خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: بخش پژوهشهای رایزنی فرهنگی ایران در الجزایر در تازهترین گزارش ارسالی خود به مهر، درباره فرهنگ و تمدن قومی کهن به نام «آمازیغ» در الجزایر نوشته است که شاخصههای یک ملیت را دارند. با بخش نخست این گزارش سه قسمتی در ادامه همراه شوید.
نامگذاری آمازیغ و بربر
سابق بر این در زبانهای اروپایی، «آمازیغ» با نام «موری» (mauri) - که یک کلمه تحریف شده مغربی است - شناخته میشد و عربها از آن با نام «بربر» یا «اهل مغرب» نام میبردند. «بربر» کلمهای عربی است و با کلمه «بربر» ( Barbra) هیچ ارتباطی ندارد؛ دومی کلمهای لاتینی است که لاتینیها بنا بر باورشان مبنی بر اینکه تمدن یونانی و رومی را بر سایر تمدنها برتر میدانستند، همه ملتهای غیرلاتینی مانند ژرمنها و دیگران را به این نام میشناختند. بنا بر آنچه که در کتابهای تاریخ آمده است، علمای نسبشناسی متفقالقول هستند که قومیت بربر دارای دو ریشه بزرگ «برنس» و «ماگدیس» است (ماگدیس را «الابتر» و «بت را»، و برنس را به «البرانس» میگویند.)
با این حال علما در اصل و نسب آنها اختلاف دارند؛ ابنخلدون با بیان دیدگاههای بسیاری از علمای نسبشناسی، شرح میدهد که همه نسبشناسان بربر معتقدند که «برانس» از نسل «مازیغ بن کنعان» است و قوم «البتر» فرزندان «بربن قیس بن عیلان» هستند، لذا درست نیست که قوم «البرانس» را آمازی بنامیم. نام آنها را «بربر» گذاشتهاند چون یک زبان واحد ندارند و هر قبیلهای زبانی ویژه خود را داراست. گفته میشود که پادشاه «التبابعه افریقش» هنگامی که متوجه شد که آنها زبانهای متنوع دارند، نامشان را «بربر» گذاشت. تنوع و اختلاف بین زبانها در میان بربرها تا امروز باقی مانده است؛ زبانهایی مانند: الریفیه، الشلحه، السوسیه، القبایلیه، المزابیه و الشاویه. نمیدانیم که زبان بربرهایی که عربزبان شدند کدام است ولی طبیعی است که زبان آنها صرفاً یکی از این زبانها نیست.
زبان آمازیغ
زبان آمازیغی از مجموعه زبانهای آفروآسیایی است، یعنی همان مجموعهای که زبانهای عربی بجا و مصری قدیم به آن منسوب است. زبان مصری قدیم به زبان بربر نزدیکتر است و با بسیاری از زبانهای دیگر در ویژگی زبانی مشترکاتی دارد. بر اساس تاریخ ابنخلدون قوم بربر به دو مجموعه «برانس» و «بتر» تقسیم میشود. قبایلی که در دوره اسلامی بیشتر از دیگران بودند عبارتند از: اوربه، هواره و صهانجه از قوم «برانس» و نفوسه، زناته و نفزاوه از قوم «بتر». قبیلۀ «اوربه» در زمان فتوحات اسلامی بیشترین جمعیت را داشت و قویتر از بقیۀ قبایل بود. این قبیله بود که با رهبرش «کسیله» که پادشاه قبیله «برانس» بود، به جنگ عربها رفت و همین قبیله بود که به استقبال ادریس اول آمد و با او بیعت کرد و همه قوم آمازیغ را بر اطاعت از او متحد کرد. قبایل زواغه، لواته، سدراته، غیاته، نفزه مکناسه، غماره و همه قوم بربر مغرب، پیرامون (ادریس اول) جمع شدند، با او بیعت و از اوامر او اطاعت کردند و همه قدرت و سلطه مغرب به دست او افتاد، دولت تشکیل داد و فرزندانش بعداً از او به ارث بردند. سلطنت قبیله «اوربه» از پادشاهی «ادارسه» بود.
تاریخ آمازیغ
نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله حامی و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به آنها منسوب میشوند.
آداب و رسوم آمازیغیها همان آداب و رسوم اجتماعی است که تأثیرات اسلامی را وارد «آمازیغیه» کرد. آمازیغیها فقط از طریق ترجمه متون از عربی به گونهای عمیق اسلام را میفهمیدند، همچنین از آداب و رسوم و هنرها و جشنهای خود برای تلقین و درک بیشتر (از اسلام) استفاده میکردند. مهمترین آداب و رسوم آموزشی آنها عبارتند از: آموزش شبانه، عرسالقرآن، بخاری رمضان، مولد نبوی و امور متداول مانند خوشگذرانی و گردشگریها.
ریشه مردم الجزایر
بیشتر نقل قولها میگویند که ریشه ساکنان الجزایر همان آمازیغیها هستند (به انگلیسی: Imazighen) یا بربر (به انگلیسی: Berber)، آمازیغ کلمهای آمازیغی است که در زبان آمازیغی به معنی انسان آزاد و تیزهوش میباشد اما کلمه بربر کلمهای لاتینی است به معنی افراد وحشی و نادانهای بدون فرهنگ و تمدن. در اصل این واژه متعلق به همان رومیهایی است که همه اقوامی که در حوزه دریای مدیترانه مورد حمله خودشان قرار میدادند، به این واژه مینامیدند. البته به دلیل کم بودن تاریخ مکتوب پیرامون این ملتها، ریشه واقعی آمازیغ و بربر مشخص نیست. برخی از دانشمندان ریشه آنها را به اروپا نسبت میدهند و به نسل «وندال» که در شمال آفریقا ساکن شدند، منسوب میشوند. گروهی دیگر ریشه آمازیغیها را به عربهایی که به دلایل آب و هوایی به شمال آفریقا مهاجرت کردند، نسبت میدهند. ابنخلدون معتقد است که ریشه آمازیغیها به کنعانیهای از نسل کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام باز میگردد، او کنعانیها را از عربها نمیداند؛ همچنین آنها را فرزندان «سام» هم نمیداند.
ابنخلدون با بیان دیدگاههای بسیاری از علمای نسبشناسی، شرح میدهد که همه نسبشناسان بربر معتقدند که «برانس» از نسل «مازیغ بن کنعان» است و قوم «البتر» فرزندان «بربن قیس بن عیلان» هستند کلمات آمازیغی از ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد در شمال آفریقا شروع به رواج یافتن کرد تا اینکه در هزاره اول قبل از میلاد، بیشتر مردم ساکن این منطقه به زبان آمازیغی صحبت میکردند.
قوم آمازیغ به صورت مجموعههایی از قبایل در این منطقه ساکن شدند، بسیاری از قبایل آمازیغی دور هم جمع شدند و تعدادی از ممالک بربری را زیر نظر دولت کارتاژ و روم تأسیس کردند. بارزترین این ممالک عبارتند از: مملکت «نومیدا» و مملکت «موریتانی» که این دو مملکت زیر نظر دولت روم در قرن دوم قبل از میلاد بودند. همچنین پس از اشغالگری «وندال» در سال ۴۲۹ م، و اشغالگری روم شرقی در سال ۵۳۳ م، قبایل دیگری مطرح شد که در قرن هشتم میلادی (دوم هجری) زیر نظر آنها بودند.
کشورگشاییهای اسلامی از دولت اموی به مغرب عربی آغاز شد. جنگ «ممس» یا «ممش» بین آنها درگرفت که «زهیر بن قیس البلوی» رهبری سپاه اموی را به عهده داشت و «کسیله بن ملزم» رهبر سپاه روم بود. جنگ با پیروزی سپاه اموی به پایان رسید. آنها مغرب عربی را فتح کردند، اسلام را در آنجا انتشار دادند و این آغاز ورود اسلام به مغرب عربی بود. بربرها نیز تحت فرمان حکومت اسلامی درآمدند. آنها در نوشتن نامهها کاملاً زبان عربی را به کار میبردند و پس از ورود بربرها در اسلام، زبان آمازیغی به عنوان زبان گفتاری تا به امروز باقی ماند. بربرها در صفوف سپاه عربی درآمدند و سرباز آن شدند؛ آنها در جنگها از همه ملتها جنگاورتر بودند به گونهای که «موسی بن نصیر» فرماندۀ کشورگشاییهای اسلامی در آن زمان، از جنگاوری آنها برای ادامه کشورگشاییها استفاده کرد. هنگامی که «اندلس» فتح شد، بربرها از سربازان سپاه اسلام بودند که در جنگها شرکت و مسلمانان را کمک کردند تا پیروز شوند. از آن زمان قبایل بربر قویترین قبایل در مناطق اندلس و شمال آفریقا شدند؛ همچنین همانها بودند که کشور سودان را فتح کردند و به جهان اسلام پیوند زدند. در قرن یازدهم عربهای بادیهنشین که از مشرق آمده بودند، حملات خود را به بربرها آغاز کردند و آنها را مجبور کردند تا به کوهها و صحرا پناه ببرند، و ملتهای عربی در شمال آفریقا جایگزین آنها شدند.
آمازیغ در الجزایر: نقشه و مکانها
آمازیغیها بخش مهمی از جامعه الجزایر را تشکیل میدهند. آنها قبل از کشورگشایی اسلامی، به عنوان مردمان اصلی الجزایر و شمال آفریقا به شمار میرفتند. آنها ملتی هستند که اسلام را پذیرفته، از کشورگشایان استقبال و به آنها در فتح مناطق دیگر مانند آندلس کمک کرند.
آمازیغیها در الجزایر به گذشته باستانی خود که آزادی را با شعار «أنارز ولا أنکنو» یعنی (میمیریم ولی سر فرود نمیآوریم) تقدیس میکند، افتخار میکنند و زیر پرچمی که رنگهایش از طبیعت و کوهها الهام گرفته است، قرار میگیرند.
آمازیغیها در چهار منطقه اصلی در الجزایر متمرکز هستند. بزرگترین مجموعه آنها در منطقه «القبایل الکبری» است که شهرهای «البویره»، «تیزی»، «زو»، «بجایه» به علاوه بخشهایی از دو ولایت «سطیف» و «جیجل» را شامل میشود. گروهی دیگر نیز از آنها در منطقه «تیبازه» (۸۰ کیلومتری غرب پایتخت الجزایر) که به «ایشنوین» (منسوب به کوه شنوه) معروف شدهاند، ساکن هستند.
آمازیغیهای قبایل بزرگ در رابطه با امور اجتماعی به آداب و رسوم ویژه خود پایبند هستند. دانایان روستاها که به «بتاجماعت» به معنی «عرش» یا گروهی که روستا را اداره میکنند، معروف هستند. این گروه فعالیتهای مربوط به همبستگی و همیاری اجتماعی و حل مشکلات مردم را زیر نظر دارد. این افراد در فعالیتهای سیاسی حضور بیشتری دارند و بیشتر با حکومت مرکزی مخالفت میکنند؛ به ویژه پس از زمان قیام مسلحانه حسین آیت احمد رهبر انقلابی آنها در سال ۱۹۶۱ که به دلیل مخالفت با کودتای ارتش بر علیه حکومت موقت بعد از استقلال صورت گرفت؛ تا اینکه به حوادث آوریل ۱۹۸۰ که به عنوان اولین قیام سیاسی و مردمی بعد از استقلال در الجزایر به شمار میرود، رسید و تا سال ۱۹۹۴ ادامه یافت. آمازیغیها در این سال درخواست نمودند که زبان آمازیغی در مدارس تدریس شود. سپس حوادث «الربیع الاسود» در آوریل ۲۰۰۱ م روی داد.
نسبشناسان ریشه قوم آمازیغ را به «مازیغ بن کنعان بن حام بن نوح علیهالسلام» نسبت میدهند. اینها برادران مصریها هستند. پس آمازیغ نسلی است از سلاله حامی و از بخشهای حامیهای مشرق زمین هستند که مصریها و آمازیغیها به آنها منسوب میشوند مجموعه دیگر آمازیغیها در منطقه «غردایه» وسط کشور و در مرزهای صحرا مستقر شدهاند. ساکنان آن به گرایش به مذهب اباضی شناخته میشوند، به نظم اجتماعی پایبندتر و ملتزمتر هستند و تا امروز آمازیغیهای غردایه توسط کمیتههای اجتماعی اداره میشوند؛ مانند «شورای عمی سعید» که از روحانیون و فقهای اباضی تشکیل میشود و امور دینی را زیر نظر دارد. و «شورای عزابه» که مدیریت فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، امور تربیتی و مدارس آزاد (خصوصی) را به عهده دارد.
با اینکه مختصر پیشرفتی در میان آمازیغیهای غردایه مشاهده میشود اما آنها ارتباطات اجتماعی و احترام به ویژگیهای جامعه خودشان و حفظ معماری شهرها و محلهها را حفظ کردهاند، و آنها به تجارت و همزیستی با عربهای مالکی مذهب شناخته شدهاند، اما در سالهای اخیر اختلافات و ناراحتیهایی بین آمازیغیهای اباضی و عربهای مالکی در غردایه به وجود آمده است.
اما مجموعه سوم از آمازیغیها در منطقه «الارواس» در دورترین نقطه شرق الجزایر و نزدیک مرزهای تونس ساکن هستند و به «الشاویه» معروف هستند. این منطقه شامل شهرهای «باتنه»، «خنشله»، «ام البواقی»، «سوق اهراس» میشود. مردم این مناطق انقلابی هستند و جنگها و برخوردهای بزرگی را شاهد بودند. آنها بیشتر از دیگران به همبستگی ملی پایبندند، و کمتر به ملیگرایی آمازیغی میپردازند. آمازیغ الشاویه به تمسک به خاک و سرزمین خود و سازگاری با شرایط سختی و در زمستان شناخته شدهاند؛ همچنان مطیع کمیتههای عرفی و اجتماعی معروف به «العرش» که در اداره زندگی اجتماعیشان مشارکت میکنند، میباشند.
مجموعه چهارم آمازیغیها در منطقه «صحرای کتمنراست» و «الیزی» زندگی میکنند و به «الطوارق» معروفند و دارای زندگی ساده و بیپیرایه در داخل صحرا هستند؛ اما در دهههای اخیر شروع به زندگی در شهرهای صحرایی کردند و به موسیقی محتوایی، سنتی آرام که بر روی گیتار سنتی نواخته میشود، شناخته میشوند.
همچنان هویت آمازیغی با همه تنوعش، فرهنگ الجزایر را پربار میکند و با همه اختلافاتی که در اصول اولیه دارند، در برخی از جلوههایشان نمایانگر مشترکات بین همه الجزایریها شدهاند؛ در همزیستی و همگون شدن بین دو طرف در قالب میهن مساهمت میکنند و همین امر در برخی از برهههای زمانی، عامل تشویقکنندهای برای ورود به دفاع از وطن و سرزمین در برابر حملات خارجی میشود. البته آمازیغیها مانند بقیه الجزایریها قربانی روشهای استعماری فرانسویها در سالهای بین ۱۸۳۰ تا ۱۹۶۲ م بودند.
برخی از شخصیتهای آمازیغیالاصل نقش برجستهای در جنبش ملی الجزایر، در قبل از انقلاب آزادیبخش این کشور و در بعد از پیروزی، در سالهای بین ۱۹۵۴ م تا ۱۹۶۲ م ایفا کردند. علاوه بر آن از نظر فرهنگی، هنری و دینی نیز آمازیغیها مؤثر بودند. به گونهای که منطقه قبایل شرق الجزایر بیشتر از جاهای دیگر پذیرای زوایا (مراکز قرآنی) و مکتبهای دینی (مراکز امور دینی) بودند. مراکز دینی که بر ماندگاری دین اسلامی و زبان عربی در دوره استعمار فرانسوی مؤثر بودند.
نمایشگاهها و سخنرانیها، تئاترها و جشنهای هنری پیرامون میراث آمازیغی
ادارات فرهنگی سراسر کشور به مناسبت آغاز سال آمازیغی در ماه ژوئن جشنهایی میگیرند و ادارات فرهنگی الجزایر به همین مناسبت برنامه ویژهای را اجرا میکنند. جمعیتهای فرهنگی در ماه ژوئن در شهرهای «تیزی و زو» جشن برپا میکنند. در چارچوب برنامههای اداره فرهنگی شهرهای «تیزی و زو» با هماهنگی با جنبشهای اجتماعی فعال در مرکز «جرجره»، خانه فرهنگ «مولود عمری» فعالیتهای مختلف به مناسبت آغاز سال آمازیغی برگزار میکند. همچنین نمایشگاهی به همین مناسبت که در آن موزههای ملی شرکت میکنند و نمایشگاههای ویژه کتاب که در آن اداره عالی آمازیغی و تعدادی انتشارات شرکت میکنند، نیز برگزار میشوند.
برنامه جشن در ولایت الاغواط نیز شامل نمایشگاههای مختلف میراث میهنی است که در آن تعدادی از موزههای ملی به همراه مجموعهای از فعالیتهای فرهنگی و نمایشهای هنری و کارگاههای تربیتی برنامههایی دارند و همه دستگاههای فرهنگی ولایت از این برنامه حمایت و پشتیبانی میکنند. روزهای آموزشی توسط پرفسور «محمد اکلی حداد» پیرامون میراث آمازیغی در این برنامه برگزار میشود و مجموعهای از سخنرانان لغتشناس و متخصصین در فرهنگ و میراث آمازیغی نیز در این روزها برنامه اجرا میکنند. همچنین سمیناری پیرامون شعر مردمی آمازیغی نیز در این روزها برپا میشود.
ادامه دارد…