مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه پژوهشگر زندگی و اندیشه مرحوم آیت الله مصباح یزدی است، گفت: آشناییام با مرحوم آیت الله مصباح به بیست سال گذشته برمیگردد در زمانی نیروهای روشنفکری سکولار از طریق مطبوعات زنجیرهای و اصلاحات وارد کارزار فکری وسیع شده و در جامعه تلاطمهای معرفتی جدی راه انداختند. آن زمان خلأ ذهنی و نخبگانی پر بود از مجموعهای از شبهات و ابهامات اشکالات و پرسشهایی که به صورت طبیعی در اذهان شکل میگرفت. به عنوان جوانانی که جویای حقیقت بودیم و به دنبال پاسخی برای پرسشهایشان میگشتیم نیازمند منبع و خاستگاه فکریای که به آن تکیه کرده و از او استمداد بطلبیم بودیم.
آیت الله مصباح عقبه تئوریک نظام اسلامی بود
وی ادامه داد: ما به صورت ناخودآگاه به افراد مختلفی رجوع کردیم و تلاش کردیم با آنها ارتباط فکری برقرار کنیم اما حقیقتاً علامه مصباح یزدی قله نشین پاسخ دهی به این پرسشها بود و بیشتر و صریحتر از همه با جریان لیبرالیسم روشنگری کرد و هزینههای گزافی را پرداخت و پای آن از دل و جان و ذهنش مایه گذاشت.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: ایشان بدون اینکه کمترین مهندسی و هدایتی در کار باشد و دست پنهانی که بخواهد آن را صدر نشین و برجسته کند در اثر استحکام و غنای معرفتی به سرآمدی در جریان مؤمن انقلابی تبدیل شد و مرجعیت فکری و ایدئولوژی را از آن خود کرد. به صورتی که در سالهای بعد رهبر انقلاب ایشان را «مطهری زمان» خواندند و هم ایشان را «عقبه تئوریک نظام اسلامی» دانستند این تعابیر سنگین و کم نظیری است و رهبر انقلاب در خصوص کس دیگری این تعابیر را به کار نبرده است.
جمشیدی با اشاره به نسبت نسل سوم انقلاب با این عالم برجسته و فیلسوف زمان بیان کرد: از آن زمان نسل جوان با ایشان ارتباط عمیق فکری برقرار کرد و این ارتباط و همراهی تا همین سالها ادامه داشت و ایشان حقیقتاً منبع مرجع فکری و ایدئولوژی در خور فکری نیروهای انقلابی بودند. اولین مرحله ارتباط عمیق فکری ایشان به زمان اصلاحات برمیگردد که از دهه شصت با شاگردانی که داشتند شکل گرفت. ما نیز به عنوان نسل سوم انقلاب محسوب میشویم که زمان آشنایی ما نیمه دوم دهه هفتاد بود و از آن به بعد به چهره شاخص زندگی ما تبدیل شدند.
مقابله با جریان روشنفکری منحرف در دهه هفتاد
این پژوهشگر ادامه داد: هیچ ایراد پنهان و دست نادیده ای نبود حوادث را سیر و جهت بدهد بلکه یک بازار فکری آشفته و آمیخته با انبوه مغالطات و شگردهای رسانهای در میان بود که رهبری در اردیبهشت ماه سال ۷۹ به عنوان روزنامههای زنجیرهای مخالف نظام یاد کردند. در آن جریان کسانی قدرت عرض اندام داشتند که استعداد بینش فکری وسیع داشتند چون این جریان وارداتی و غربی مجهز به سلاح علوم انسانی تجددی بود و از این خواستگاه در چشمانداز فلسفه سیاسی به جان اسلام و انقلاب و ذهنیت جوان افتاده بود و بی رحمانه تمام ارزشهای انقلاب را از وحی الهی تا ولایت فقیه و هر چیزی که نام و نشانی از ارزشهای انقلابی داشت را هدف قرار داده بود.
مخالفان قدرت مبارزه با استدلالهای علمی آیت الله مصباح نداشتند
جمشیدی اظهار داشت: زمانهای بسیار آشفته بود. بی جهت نبود رهبر انقلاب در قانون اصلاح مطبوعات در مقابل مجلس ششم حکم حکومتی در باب اصلاح مطبوعات را باب کردند. چه دلیلی وجود دارد شخصاً نامه صادر کنند و حکم حکومتی صادر کنند و توقف رسانه را خواستار شوند؟ به دلیل پیامدهای منفی که در آن دهه متصور شده بود رهبری چنین حکمی را صادر کردند. در سویی دیگر کاری که آیت الله مصباح انجام داد یک تنه و مصمم در برابر این جریان ایستاد و ما شاهد بودیم هفتگی و روزانه هر سخنی که میگفتند جریان مطبوعاتی و رسانه روشنفکری به ترور شخصیتی این عالم می پرداختند و سخن را از محفل و علمی خارج میکردند و سعی میکردند با عملیات روانی آقای مصباح را وادار به عقب نشینی کنند چرا که در خودشان قدرت مبارزه با استدلالهای علمی را نمیدیدند.
ورود شفاف و صریح به عرصه بصیرت زایی و تبیین جریان فکری
وی با اعلام برجستگیهای آیت الله مصباح یزدی گفت: آنچه که ایشان را برجسته کرد ورود بی پروا و آشکار به عرصه بصیرت زایی و تبیین جریان فکری بود. این جریان کسی که بیشتر نقد کند و عقلانیت انتقادی قویتری داشته باشد را نشانه میگیرد به همین دلیل موج تخریبها سمت ایشان میآمد.
جمشیدی با اعلام اینکه علامه مصباح از اینکه چهره و دیده شود و شاخص و سرآمد باشد کنارهگیری میکرد، افزود: آیت الله مصباح در دیدارهایی که با رهبر انقلاب داشتند جایی مینشستند که دوربین ایشان را نگیرد در واقع یک انسان عارف مسلک و بی اعتنا بودند و انگیزه این روشنگری خودنمایی و جلوه گری نبود. آیت الله مصباح نمیخواست مطهری زمانه شود بلکه صرفاً در پی تکلیف و وظیفه دینی اش بود. همیشه میگفت «آدم باید صبح و شام در فکر خدا باشد» همین انگیزه قدسی و نیت ملکوتی موجب شد تا هر اندازه موج تخریبی شدت گرفت ایشان عقب نشینی نکرد و در هر دورهای متناسب باهمان دوره پاسخگو بود. در دوره پنجاه در برابر مارکسیسم وارداتی در دهه شصت در برابر موجی که با علوم انسانی و اسلامی مخالف بود در دهه هفتاد و هشتاد موجی که سردمدار فلسفه سیاسی لیبرال بود و مشروعیت الهی و ولایت فقیه را بر نمیتابید مقابله کرد.
عضو پژوهشگاه ادامه داد: از زمانی که شخصیت فکری خاص پیدا کرد همیشه در تناسب با زمان سخنی انتقادی گفت نه در خلأ یعنی مسائل را دید و با بحرانها دست به گریبان شد و آنچه که ایشان را تا آخر در صحنه نگه داشت انگیزه قدسی و الهی ایشان بود. از سر تکلیف سخن میگفت و طمع جاه و ریاست نداشت هدفش خدایی بود و صبر لازم برای این کار را داشت.
آیت الله مصباح فلسفه اسلامی را در حوزه اجتماعی امتداد داد
جمشیدی با برشمردن خدمات آیت الله مصباح عنوان کرد: علامه مصباح بر خلاف بخش عمدهای از فیلسوفان مسلمان معاصر که بیشتر انتزاعی و بیگانه با مسالههای عینی و جز در موارد نادر به این حوزه ورود نمیکنند، توانستند فلسفه اسلامی را در حوزه اجتماعی امتداد ببخشد یعنی نتایج و لوازم عینی آن را بیابد و آن را تشریع و توضیح کند و با افکار عمومی در میان بگذارد. اندیشه و تفکر سیاسی و امتداد و کسب لوازم ذاتی فلسفهای بود که ایشان مطالعه کرده بود از آن خواستگاه بر میخواست. کاری که ایشان کرد دنبال دادن و امتداد دادن به مبانی نظری و استدلالهای فلسفی بود و این ترجمه و انتقال و تبیین کاری بود که دیگران از عهده شأن بر نمیآمد و یا احساس میکردند اگر وارد شوند باید هزینه گزاف بپردازند چه بسا که آیت الله مصباح سالها و تهمت و دروغ و کذب را به جان خرید ناشی از آن بود که آن مبانی را در عرصه سیاسی و اجتماعی وارد کرد و با جریانهای معارض جنگید.
یکه تازی خط فکری آیت الله مصباح برای جوانان
و با تاکید بر اینکه آیت الله مصباح بدون هیچ دست تبلیغی و هدایت کننده به یک چهره محبوب و اخلاقی تبدیل شد و مهر و محبت او در دل نیروهای جوان مؤمن انقلابی نشست، تصریح کرد: این نسل که ذهنیت انقلابی و اسلامی شأن بر اساس استدلالهای آیت الله مصباح ساخته و پرداخته و شکل گرفته ادامه دهنده آن راه خواهند شد. همانطور که رهبر انقلاب گفت «آیت الله مصباح در عرصه شاگرد پروری و تربیت نیرو توانمند است).جوانان نسل سومی و حتی نسلهای بعدی دست پرورده استدلالها و آثار و گفتههای این عالم است و این به معنی یکه تازی خط فکری آیت الله مصباح است. این خط کور و منقطع نشده این خط در ذهن بعضی که مؤثر و مولدند نشسته و ادامه پیدا خواهد کرد.
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه آیت الله مصباح عماری برای مقام معظم رهبری بود، گفت: یکی از خصایص متمایز و برجسته ایشان این بود که در حوادث مداخله میکرد و همچون علامت و نشانهای روشنگری کرده و به حقیقت رهنمون میکرد. اکنون چراغ خاموش شده و ما با حوادثی که روبرو هستیم و عماری نمی بینم که از ما دست گیری فکری کند. این خلأ را چه کسی میتواند پر کند؟ بعید میدانم مادر زمانه کسی مثل آیت الله مصباح را بیاورد. حقیقتاً در مقاطع حساس و بزنگاههای تاریخی ایشان بود که مشعل را بدست میگرفت و حقیقت را نشان میداد. برای رهبر عمار بود به خصوص در دههای اخیر و فتنه ۸۸ و پس از آن با موضع گیری های شفاف و صریح و روشنگر ایشان همچون آفتابی، تاریکیها را روشن میکرد.
اخلاق اسلامی ویژگی بارز فیلسوف بزرگ شرق
وی افزود: گوهر گرانبهایی که وجود ایشان مغفول مانده که اخلاق حسنه و محمدی که داشت و حقیقتاً متخلق به اخلاق اسلامی بود. در مواجهه با کسی که سخنانش را نقد میکرد آنقدر در لفافه این کار را انجام میداد چرا که دل مخاطب دچار رنجشی نشود. در سالهای اندک یادداشتهایی از دفاع از ایشان در طول سالها نوشتم در حاشیه ملاقاتی بنده را دیدند و رو کردند به من که «ما چطور از خجالت شما در بیاییم» این فیلسوف بزرگ شرق در برابر انسان بی بضاعتی مثل خودم که حداکثر کاری که کردم این بود که در دفاع از ایشان مطالبی بنویسم با این لحن با من صحبت کردند و در چهره ایشان سر سوزنی حالت ساختگی و تصنعی ندیدم و با تمام باور و اعتقاد این حرف را زدند که نشان از اخلاق بسیار عالی ایشان دارد.
وی با بیان خاطرهای در پایان گفت: در اندک ارتباطی که با آیت الله داشتم درسهای زیادی گرفتم. شاید یک بار ایشان در خصوص مطلبی گفتند «شاید شما به نتیجه درستی برسید که بنده نرسم» این بدین معناست که باب گفتگو مسدود نیست و این عالم وارسته خود مرکز بین و خود معیار نبوده است. همیشه جایی را برای بازاندیشی قرار داده و فکرش منجمد و بسته نیست و میتوانم اشاره کنم که از جلوههای اخلاقی و فضائل ایشان محروم و بی توفیق اند کسانی که تصویر مانعی از ایشان در ذهنشان نقش بسته و چقدر جفا کردند جریانی که میتوان اسمش را تحریف نامید و باعث به وجود آمدن فاصله بین آیت الله مصباح و طبقاتی از جامعه شد و چهرهای وارونه از ایشان ترسیم کرد.