به گزارش خبرنگار مهر، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت پنجاه و دوم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
در جلسات اخیر به خطبهای از فرمایشات حضرت زهرا سلاماللهعلیها پرداختیم که خطاب به زنان مهاجر و انصار که برای عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرموده اند. در واقع این خطبه حضرت را میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول، حضرت به توبیخ انصار و مهاجرین میپردازند و آنها را بدان جهت که علی علیه السلام را رها کردند و خود را از سعادت محروم کردند سرزنش مینمایند.
در بخش دوم حضرت میان امیرالمؤمنین علیه السلام و کسانی که مردم آنها را انتخاب کرده بودند مقایسه میکنند و میفرمایند: اهل بیت علیهم السلام پیشگامان جامعه بشریت اند و آنها عقبماندگان و دنبالهروها هستند. چگونه پیشگامان را رها کرده، به سراغ دنبالهروها رفتید؟ در بخش سوم حضرت پیشبینی میکنند که سرانجام این جامعه چه خواهد شد.
در جلسه گذشته به این عبارت رسیدیم که حضرت میفرمایند: ألا هلم فاسمع؛ آهای بیایید بشنوید! (این تعبیری است که برای بیان امری عجیب استفاده میشود) و ما عشت أراک الدهر عجبا؛ این تعبیر ضربالمثلی عربی است. میگویند: هر قدر زنده بمانی هر روز، روزگار چیز عجیبی به تو نشان خواهد داد. در میان فارسی زبانان هم گفته میشود: هر روز اگر انسان امر عجیبی نبیند چشمش نابینا میشود.
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُم؛ این عبارت اقتباسی است از آیه پنجم سوره رعد. لیت شعری إلی ایّ سناد استندوا؛ کلام حضرت خطاب به زنان مهاجر و انصار در این باره بود که مردان شما بد انتخابی کردند و به بد راهی رفتند.
آن مطلب عجیب که حضرت به اجمال به آن اشاره کردند این است که مهاجرین و انصار به چه دلیل و با چه ملاکی این کار را کردند؟ آیا برای پول این کار را کردند؟ میدانیم که کسی به آنها پولی نداده بود؛ آیا آنها کسانی را انتخاب کردند که شخصیتهای برجستهای بودند و از چنان شهرتی برخوردار بودند که مردم آنها را میشناختند و به آنها علاقه داشتند؟! میدانیم که آنها چنین آدمهایی نبودند؛ آیا کسانی که انتخاب شدند اهل عبادت بودند و تقوای فوقالعادهای داشتند و به این جهت مردم به آنها علاقه مند بودند و آنها را انتخاب کردند؟! نه، آنها چنین شهرتی به عبادت و تقوا نداشتند؛ آیا منتخبین سقیفه افرادی شجاع و دلیر بودند که دلاوریهای فراوانی در جنگها داشتند و به قهرمانی مشهور بودند؟! نه، آنها چنین امتیازی هم نداشتند. عجیب است! مردم به چه دلیل در فاصله چند ساعت از رحلت رسول گرامی اسلام این افراد را انتخاب کردند؟!
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: در توجیه کارشان میگویند: بین مهاجرین و انصار اختلاف شد و ما مهاجرین، چون از نزدیکان و همشهریان پیغمبر بودیم به این دلیل جانشین پیامبر را از میان ما انتخاب کردند! اما اگر دلیل این انتخاب، قرابت به رسول گرامی اسلام بود من که علاوه بر همشهری بودن، پسرعمو و داماد و از عترت پیامبر صلی الله علیه وآله هستم؛ چرا سراغ من نیامدند؟! اگر ملاک انتخاب، قرابت با پیغمبر صلی الله علیه وآله بود، چه کسی از من به پیغمبر نزدیکتر است؟!
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: ای کاش میدانستم آنها به چه دلیل و سندی استناد کردند؟! و إلی ای عماد اعتمدوا؛ و به چه ستونی تکیه دادند؟!
و بأیة عروة تمسکوا؛ و به چه دستگیرهای متمسک شدند؟! اگر انسان احساس کند که نزدیک است از جایی پرت شود سعی میکند به جایی بچسبد و دستگیره محکمی را بگیرد.
اما این کسانی که مردم به آنها تمسک کردند دستگیره محکمی نبودند. و علی أیة ذریة أقدموا و احتنکوا؛ و با چه ملاکی سراغ اینها رفتند و به چه دلیل ذریه و عترت پیغمبر را رها کردند و آن را مغلوب خودشان ساختند؟! سپس حضرت با اقتباس از آیات قرآن میفرمایند: «لَبِئْسَ الْمَوْلی وَ لَبِئْسَ الْعَشیرُ» «و بِئْسَ لِلظَّالِمینَ بَدَلاً»؛ بدلی که ظالمین انتخاب کردند بد بدلی است.
استبدلوا و الله الذنابی بالقوادم و العجز بالکاهل؛ آنها به جای انتخاب افراد پیشگام در اسلام، در تقوا، در شجاعت، در دلاوری و در همه فضائل، عقبمانده هایی را انتخاب کردند که از نظر کمالات هیچ امتیازی نداشتند و به جای اینکه سر را بگیرند دم را گرفتند.
فرغما لمعاطس قوم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً »؛۴ «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون »؛ «معاطس» جمع معطس به معنی عطسهگاه است. اگر بخواهند به جای بینی تعبیر بهتری به کار ببرند میگویند عطسهگاه.
در ادبیات عربی مرسوم است که وقتی میخواهند کسی را خیلی تحقیر و خوار کنند یا وقتی میخواهند بگویند فلانی از بین رفت، میگویند: «رغم انفه؛ بینیاش به خاک مالیده شد» حضرت میفرمایند: بینیهای کسانی به خاک مالیده باد که خیال میکنند کار خوبی انجام دادند، در صورتی که در واقع آنها اهل فسادند، ولی نمیفهمند. ویحهم «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون»؛ حضرت دوباره با تمسک به قرآن میفرمایند: آیا باید از کسی که راه حق را نشان میدهد تبعیت کرد یا کسی که راه را نمیداند و خود نیاز به راهنما دارد؟! کدام اولی هستند؟!
نتیجه تن دادن به اهل سقیفه
حضرت این نکته را با لحنی توأم با استهزاء که خود یکی از فنون بلاغت است بیان میکنند. نظیر این بیان در قرآن هم آمده است؛ در آیه چهل و نهم سوره دخان آمده است که اهل جهنم وقتی تشنه میشوند و آب طلب میکنند مأموران جهنم آب داغی به آنها میدهند که احشاء آنها را میسوزاند و میگویند: «ذُقْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ؛ بچشید! شما خیلی عزیز و محترم هستید که این آب داغ و جوشان را به شما میدهیم.» اینکه آب داغی به انسان بدهند به طوری که احشاء او را بسوزاند و بعد بگویند: «نوش جانت! عجب نوشابه لذیذی! شما خیلی محترم هستید که این آب را به تو دادیم!» این کلام خیلی بیشتر انسان را میسوزاند.
جهنم همه گونه عذاب، حتی این چنین عذابهای روانی هم دارد. لحن طنزآمیز حضرت در این خطبه هم چنین حالتی دارد؛ میفرمایند: أما لعمری لقد لحقت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا؛ خیلی خوشحال اید که شتر خلافت را به چنگ آورده اید و بر آن سوار شده اید و میتازید؟! راحت باشید! اما به جانم قسم، طولی نمیکشد که این شتری که آبستن شده خواهد زایید و آن وقت به جای شیر، از آن ظرفی لبریز از خون تازه خواهید دوشید. گمان میکنید شیر شتر خواهید خورد و شما را شفا خواهد داد؛ اما صبر کنید تا بچه آن به دنیا بیاید؛ آن وقت به جای شیر، خون تازه و زهر مار خطرناک کشنده از آن میدوشید. هنالک یخسر المبطلون؛ آن وقت است که کسانی که به راه باطل رفتند زیان خواهند کرد.
و یعرف التالون غب ما أسس الأولون؛ و آیندگان خواهند فهمید که چه فرجام بدی به بار آوردید.
و أبشروا بسیف صارم؛ به شما مژده میدهم که عاقبت کارتان شمشیری برنده است که بر شما رحم نمیکند. شاید اشاره به حکومت بنیامیه و امثال حجاج باشد.
فیا حسرتی لکم و أنی بکم؛ حسرت و افسوس بر شما! شما را کجا میبرند و به چه عاقبتی مبتلا خواهید شد؟!
و قد عمیت علیکم؛ ماجراهایی که در آینده اتفاق خواهد افتاد بر شما مخفی است (اما من میبینم که به چه روزی مبتلا خواهید شد).
أ نلزمکموها و أنتم لها کارهون؛ آیا من میتوانم شما را به کاری مجبور کنم که دوست ندارید؟ (من چگونه میتوانم شما را مجبور کنم که همان راهی را بروید که خدا و پیغمبر تعیین کرده اند؟)
همان طور که عرض کردم این فرمایشات حضرت را میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول مهاجرین و انصار را سرزنش کردند که چرا علی علیهالسلام را رها کردید. سپس خود حضرت در توضیح این عمل میفرمایند: علی را رها کردید چون از قاطعیت او میترسیدید. میخواستید کسی سر کار باشد که بتوانید با او کنار بیایید و منافع را بین خودتان تقسیم کنید.
دنبال کسی بودید که انعطاف داشته باشد و سختگیر نباشد. در یک کلمه، مشکل علی سختگیریاش بود. این مهمترین درسی است که ما برای زندگی اجتماعیمان باید از این جریان تاریخی و از این فرمایشات حضرت زهرا سلاماللهعلیها بگیریم. اولاً ما که در میان یک میلیارد و نیم مسلمان دنیا افتخار پیروی از اهلبیت علیهم السلام را داریم باید سعی کنیم شباهتی به آنها داشته باشیم.
باید بدانیم که روش علی علیه السلام این گونه نبود که با هر کس که بهتر به نفع ایشان کار کند رفیق شوند و با او کنار آیند. انسان علوی هم باید این گونه باشد. اگر این اصل را دنبال کنید خواهید دید که همیشه در مقدمه همه انحرافاتی که مسلمانان در مسائل سیاسی اجتماعی به آنها دچار شدهاند چنین ماجرایی وجود داشته که کسانی به حق خودشان راضی نبوده و قصد داشته اند از چارچوبی که اسلام تعیین کرده اندکی زاویه بگیرند.
همین مسأله منشأ فساد، انحراف، خونریزی، دشمنی، برادرکشی و فسادهای دیگر شده است. در مقابل هر جا کسانی سعی کردهاند در همان چارچوبی که اسلام ترسیم کرده حرکت کنند و به دنبال هواهای نفسانی نباشند، هم خیر دنیا نصیبشان شده و افتخار و شرف در این دنیا پیدا کردهاند و هم به خیر آخرت نائل شدهاند.
اگر امکان داشت که چند صباحی به صد سال آینده سفر کنیم و دوباره به این دوران برگردیم و به عنوان یک قضیه تاریخی این دوران را بررسی کنیم قضایای زمان ما برایمان روشن میشد؛ وقت تحلیل قضایایی که اکنون با آن درگیر هستیم نرسیده است. وقتی قضیه تمام شد میتوانیم بنشینیم و آن را تماشا کنیم و بگوییم: ما چه کردیم، دیگران چه کردند و چه نتیجهای به دست آمد. بنده فکر میکنم بسیاری از کسانی که به کربلا آمدند و سیدالشهدا علیه السلام را به شهادت رساندند درست نمیفهمیدند که مرتکب چه عملی میشوند. برخی از آنها سران سپاه علی علیه السلام در جنگ صفین بودند.
کسانی بودند که سالها پای منبر علی علیهالسلام نشسته بودند. عمرسعد تا چند روز قبل از جریان عاشورا مردد بود که چه کند. وقتی به عمر سعد امارت ری را پیشنهاد دادند شب تا صبح قدم زد و فکر کرد که این پست را قبول کند یا عذاب خدا را؛ یعنی میدانست جریان از چه قرار است. اما بسیاری نمیدانستند چه میکنند. آنهایی هم که در سقیفه جمع شدند دقیقاً نمیفهمیدند که چه غلطی میکنند و با این کار چه عواقب سوئی خواهند داشت و چه مسئولیتهایی به گردنشان خواهد آمد. حضرت زهرا سلام الله علیها میفرماید: اکنون شما نمیفهمید چه کار میکنید؛ اما این شتر آبستن است و به زودی میفهمید چه اشتباهی کردید.
درسی که ما باید از این ماجرا بگیریم این است که هرگاه پای مسائل اجتماعی و مصالح یک امت در میان است آن را ساده نگیریم و اطراف آن را درست بسنجیم؛ وگرنه هیچ شباهتی با علی و آل علی علیهم السلام نخواهیم داشت. دست کم در مسائل سیاسی اجتماعی، به عاقبت کار فکر کنیم و تنها به آثار زودگذر و پیش پا افتاده نگاه نکنیم. سعی کنیم روز بعد، سال بعد و اگر همت داشته باشیم قرن بعد را ببینیم.
باید این روحیه را در خودمان تقویت کنیم و در این مسائل مسامحه و سهلانگاری را کنار بگذاریم. باید درباره کاری که میخواهیم انجام دهیم ابتدا مطمئن شویم که انجام دادن چنین کاری وظیفه شرعی است و پیش خدا برای انجام دادن آن حجت داریم. سپس آن را با کمال قاطعیت انجام دهیم و پای آن بایستیم. هر لحظه باید ببینیم خدا از ما چه میخواهد. سپس در مقام عمل ملاحظهکاری، سهلانگاری و حرف این و آن را کنار بگذاریم؛ چراکه این امور با مکتب علی علیه السلام نمیسازد. اگر ما میخواهیم پیرو واقعی علی علیه السلام باشیم دست کم در مسائل اجتماعی باید دوراندیش باشیم و عواقب کار را بسنجیم و تابع هوا و هوسهایمان نباشیم.