گروه تکفیری داعش در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ با کارگذاشتن مقدار زیادی مواد منفجره در پی دیوارهای ساختمان حرم صحابی جلیل‌القدر (عمار، اویس قرنی و ابی بن قیس) آنجا را به طور کامل منهدم کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، امروز نهم صفر، سالروز شهادت جناب عمار یاسر، صحابی جلیل القدر پیامبر اعظم (ص) است. رامین رامین‌نژاد در یادداشتی به این مناسبت نوشته است:

نهم صفر سال ۳۷ ق سال‌روز شهادت حضرت عمار (ع) در جنگ صفین است. عمار بن یاسر چهار سال پیش از عام‌الفیل در قبیله بنی‌مخزوم دیده به جهان گشود. پدرش یاسر از اعراب قَحْطانیِ یمن بود و مادرش سمیه دختر خیاط، کنیز ابوحذیفه (رئیس قبیله بنی‌مخزوم) بود. پس از بعثت پیامبر (ص)، عمار و پدر و مادرش به او ایمان آوردند. سران کفار مکه از اسلام آوردن خانواده عمار به شدت برآشفتند. ابوجهل عده‌ای از مشرکان را برانگیخت و خانه یاسر را به آتش کشیدند و عمار و پدر و مادرش را در بیابان اطراف مکه با دستان بسته شکنجه دادند؛ اما آن مؤمنان همچنان بر ایمان خود استوار بودند و نام سمیه و یاسر به عنوان نخستین شهیدان در تاریخ اسلام ثبت گردید.

از این تاریخ به بعد، آثار ثبات ایمان و پایداری عمار و هدایت او در این سخن پیغمبر تجلی یافت که فرمود: عمار سراپا ایمان است و ایمان با گوشت و خون او درآمیخته است. با وجود این، عمار نتوانست از آزار ابوجهل رها شود، از این رو با کاروانی از مهاجران به حبشه مهاجرت کرد تا آنکه پس از هجرت پیغمبر (ص)، همراه دیگر مهاجران از حبشه به مدینه آمد. او در سال دوم هجری در جنگ بدر با شجاعت نبرد کرد. پنج سال از هجرت پیامبر (ص) گذشت و جنگ خندق پیش آمد. مسلمانان تصمیم گرفتند با حفر خندقی در اطراف مدینه، از خود دفاع کنند. حفر خندق شش روز به طول انجامید و عمار بیش از دیگران دچار زحمت و مشقت شد و بارها پیغمبر (ص) خاک‌های سر و صورت عمار را با دست خود پاک می‌کرد و می‌فرمود: «حیف از تو ای پسر سمیه که گروهی یاغی و طاغی تو را خواهند کشت».

در سال یازدهم هجری، رسول خدا (ص) دیده از جهان فرو بست.. وی در جریان جانشینی بعد از پیامبر (ص) و خلافت ابوبکر، از بیعت با او امتناع ورزید و با حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) همراه گشت؛ با این وجود، عمار در «جنگ یمامه» حضور یافت. در سال ۲۱ ق عمار از سوی خلیفه دوم به فرمانداری کوفه منصوب شد. عمار در طول فرمانداری‌اش به اجرای احکام الهی می‌پرداخت و خود مانند افراد عادی می‌زیست. پاسدار و پرده‌دار نداشت و قانون را درباره خودش بدون هیچ تفاوتی نسبت به دیگران، اجرا می‌کرد. حق‌طلبی و عدالت عمار سبب شد که عده‌ای از او نزد عمر بدگویی کنند و عمر تنها به این بهانه که عمار مأموران را زود عزل می‌کند، او را از فرمانداری برکنار نمود. سال‌ها گذشت و هر روز جامعه از احکام اصیل اسلام و سنّت حضرت پیامبر (ص) دورتر می‌شد. عثمان هم آنچه را ابوبکر و عمر بدان پایبند بودند، به فراموشی سپرد. این وضعیت سبب اعتراض عمار شد، اما عثمان بر او خشم گرفت و غلامان خلیفه او ضرب و شتم کردند و عثمان نیز لگدی به شکم عمار زد که از شدت درد بی‌هوش شد و نماز ظهر و عصر و مغرب از او قضا شد. خلیفه تصمیم داشت او را از مدینه نیز تبعید کند، اما با وساطت امام علی (ع) از این تصمیم منصرف شد.

به دنبال دخالت‌های نابجای بنی‌امیه در امور حکومتی و ماجرای توبه‌شکنی‌های عثمان، سرانجام کاسه صبر مردم لبریز شد و به خانه عثمان هجوم برده و او را به قتل رساندند. پس از قتل عثمان، حضرت علی (ع) در سال ۳۵ ق به خلافت رسید، اما مخالفان آن حضرت در صفوف ناکثین، قاسطین و مارقین، آتش سه جنگ را برافروختند که نخستین آن، جنگ جمل بود. در این جنگ، عمار یکی از پرچمداران اصلی سپاه حضرت علی (ع) و فرمانده سواره‌نظام بود. طولی نکشید که لشکر جمل عقب‌نشینی کرد و با شکست کامل آنان، جنگ پایان یافت. مدتی بعد، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان، بر علی (ع) طغیان کرد و جنگ صفین در محلی به همین نام (نزدیک شهر فعلی رقه در شمال سوریه) درگرفت. عمار در هنگام جنگ، این شعر را می‌خواند: ما پیشتر با شما بر سر تنزیل و فرود آمدن قرآن جنگیدیم / و امروز نیز بر سر تأویل و مفهوم قرآن می‌جنگیم (ترجمه).

آن گاه خطاب به یارانش گفت: «کجایند کسانی که در پی خشنودی پروردگارند، نه مال و منال و فرزند»؟

گروهی کنار او گرد آمدند. سپس عمار و هاشم مرقال و دیگر جنگاوران با شجاعت بر اردوی اموی حمله‌ور شدند و دشمن را عقب راندند. حمله عمار، آغاز معرکه پردامنه‌ای بود که شدیدترین و سخت‌ترین نمودهای جنگ را در طول سه شبانه‌روز به چشم می‌آورد. سومین شب این جنگ، به «لیلة‌الهریر» (شب غرّش) معروف شده است. جنگ به شکلی درآمد که حمله و کشتار متوقف نمی‌شد و عمار که پیرمردی ۹۳ ساله و روزه‌دار بود، حملات مرگباری بر دشمن می‌برد و هاشم مرقال را به جلو می‌راند. پس از غروب روز سوم جنگ، عمار آبی خواست تا افطار کند. مردی از انصار برخاست و شربتی شیر به وی داد. عمار تبسمی کرد و در حالی که غرق در شادمانی بود، گفت: «حبیبم پیغمبر خدا (ص) به من فرمود که: آخرین توشه تو از دنیا، جرعه شیری خواهد بود آمیخته به آب». عمار شیر را نوشید و وصیت کرد و گفت: «لباس‌های خونین مرا از تنم بیرون نیاورید، چرا که در روز قیامت با معاویه مخاصمه خواهم کرد». سپس با سپاهش بر لشکر (معاویه) حمله کرد و ۱۸ نفر را کشت و در حالی که محافظ و نگهبانی نداشت، با بی‌پروایی به جلو می‌راند. همین که به کنار میدان جنگ رسید، ابن‌جون سکونی و ابوالعادیه جُهنی که از روزگار عثمان با عمار خصومتی داشت، به وی نزدیک شدند. ابوالعادیه با نیزه ضربه‌ای به او زد و ابن‌جون با ضربه‌ای به سرش، او را به شهادت رساند. هنگامی که خبر شهادت عمار به امام علی (ع) رسید، گریست و به سوی کشته‌ها رفت و چون به پیکر عمار رسید، نشست و سر او را به دامن گرفت و خاک و خون از صورتش زدود و فرمود: «ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. هر مسلمانی که حادثه کشته‌شدن عمار را بزرگ نشمارد و آن را سوگی جانسوز نداند، به حد رشد و کمال نرسیده است. رحمت خدا بر عمار در آن روزی که اسلام آورد، و آن روزی که کشته شد و آن روز که سر از خاک برمی‌آورد. من عمار را در مقامی می‌دیدم که اگر صحابه پیامبر (ص) چهار تن بودند، چهارمی ایشان عمار بود، و اگر پنج تن، پنجمی ایشان عمار بود. بهشت بر عمار واجب شده و بهشتی بودن او منحصر به یک یا دو مورد نیست. بهشت بر عمار گوارا باد».

امام علی (ع) بر جنازه‌های عمار و هاشم مرقال (پرچمدار عمار) نماز خواند و بی آنکه دو جسد را غسل دهد، در کنار هم دفن کرد. از ۲۵ هزار شهیدی که در جنگ صفین در رکاب امام علی (ع) به شهادت رسیدند، تنها قبر سه شهید (عمار، اویس قرنی و ابی بن قیس) مشهور است و از قبور شهدای دیگر اثری باقی نیست. آرامگاه این شهدای والامقام به صورت قبرستانی متروک در حومه شهر رقه قرار داشت و تا حدود سال ۱۳۶۰ ش آن اراضی برای دفن مردگان مورد استفاده قرار می‌گرفت، تا آنکه با توسعه شهر و قرار گرفتن قبرستان در محدوده داخل شهر، از دفن اجساد جدید جلوگیری به عمل آمده و قرار شد آن مکان به فضای سبز و تفرجگاه تبدیل شود و اگر این طرح اجرا می‌شد، آخرین آثار قبور مطهر شهدای صفین نیز از بین می‌رفت. سفارت جمهوری اسلامی ایران با آگاهی از طرح تخریب قبور شهدای صفین، پیشنهاد خرید اراضی آن محدوده و ساخت عمارت آرامگاه شهدای صفین را ارائه کرد و با اهتمام مرحوم آیت‌الله سیداحمد فهری (نماینده حضرت امام خمینی در سوریه) طرحی تهیه و در سال ۱۳۷۰ به اجرا گذاشته شد. طرح ساختمان آرامگاه پس از اجرای یک طبقه از ساختمان به دلیل تنگناهای مالی مدت ده سال متوقف گردید، تا آنکه ادامه کار در سال ۱۳۸۰ به مهندس حاج رضا دیشیدی (معمار نوسازی گنبد طلای رضوی) واگذار و پس از تکمیل در روز یکشنبه دوم خرداد ۱۳۸۳ ش گشایش یافت. اهالی رقه که سنّی مذهب هستند، احترام زیادی برای این شهیدان قائل‌اند، به طوری که به زیارت قبور شهدا می‌آیند و آنها را «سیدنا عمار»، «سیدنا اویس» و «سیدنا اُبَی» خطاب می‌کنند و به استجابت دعا در آن مکان شریف نیز اعتقاد دارند. متأسفانه در جریان جنگ‌های داخلی سوریه که در سال ۱۳۹۱ آغاز شد، شهر رقه به تصرف گروه‌های مسلح تکفیری النصره و سپس داعش درآمد و سرانجام گروه تکفیری داعش در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ با کارگذاشتن مقدار زیادی مواد منفجره در پی دیوارهای ساختمان حرم صحابی جلیل‌القدر (عمار، اویس قرنی و ابی بن قیس) آنجا را به طور کامل منهدم کرد و شقاوت و کینه خود را به نمایش گذاشت.