۴ جلد از رمان «سائو،‌ هنر شمشیرزنی آنلاین» نوشته رکی کاواهارا با ترجمه ژاله فراهانی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، ۴ جلد ابتدایی «سائو،‌ هنر شمشیرزنی آنلاین» نوشته رکی کاواهارا به‌تازگی با ترجمه ژاله فراهانی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.

«رمان‌های راحت‌خوان» مجموعه‌ای است که نشر پیدایش چندی است انتشار عناوین‌اش را آغاز کرده و پیش از این، کتاب ۴ جلدی «دیگری» در قالب آن منتشر شده است. برای برقراری ارتباط بهتر با «رمان راحت‌خوان»، باید آن را راس سوم مثلثی دانست که دو ضلع دیگرش، «آنیمه» (انیمیشن ژاپنی) و «مانگا» (کمیک ژاپنی) هستند. رمان‌های راحت‌خوان، می‌توانند هر ژانر و مضمونی داشته باشند و ممکن است مناسب مخاطبان کودک یا بزرگسال باشند. ولی به‌هرحال نوعی فلسفه و مساله اخلاقی در آن‌ها وجود دارد و البته خواندنشان برای مخاطب راحت است.

در کتاب «سائو، هنر شمشیرزنی آنلاین» کلیت داستان از این‌قرار است که یک بازی به نام «شمشیرزنی آنلاین» یا «بازی مرگ» وجود دارد که بازیکنانش را به درون جهان مجازی می‌کشاند و آن‌ها را زندانی می‌کند. نکته مهم این است که بازیکنانی که در واقعیت مجازی کشته شوند، در جهان واقعی هم جانشان را از دست می‌دهند.

نویسنده این‌رمان می‌گوید آن را سال ۲۰۰۲ برای مسابقه داستان کوتاه‌نویسی دنژیکی نوشته و اولین‌مرتبه‌ای بود که رمان می‌نوشته است. اما وقتی توانست آن را کامل کند، پیش‌نویس قصه از ۱۲۰ صفحه بیشتر شده و از محدودیت حجم آثار مسابقه تجاوز کرده است. او هم نه توانایی و نه اراده کوتاه‌کردن داستانش را نداشته است. در نتیجه او پاییز همان سال وب‌سایتی می‌سازد و داستانش را در آن بارگذاری می‌کند که با اقبال مخاطبان روبرو می‌شود. او سال ۲۰۰۸ تصمیم می‌گیرد دوباره بخت خود را بیازماید اما نتوانست داستانی کمتر از ۱۲۰ صفحه بنویسد اما با همین‌حال داستانش را در جایزه داستان کوتاه دانژیکی شرکت داده و برنده می‌شود.

رکی کاواهارا می‌گوید وقتی نوشتن عناوین رمان ۴ جلدی‌اش را تمام کرده بوده، بازی‌های آنلاین کاملا فراگیر شده بودند. به‌همین‌دلیل این‌کتاب در زمان مناسبی چاپ شد. این‌نویسنده ژاپنی متولد سال ۱۹۷۴ است.

اولین‌جلد «سائو» در ۱۳ فصل نوشته شده و داستانش از سیاهچالی به نام آینکراد شروع می‌شود که هزاران جنگجو به امید فتح، وارد آن می‌شوند ولی آینکراد مثل یک گورستان، همه آن‌ها را در خود جا می‌دهد...

این‌کتاب با ۲۲۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۶ هزار تومان منتشر شده است.

در دومین جلد این‌رمان، مرگ بیشتر خودش را نشان می‌دهد و وحشت‌آفرینی می‌کند. وقتی مساله عشق هم وارد می‌شود، مرگ و از دست‌دادن وحشتناک‌تر می‌شود. حالا بازیکنانی که در فضای مجازی گیر افتاده‌اند و باید با شمشیرزنی کارشان را پیش ببرند، از مردن می‌ترسند... . دومین جلد مجموعه «سائو» در ۱۲ فصل نوشته شده است.

این‌کتاب هم با ۱۵۹ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۶ هزار تومان عرضه شده است.

سومین بخش از داستان «سائو» مربوط به مفهوم اعتماد می‌شود که پس از مرگ و عشق خودش را نشان می‌دهد. بچه‌هایی که در مسابقه شمشیرزنی و فضای مجازی زندانی شده‌اند، می‌فهمند اعتمادکردن، سخت‌ترین کار دنیاست. البته با میان‌آمدن بحث اعتماد، بحث بالغ‌تر شدن هم مطرح است چون وقتی به کسی خیلی اعتماد می‌کنیم، اشک و لبخند یکی هستند...

این‌بخش از داستان، در طبقه پنجاه و سوم سیاهچال آینکراد و در سال ۲۰۲۴ آغاز می‌شود. جلد سوم «سائو» ۴ فصل مفصل و بلند دارد. آینکراد در واقع قلعه بزرگی است که از سنگ و فولاد ساخته شده و در آسمانی بی‌کرانه شناور است. عرض طبقه اول آینکراد ۱۰ کیلومتر و اندازه صد طبقه‌ای که بالای این‌طبقه قرار دارند، قابل تصور نیست. داخل آینکراد چند شهر بزرگ، تعداد زیادی روستا، شهرستان، جنگ، دشت و دریاچه وجود دارد. رفتن به طبقه بالاتر در آینکراد فقط از طریق یک پلکان ممکن است که در هر طبقه و پاگردش، دخمه‌ای پر از هیولا دارد.

این‌کتاب با ۱۷۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۸ هزار تومان منتشر شده است.

چهارمین جلد این‌رمان هم درباره فداکاری است. سهم بچه‌هایی که در آینکراد گیر کرده‌اند، از غم و شادی یکی است. آدم‌های خوب، غم و شادی را به‌طور عمیق حس می‌کنند. اما آدم‌های بد، غم و شادی‌شان عمقی ندارد. اما بچه‌های آینکراد به این‌نتیجه می‌رسند که بزرگ‌ترین رنج آدم‌های بد این است که فداکاری را درک نمی‌کنند.

داستان جلد چهارم «سائو» در سال ۲۰۲۴ و طبقه بیست و دوم آینکراد شروع می‌شود. این‌کتاب، آخرین جلد رمان مورد اشاره نیست و پس از جملات پایانی، مانند ۳ جلد پیشین، جمله «ادامه دارد» در انتهای آن درج شده است. این‌کتاب هم ۴ فصل دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

روز گذشته بعد از ماجرای عجیبی که اتفاق افتاده بود، خوشبختانه بعد از چند دقیقه یوئی به هوش آمد، برای همین آسونا صلاح ندیده بود فعلا از دروازه تله‌پورت استفاده کنند یا سفری بروند که او را خسته کند، البته دعوت گرم ساشا هم مزید بر علت شده بود، این شد که شب را در یکی از اتاق‌های کلیسا گذرانده بود.

آن روز صبح حال یوئی بهتر شده بود و آسونا و کریتو احساس آسودگی می‌کردند اما وضعیت کودک تغییری نکرده بود. از خاطرات پراکنده‌ای که یادش آمده بود، متوجه شدند انگار هرگز به شهر آغازین نیامده است و سرپرستی نداشته بنابراین ریشه مشکل فراموشی‌اش قابل پیگیری و حل شدنی نیست و آنها کار دیگری به ذهن‌شان نمی‌رسید که انجام دهند.

اما آسونا در قلبش تصمیم خود را گرفته بود.

از حالا به بعد تا زمانی که یوئی حافظه‌اش را به دست می‌آورد، او را کنار خودش نگه می‌داشت. حتی اگر زمان استراحت‌شان سر می‌آمد و مجبور می‌شدند به خط مقدم برگردند، راهی پیدا می‌کرد...

همان‌طور که آسونا غرق در افکار خودش موهای یوئی را نوازش می‌کرد، کریتو فنجانش را روی میز گذاشت و گفت: «ساشا سان...»

«بله؟»

«... خب می‌خوام در مورد ارتش صحبت کنم. تا اونجا که من می‌دونم اینها قرار بود نظم عمومی برقرار کنن اما اون مردهایی که دیروز دیدیم شبیه خلافکارها بودن... از کی این‌طوری شده؟»

این‌کتاب هم با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۲ هزار تومان به چاپ رسیده است.

برچسب‌ها