را با خود همراه کنند.
این مترجم گفت: افزون بر این، در اینجا تنهایی انسانها در جامعه امروزی بهخوبی نشان داده شده است. کسی که در روستای دو نفره همزبانی نمییابد، در هیچ کجای دیگر همزبانی نمییابد و همیشه با دلیلی تحت فشار قرار میگیرد. ما هم با همین مساله روبهروییم. شاید خیلی از کسانی که از شهری به تهران یا از تهران به شهری جابهجا میشوند، با چنین مواردی مواجه شوند. باید از این کتاب درس بگیریم که چنین چیزهایی میتواند باعث تفرقه شود و همان گرفتاریهایی که برای اوکراین پیشآمده برایمان پیش آورد.
او در مورد روند ترجمه این کتاب، گفت: خوشبختانه نشر افق حق کپیرایت این اثر را خرید و کورکوف پیش از انتشار اثر به زبان روسی، نسخه پیش از چاپ را برای ناشر فرستاد. پس، من پیش از انتشار اثر به زبان روسی آن را ترجمه کردم. ارتباط نزدیک من با نویسنده به ترجمه کمک بسیار رساند. امروز، خود نویسنده هم از انتشار اثرش در ایران خوشحال است. امیدوارم بقیه ناشران ما هم به این سمت بروند و حتی اگر کشورمان بهصورت رسمی به کپیرایت نپیوسته است، جنبه اخلاقی قضیه را رعایت کنند و کتاب را با اطلاع و رضایت نویسنده به فارسی ترجمه کنیم.
طنز و تراژدی همزمان در کتاب
در بخش بعدی این برنامه، مجید قیصری گفت: کورکوف در این اثر به موقعیتی بسیار ناب دست یافته است. احتمالاً او شناخت چندانی از ادبیات ایران و شرایط ما ندارد. ما تجربه تلخ هشت سال جنگ را از سر گذراندهایم و واضح است که وجه انسانی ادبیات جنگ برایمان بسیار پررنگ است. «زنبورهای خاکستری» داستان بسیار خوشخوانی است که در ۷۴ فصل نوشته شده است. در این رمان با شخصی تنها در منطقهای بلاتکلیف روبهروییم. طنز زیبایی که در جایجای این متن نهفته بود، مرا مشتاق بررسی دیگر آثار این نویسنده کرد و در نهایت دریافتم که با نویسندهای جدی مواجهم. به نظر، کروکوف معجونی از داستایوسکی و گوگول است. اولین جمله این اثر مرا به یاد «شنل» گوگول انداخت. در بخشی از این کتاب، در مورد برداشتن و دفن کردن جنازهای که روی برف افتاده، بحث میشود. یکی میگوید جنازه را برداریم و دیگری هشدار میدهد که مشخص نیست این جنازه به سمت روسیه افتاده یا اوکراین. پس، این جنازه هم سیاسی شده است. این موقعیت در عین تراژیک بودن طنز هم هست. گویی آن فضای تلخ در هر سطری با طنزی همراه و به شدت آرام شده است. سکوتی که نویسنده در نیمه اول کتاب با برف ساخته، در ترجمه به زیبایی منتقل شده است.
این نویسنده گفت: نزاع میان این دو فرد در منطقه خاکستری یادآور جدال مرد ژاپنی و خلبان آمریکایی در فیلم «جهنم در اقیانوس» است. یکی از موتیفهای جدی در کارهای کورکوف فقدان خانواده است. افزون بر این، این داستان بهدنبال چرایی یا یافتن مقصر جنگ نیست، بلکه موقعیتی انسانی را ترسیم میکند. اینکه اگر جنگی رخ دهد چه بر سر آدمها میآید. موفقیت این متن در نظر من دریافتن معادلی برای برجسته کردن این موقعیت انسانی است. زنبورها هم مانند انسانها زندگی جمعی دارند. فرض کنید کندویی از جغرافیایی کنده و به جغرافیایی دیگر منتقل شود، در این موقعیت چه روی میدهد. در اینجا، قهرمان ناچار میشود یکی از کندوها را منهدم کند، اما یکی از زنبورها برمیگردد و روی کندوی دیگری مینشیند. دیگر زنبورها او را به کندویشان راه نمیدهند. اینجا سرگئی در دیالوگی تکاندهنده به زنبورها میگوید: چرا مثل آدمها شدید؟ طی داستان درمییابیم که سرگئی میتواند از فضای جنگ فرار کند، اما به عشق کندوهایش مانده است. سرانجام او تصمیم میگیرد از این فضا بیرون بیاید. عسلها را میفروشد و امرار معاش میکند. اما مواجههاش با آدمها مانند مواجهه زنبور با زنبورهای کندوی دیگر است. در این داستان نشان داده میشود که فضای بیرون چه قدر آلوده به سوءظن است. شخصیت کورکوف سفری را طی میکند و تلخی کار اینجاست که هیچجا برایش بهتر از خانهی زیر آتش خودش نیست.
وی ادامه داد: یوگنی وادالازکین یکی از نویسندگان خوب و صاحبسبک روسیه است. او بهتازگی در مصاحبهای از تعرض و نقدی که به خاطر روس بودن در سفرهایش به اوکراین و شهرهای دیگر متحمل شده، سخن میگوید و از این اتفاق تعبیر جالبی میکند که به نگاه کورکوف در «زنبورهای خاکستری» نزدیک است. وادالازکین میگوید، مناقشه اوکراین و روسیه دعوایی خانگی است و چون اهالی خانه بهخوبی همدیگر را میشناسند و نقاط ضعف هم را میفهمند، این دعوا خیلی دردناک میشود. این در تصویر دو شخصیت اصلی رمان کورکوف هم بهخوبی دیده میشود. موضع کورکوف در بحث سیاسی و نگاهش به قربانیان این رویداد کاملاً انسانی است. او خودش متولد روسیه و روستبار است و در دو سالگی از روسیه به اوکراین میآید، تمام آثارش را به روسی نوشته است و به شش زبان کاملاً مسلط است.
در پایان این نشست، سورن بالیانتس دبیر اول امور سیاسی اوکراین، هم گفت: مشکلاتی میان دو دولت روسیه و اوکراین وجود دارد اما ریشه هر یک از ما در دیگری است. امیدوارم با ترجمه آثاری ازایندست به فارسی، ایرانیان به شناخت بیشتری از اوکراین و مردمانش دست یابند. گرچه داستان با نظر رسمی هماهنگ نیست، مخاطب با جستوجویی میتواند به واقعیت امور دست یابد.