به گزارش خبرنگار مهر، مجموعهداستان «میهمان شب» نوشته ب.تراون بهتازگی با ترجمه منیژه عراقیزاد توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب دویستوپنجمین عنوان از مجموعه «ادبیات جهان» است که اینناشر چاپ میکند.
ب. تراون نویسندهای کمتر شناخته شده در ایران است که آمریکا بهخاطر نوشتن رمان و داستانهای کوتاه شهرت دارد. البته مخاطبان ایرانی احتمالا فیلم کلاسیک «گنجهای سییرا ماد ره» را دیدهاند که با اقتباس از رمانی با همین نام از ایننویسنده ساخته شده است. نویسنده اینکتاب سال ۱۸۹۰ یا به قولی ۱۹۰۰ در غرب آمریکا از پدرومادری سوئدی متولد شد. او ملوانی در اقیانوس و حرفههای دیگری مثل جویندگی طلا را آزمود و به مناطق دستنخورده و وحشی طبیعت سفر کرد.
زندگی و هویت ایننویسنده مرموز است چون حاضر نبود درباره خود و زندگیاش چیزی بگوید. ب. تروان بر اینباور بود که نویسنده نباید زندگینامهای جز کتابهای خود داشته باشد.
کتاب «میهمان شب» دربرگیرنده ۱۰ داستان کوتاه از ایننویسنده است که بیشترشان در مکزیک جریان دارند. ب. تراون خود سالهای زیادی را در مکزیک به کسب تجربه گذراند و ماجراجوییهای مختلفی داشت. او برای نوشتن داستانهای اینکتاب از همهموضوعات زندگی اطراف خود بهره گرفته است؛ از موضوعات پیشپاافتاده گرفته تا حقایق پیچیده. داستانهای کوتاه ایننویسنده هم مانند رمانهایش از نظر مکان اتفاق، رویدادها و مضامینی که دارند، آمریکاییاند.
درباره تاریخ تولد، زندگی و اتفاقات مختلف مربوط به ب. تراون گمانهزنیها و افسانههای زیادی وجود دارد. او در سال ۱۹۶۹ درگذشت.
عناوین داستانهای مندرج در کتاب «میهمان شب» به اینترتیباند:
میهمان شب، دارویی موثر، سلسلهجبال، راه مالرو، در غیاب کشیش، درخواست شبانه، خدایی تازه متولد میشود، حکایت یک دوستی، گفتگوی بیثمر، ماکاریو.
پیش از شروع کتاب و متن اینداستانها هم مقدمهای به قلم چارلز اچ میلر درج شده است. او معتقد است «ماکاریو» بهعنوان بلندترین داستان اینکتاب، نسخه مکزیکی فاوست و یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر آمریکاست. ترجمه فارسی اینکتاب از روی نسخه فرانسوی سال ۱۹۶۶ اینکتاب، انجام شده است.
در قسمتی از داستان «راه مالرو» از اینکتاب میخوانیم:
در تمام اینمدت، همچنان با طنابی که گاه کوتاه و بلندش میکردم، به درخت بسته بود. وقتی خواستم سوارش شوم، چشمهایش را با نواری بستم. روی زین که نشستم، تمام بدنش به لرزه افتاد. پریدم پایین، گردنش را نوازش کردم و آهسته با او حرف زدم. دوباره سوار شدم. باز بدنش به لرزه افتاد و روی دو پای عقب بلند شد، اما نه به شدت بار اول، و به درخت خورد و همین مسئله باعث شد آرام شود. روی زین ماندم و با پاشنه پا به پهلوهایش فشار وارد کردم. اگرچه هنوز عصبی بود، به نظر میرسید متوجه شده که دلیلی برای ترس وجود ندارد. نوار را از روی چشمهایش برداشتم. اطراف را نگاه کرد و من با لحنی اطمینانبخش به حرفزدن با او ادامه دادم.
اینکتاب با ۲۱۶ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.