مهدی جمشیدی در نشست بزرگداشتِ علامه مصباح یزدی گفت: از جمله مسأله‌هایی که علامه مصباح به آن پرداخت و از آن، گره‌گشایی کرد، توضیحِ وجودِ «اختلالِ در حرکتِ تکاملیِ انقلاب» بود.

به گزارش خبرنگار مهر، متنی که در پی می‌آید، ویراسته و افزودۀ بخشی از سخنرانیِ مهدی جمشیدی عضوِ هیئتِ علمیِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در نشستِ بزرگداشتِ علامه مصباح یزدی است که ۲۴ دی ماه در مرکزِ پژوهش‌های علومِ انسانیِ اسلامیِ صدرا، ایراد شد.

علامه مصباح، همچون چشمه‌ای جوشان، از بسترِ خشکیده و ترک‌خوردۀ جامعه سر برآورد و در دوره‌ای که یک «منازعۀ فکری و سیاسیِ بسیار تعیین‌کننده» شکل گرفته بود، نقشی «بی‌نظیر» و «تاریخی» ایفا کرد، درحالی‌که می‌توانست همانندِ بسیاری دیگر، سکوت اختیار کند و با «جریانِ سکولاریسمِ دولتی و روشنفکری»، دست به گریبان نشود. در آن زمان، جوانانِ نسلِ سوّمی از قبیلِ من که با «پرسش‌های ساختارشکنانه» و «چالش‌های بنیان‌برافکن» روبرو بودیم، سخت به‌دنبالِ یک «پناه‌گاهِ فکری» می‌گشتیم تا «پاسخ‌های متقن و مستحکم» بیابیم و بتوانیم در مواجهه‌ها و تقابل‌های خویش، «مجهز» و «مسلح» باشیم.

نباید انکار کرد که کسانی در این زمینه، تلاش کردند و عافیت و عزلت را ترجیح ندادند، امّا در این میان، هیچ‌کس همانندِ علامه مصباح، نه «پُرکار» و «پُرتولید» بود و نه در سطحِ ایشان، «برهانی» و «بین‌الاذهانی» سخن می‌گفت. اکنون که به گذشته می‌نگرم، به‌راستی درمی‌یابم که داشته‌ها و اندوخته‌های معرفتی‌ام و هر اندازه که از حقیقت و هویّتِ انقلابی بهره دارم، همه به واسطۀ تکیه بر ایشان بوده است.

از جمله مسأله‌هایی که علامه مصباح به آن پرداخت و از آن، گره‌گشایی کرد، توضیحِ وجودِ «اختلالِ در حرکتِ تکاملیِ انقلاب» بود. ما در آن دوره، به‌روشنی احساس می‌کردیم که «شدن‌های تکاملیِ انقلاب»، با فرازها و نشیب‌هایی روبرو هست و این حرکت، با پاره‌ای «بحران‌ها» و «دشواری‌ها»، روبروست، امّا نمی‌توانستیم صورت‌بندیِ مشخّصی از مسأله ارائه کنیم، چه رسد به این‌که از عهدۀ حلِ آن برآییم.

در اینجا بود که کتابِ «کاوش‌ها و چالش‌ها» در سالِ هفتادونه منتشر شد و ایشان در دو درس‌گفتارِ نخستِ آن، به توضیح و تبیینِ این مسأله، همّت گمارده بود. این متن، در عینِ آن‌که ساده و عامه‌فهم بود، امّا بطونِ حِکمیِ پنهانی داشت که جز بر اهلِ نظر و تعمّق، آشکار نمی‌گشت. به‌هرحال، ایشان توانسته بود نشان دهد این‌که روندِ حرکتِ قدسی و معنویِ انقلاب، گرفتارِ برخیِ اختلال‌هاست، به چه سبب است.

علامه مصباح در این اثر، از چشم‌اندازِ تحلیلِ «خُرد» و «عاملیّتی» به مسألۀ اختلال نگریسته و استدلال کرده بود که از یک‌سو، در همان سال‌های نخستِ پیروزیِ انقلاب، قلّه‌های تفکّرِ انقلابی و شخصیّت‌هایی که عالی‌ترین مراتبِ انقلابی‌گری را دارا بودند، به «شهادت» رسیدند و انقلاب از این نظر، گرفتارِ «فقر» گردید. در این عرصه بود که نزدیک‌ترین و مؤثّرترین «حلقۀ شاگردانِ انقلابیِ امام خمینی»، یکی پس از دیگری، از صحنه حذف شدند و به‌این‌ترتیب، تدبیرِ انقلاب در اختیارِ نیروهایی قرار گرفت که بیشترِ آنها، با «اصالت‌های ایدئولوژیِ انقلابی»، بیگانه بودند یا آنچنان تعلّق و حسّاسیّتی نسبت به آن نداشتند.

در نتیجه، انقلاب در اثرِ سیاست‌هایی که در سال‌های بعد از طریقِ هم‌اینان به اجرا درآمد، با چالش‌ها و تنگناهایی روبرو گردید. به‌عبارت‌دیگر، استدلالِ علامه مصباح این بود که انقلاب به‌دلیلِ «حذف‌شدنِ چهره‌های عمده و کانونی» اش، دچارِ «فقرِ عاملیّت‌های متعهّدِ تاریخ‌ساز» شد و این «کمبود» و «نقص»، حرکتِ تکاملیِ «جهش‌وار» و «شتابانِ» انقلاب را با اختلال مواجه کرد. پس «اختلال‌های ساختاری»، «خاستگاهِ عاملیّتی» دارند و انقلاب از این ناحیه بوده که گزندها و آسیب‌های جدّی دیده است. این اختلال که دیروز احساس می‌شد، امروز نیز وجود دارد و همچنان، یک «مسألۀ راهبردی» است. شاید بتوان گفت اشارۀ آیت‌الله خامنه‌ای به این‌که باید برای «استقرارِ دولتِ جوانِ حزب‌اللهی» زمینه‌سازی کرد، راهکاری است که ایشان در آستانۀ گامِ دوّمِ انقلاب، برای چنین اختلالی در نظر گرفته است.