رمان «قدرت شش» نوشته پیتاکوس لور با ترجمه پیمان اسماعیلیان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «قدرت شش» نوشته پیتاکوس لور به‌تازگی با ترجمه پیمان اسماعیلیان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب پس از کتاب «من شماره چهار هستم» که ترجمه‌اش اوایل مردادماه امسال چاپ شد، دومین‌عنوان از مجموعه «میراث لورین» است که این‌نویسنده خلق کرده و نسخه اصلی‌اش سال ۲۰۱۱ منتشر شده است.

«میراث لورین» یک‌مجموعه ۷ جلدی است که داستانش درباره ۹ نفر است که به زمین می‌آیند و شبیه مردم این‌کره هستند؛ حتی مثل آن‌ها حرف می‌زنند اما از آن‌ها نیستند. این‌ ۹ نفر قدرت‌های عجیب دارند و ابرقهرمان‌هایی هستند که فقط در فیلم‌ها و قصه‌ها حرف‌شان شنیده شده است. در داستان اولین‌جلد مجموعه، دشمنان این‌ ۹ نفر، شماره یک را در مالزی، شماره دو را در انگلستان و شماره سه را در کنیا دستگیر می‌کنند. به این‌ترتیب نوبت به شماره چهار می‌رسد که ماموریتش را انجام دهد و همین‌شماره چهار است که داستان را روایت می‌کند.

پیتاکوس لور که نام اصلی‌اش جُبی هیوگس است، در ابتدای کتاب «من شماره چهار هستم» این‌توضیح را داده که رویدادهای کتابش واقعی هستند و اسامی افراد و مکان‌ها را به عمد تغییر داده تا از شش شماره مخفی گروه لورین‌ها حفاظت کند. او خطاب به مخاطبان نوجوانش می‌گوید این‌حرف را نخستین هشدار تلقی کنند چون تمدن‌های دیگری هم وجود دارند که بعضی از آن‌ها قصد نابودی این‌مخاطبان را دارند. پیتاکوس لور خود را فرمانروای مهتران لورین معرفی می‌کند که ۱۲ سال را در زمین به سر برده تا برای جنگی که سرنوشت این‌سیاره را رقم می‌زند، آمادگی ایجاد کند. از محل اختفایش هم اطلاعی در دست نیست.

در جلد دوم این‌مجموعه، «قدرت شش» کار به جایی رسیده که فقط ۶ نفر از آن‌۹ نفر باقی مانده‌اند و این‌باقی‌مانده‌ها هم پنهان شده‌اند و از دیده‌شدن پرهیز دارند. اما بناست برای مبارزه‌ای که به‌زودی از راه می‌رسد، خود را آماده کنند. سوال مهم این است که شماره‌های ۴ و ۷ و ۹ چه کسانی هستند و آیا پیداشدن شماره ۴ یک‌نشانه بوده یا نه؟ همان‌نشانه‌ای که برای شروع مبارزه منتظرش بوده‌اند. پس شماره‌های ۵ و ۶ کجا هستند؟

این‌جلد از مجموعه «میراث لورین» توسط شماره ۷ روایت می‌شود که آماده مبارزه است و در خواب‌هایش دختری با موهای پرکلاغی می‌بیند و از خود می‌پرسد نکند این‌دختر یکی از شماره‌های پنج یا شش باشد! و آیا این‌دختر می‌تواند شش‌نفر باقیمانده را دور هم جمع کند.

رمان «قدرت شش» در ۳۳ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

داخل خانه تنگ و تاریک است و هوا دَم دارد. هر جای ممکن و خالی روی دیوار با تندیسک‌های کاتولیکی پوشیده شده. بدون فوت وقت اتاق مادر هکتور را می‌یابم. روی تختی دونفره در گوشه اتاق خوابیده و پتوهایش آهسته بالا و پایین می‌شود. پاهایش با زاویه‌ای غیرطبیعی پیچیده و پیکرش نحیف و تکیده است. روی پاتختی کوچکش قوطی‌های قرص صف کشیده‌اند و کنارشان یک تسبیح، یک تندیس عیسای مصلوب، یک تندیسک کوچک از مریم باکره که دست به دعا برداشته، و ده‌تایی تندیس قدیسین که اسامی‌شان را بلد نیستم،‌ قرار دارد. کنار پیکر خفته کارلوتا زانو می‌زنم. پلک‌هایش پرپر می‌زنند و سقف را نگاه می‌کنند. سر جا خشکم می‌زند و نفس نمی‌کشم. قبلا هرگز با او حرف نزده‌ام، هرچند وقتی می‌بیند کنارش چُندک زده‌ام، برق آشنایی لحظه‌ای در نگاهش سوسو می‌زند. دهان باز می‌کند که حرفی بزند.

به او می‌گویم «هیس. من دوست هکتورم، سینیورا ریکاردو. نمی‌دونم حرفم رو می‌فهمین یا نه، ولی اومدم کمکتون کنم.»

با پلک‌هایی پرحرکت حرفم را می‌پذیرد. دست دراز می‌کنم و با پشت دست چپم گونه‌اش را نوازش می‌کنم و بعد آن را روی پیشانی‌اش می‌گذارم. موهای سفیدش خشک و شکننده‌اند. چشم‌هایش را می‌بندد.

این‌کتاب با۳۷۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر شده است.