خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه*: در دنیای پیچیده امروز هیچ کس بی نیاز از تعلیم و تربیت نیست، امروز فعالیت در مدرسه و آموختن، خود بخش بسیار بزرگی از زندگی انسانهاست، دیگر نمیتوان با طرز تلقی گذشته به شاگرد و تربیت او نگریست. اگر معلمان با اصول و مبانی و هدفهای تعلیم و تربیت، ویژگیهای دانش آموزان و نیازهای آنها و روشها و فنون تدریس آشنایی نداشته باشند، هرگز قادر نیستند به عنوان سازندگان جامعه ایفای نقش کنند.
مهمترین عامل توسعه پرورش ذهنی علمی در یک جامعه نظام آموزشی است. از دیرباز وظیفه معلم علاوه بر آموزش دروس علمی یا همان تعلیم، تربیت اخلاقی و معنوی دانشآموزان نیز بوده است. کارکرد تربیتی معلمان به آن میزان در پیشگاه خانودههای ایرانی دارای منزلت بود که بسیاری از اولیا حتی نقش آموزگاران در تربیت فرزندانشان را از نقش خود بالاتر میدانستند. پس در سبک زندگی گذشتگان، معلم از جایگاه بسیار مهمی برخوردار بود که این اطمینان میتواند یا به دلیل کمبود سواد در خانوادههای ایرانی و ناتوانی ایشان از تربیت کودکانشان یا به جهت اعتماد بالا به معلمان بوده باشد.
در روزهای اخیر و همزمان با بازگشایی مدارس به صورت حضوری پس از دوران کرونا، خبرهایی مبنی بر آزار دانش آموزان توسط معلمان و مدیران در فضای مجازی دست به دست شد. این اتفاقات صرفاً برای دیروز و امروز نیست؛ همیشه هستند معلمهایی که توانایی کنترل هیجانات لحظهای خود را ندارند و به کودکان آسیب جسمی یا از همه مهمتر آسیب روانی وارد میکنند که آثار آن گاه بسیار عمیقتر است و با توجه به اینکه دانش آموزان تا ۱۸ سالگی در مدارس تحصیل میکنند، کودک محسوب میشوند؛ لذا هرگونه آزار و اذیت آنها مصداق بارز کودک آزاری است.
کودک، لطیفترین گل انسانیت است که اسلام نیز توجه ویژهای به آن داشته است. از این رو، پدیده کودک آزاری، پدیدهای است شوم که عواطف انسانها را جریحهدار میکند. امروزه یکی از تاسفبارترین اخبار در جهان و بخصوص کشورمان، که دل هر انسانی را میلرزاند، افزایش آمار کودک آزاری است. در ایران نیز عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند تا روز به روز شاهد افزایش کودک آزاری باشیم.
تعریف مفهوم کودکی
کنوانسیون حقوق کودک در ماده ۱ خود بیان میدارد: «از نظر پیماننامه حاضر منظور از کودک هر انسان دارای کمتر از ۱۸ سال سن است، مگر این که برطبق قانون قابل اِعمال در مورد کودک، سن قانونی کمتر تعیین شده باشد.» با توجه به این تعریف میتوان گفت کودک یعنی هر انسان زیر ۱۸ سال. البته تدوینکنندگان کنوانسیون حقوق کودک، استانداردی مطمئن برای تشخیص کودک از بزرگسال را تعیین کردهاند، اما با آوردن قید «مگر این که برطبق قانون مربوط، سن رشد کمتر باشد» به دولتها اجازه دادهاند تا به مصلحت خود سن دیگری را برای کودکی مشخص کنند. پس ضعف در ابعاد مختلف جسمی، روانی، اقتصادی و اجتماعی، دولتها و جامعهی بینالمللی را متعهد به حمایت از کودکان بنا بر ضعفهای آنان در برابر خطرات احتمالی میکند. به جز کنوانسیون حقوق کودک، مقاولهنامههای شماره ۱۸۲ و ۱۳۸ سازمان جهانی کار حداقل سن کار را برای کودکان ۱۵ سال میدانند. کودک همچنین در ماده ۱ میثاق حقوق کودک در اسلام «هر انسانی است که بر اساس قانون قابل اعمال در مورد وی، به سن رشد نرسیده باشد»، بهعلاوه در مادهی ۳۸ کنوانسیون حقوق کودک، حضور افراد زیر ۱۵ سال در مخاصمات مسلحانه ممنوع شده است که البته این سن در پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در جنگ که در ۱۲ فوریه ۲۰۰۲ میلادی لازمالاجرا شد، به ۱۸ سال افزایش یافته است.
با تکیه بر تعاریف فوق و توجه به ابعاد مختلف تعریف کودکی، نمیتوان به طور دقیق حدود سنی کودک را مشخص کرد، اما میتوان گفت با تکیه بر کنوانسیون حقوق کودک پایان کودکی همان ۱۸ سال تلقی شده است و آغاز آن را میتوان از قبل از تولد کودکان و دورهی جنینی در نظر گرفت. پس دولتها میبایست برای ایفای حق بر سلامت کودکان، علاوه بر اقدامات لازم در سطح ملی در عرصهی بینالمللی نیز فعال باشند تا کودکان از دورهی کودکی در همهی جنبهها به سلامت عبور کنند. روشن است که کودکان انسانهای آسیبپذیری هستند و به مراقبت و حمایت برای گذر از دورهی کودکی نیازمندند و ایفای حقوق آنان بر سلامت و مصونیت در برابر خطرات بسیار مهم است.
چه اعمالی مصداق کودک آزاری است؟
کودک آزاری یعنی هرگونه بدرفتاری فیزیکی یا عاطفی با کودکان؛ حتی یک نگاه تند و یا غلفت و بی توجهی به بچهها نیز مصداق کودک آزاری است.
«کودک آزاری» از دو کلمه کودک (child) و آزار (abuse) تشکیل شده است. از نگاه قوانین بین المللی، مانند پیمان نامه حقوق کودک مصوب سال ۱۹۸۹ میلادی، به بچه کمتر از ۱۸ سال، کودک اطلاق میشود و در فقه نیز به فردی گفته میشود که به بلوغ شرعی نرسیده باشد. البته بر اساس نظریه اکثر فقها سن بلوغ شرعی برای دختران ۹ سالگی و برای پسران ۱۵ سالگی است. قانون مجازات اسلامی و قانون مدنی نیز از دیدگاه فقها پیروی میکند. «آزار» نوعی آسیب است، که ناشی از رفتار و برخورد ظالمانه است. از این رو، کودک آزاری نوعی صدمه رساندن ظالمانه به کودک است. فرهنگ اکسفورد در تعریف کودک آزاری مینویسد: «رفتاری ستمگرانه با کودک - به عنوان مثال - از سوی بزرگسالان که در برگیرنده اعمال جنسی و جنایی میشود.»
ماده دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب سال ۱۳۸۱ ه. ش) در تعریف گونهای از کودک آزاری میگوید: «هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است.»
در تعریف دیگری از کودک آزاری میتوان گفت: «کودک آزاری، عبارت است از هر گونه فعل یا ترک فعلی که باعث آزار روحی و جسمی و ایجاد آثار ماندگار در وجود یک طفل شود، که برخی از این آثار میتواند به صورت مخفی باشد و لذا ممانعت از حاضر شدن در کلاس درس، محروم کردن او از غذا، حبس در حمام یا زیرزمین و حتی تراشیدن موی سر او از اشکال مختلف کودک آزاری است.»
در تعریف مناسبی از این پدیده میتوان گفت: «کودک آزاری عبارت است از هرگونه صدمه و آزار جسمی، روحی و یا اخلاقی کودکان یا نوجوانان، که بر خلاف قانون بوده و سلامت جسمانی یا روانی ایشان را به خطر اندازد.»
صدمات روانی وارده به دانش آموزان، مصداق بارز کودک آزاری است
تازه چندروزی از بازگشایی حضوری مدارس پس از دو سال آموزش مجازی بواسطه ویروس منحوس کرونا گذشته بود که فیلمها و خبرهای بسیار عجیبی مبنی بر آزار و اذیت روانی و فیزیکی دانش آموزان توسط معلمان دست به دست شد. معلم یکی از محورهای اساسی تأثیرگذار در زندگی و شکلگیری شخصیت دانش آموزان است. آموزش و پرورش طبق قانون حمایت از کودکان و نوجوانان موظف است حقوق آنها را به پرسنل خود آموزش دهد. از جمله این حقوق، حق محافظت در برابر خشونت، حق کرامت انسانی، حق محافظت در برابر صدمات انسانی است و… است و فردی که مرتکب این اعمال میشود با حقوق کودکان هیچ آشنایی ندارد.
برای لزوم جلوگیری از اتفاق این رخدادها در آموزش و پرورش، بخصوص مدارس کشورمان؛ باید افرادی که وارد وزارت آموزش و پرورش میشوند به دقت رصد شوند و آموزشهای لازم به آنها ارائه شود. آموزش و پرورش باید به این توجه کند که چه کند تا دیگر از این اتفاقات رخ ندهد و یکی از موارد مهم آموزش حقوق به معلمان است.
در گذشته سر متهمان را میتراشیدند، اما دانش آموزان که متهم نیستند؛ دانش آموزان، امانت نزد آموزش و پرورش هستند و «کوتاه کردن موی دانش آموزان توسط کادر مدرسه و تحقیر آنها نیز مصداق کودک آزاری است. دانش آموزان که با شکل عجیب و غریبی که به مدرسه نمیروند؛ آنها موهایشان کمی بلند بود و مورد نامتعارفی دیده نشد. در زمانهای قدیم، موها را از ته میتراشیدند چرا که در آن زمان بهداشت وسایل بهداشتی کم بود و استحمام مرسوم نبود؛ اما الان شرایط کاملاً متفاوت است. اینجا اتفاقی که رخ داده، فراتر از بحث عاطفی است.
لزوم اصلاح و غنیتر شدن قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بسیار مهم است که میبایست؛ در این قانون باید به بهداشت روانی کودکان و نوجوانان اهمیت بیشتری داده شود؛ چراکه این زخم در بزرگسالی سر باز میکند و عواقب اجتماعی بزرگی در پی خواهد داشت. معضل کودکآزاری در نظام آموزش و پرورش نه حاصل خلاء قانونی که عمده مشکل را در ریشههای فرهنگی باید دانست.
کودکان همواره آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند که به دلایل مختلف از جمله پایین بودن سن و نداشتن مهارتهای کافی قادر به حفاظت و حمایت کامل از خود نبوده و نیازمند حمایت بزرگسالان و به خصوص والدین خود هستند. کودکان غالباً با حقوق خود آشنا نیستند و نمیتوانند از خود در برابر انواع بد رفتاریها در خانواده و جامعه و بخصوص مدرسه محافظت کنند.
کودک آزاری معضل بزرگ اجتماعی است که همه جوامع چه پیشرفته و چه در حال توسعه را در بر میگیرد و آثار کوتاه مدت و بلند مدت متعددی را هم بر شرایط فعلی و هم بر آینده او یعنی دوران بزرگسالی بر جای میگذارد، اثراتی که گاه بسیار جبران ناپذیر است. کودک آزاری طیف وسیعی از اعمال و رفتار نسبت به کودکان را شامل میشود. بدرفتاری جسمانی، بدرفتاری عاطفی، سو استفاده جنسی و… همگی در قلمرو کودک آزاری قرار میگیرد.
در سیستمهای آموزشی، افراد زیادی مشغول به کارند و فعالیتهای آنها به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تربیت دانش آموزان مؤثر است اما این میان، نقش معلمان از دیگر افراد بسیار برجستهتر مینماید چنان که بیشتر اوقات را دانش آموزان در مدرسه زیر نظر آنها سپری میکنند و بسیار لازم و بجاست که در دورههای آموزشی و گزینش معلمان حتماً برایشان دورههای آموزش موضوعات حقوقی برای آشنایی با حقوق بخصوص حقوق کودکان را در نظر گرفت؛ همانطور که میبایست آموزش حقوق در مدارس را به عنوان یک واحد درسی همانند ریاضی و فیزیک و… برای دانش آموزان در نظر گرفت تا در کنار آشنایی کودکان با حقوق خودشان؛ فرهنگ احترام به قوانین و مقررات را از سنین پایین در کودکان نهادینه شود، چرا که کودکان مهمترین سرمایه هرکشور هستند. در نتیجه باید با بالا بردن سواد حقوقی معلمان عظیم الشأن و در کنار آن کودکان یا دانش موزان و والدین آنها برنامه ریزی کرد.
بعضی از افراد گرانی و مشکلات اجتماعی را بهانهای برای توجیه اینگونه رفتارها توسط معلمین میدانند. مشکلات اقتصادی برای همه مردم وجود دارد. اگر برای معلمان گرانی هست، والدین آن کودک نیز با همین موضوع دستوپنجه نرم میکنند. کسی که پذیرفته تا معلم باشد باید با رأفت و محبت با دانشآموزان خود برخورد کند. این شغل یک شغل عاشقانه است. اگر کسی تنها برای پول معلم میشود، نمیتواند وظایف آموزگاری را به درستی ایفا کند. هرچند باید از وضعیت اقتصادی بد روزگار خود نیز غافل نشویم. آموزش و پرورش وظیفه دارد تا در کنار آموزش موضوعات حقوقی بخصوص حقوق کودکان به معلمین به وضع اقتصادی زیرمجموعههای خود هم رسیدگی کند. اگر معلمی درگیر معاش باشد حتی اگر به کارش عشق داشته باشد، نمیتواند انرژی کامل بر امر تعلیم و تربیت بگذارد. بههرروی وضعیت اقتصادی در هر جامعهای از مهمترین مسائل است و انتظار میرود مجموعه دولت محترم اقدام به ترمیم وضع معاش معلمان کنند.
در پایان به نظر میرسد در درجه نخست خود معلمان باید بر رفتار خود نظارت داشته باشند و سپس مسئولان ذیربط بر نحوه گزینش و نیز اقدامات معلمان نظارت دقیق داشته باشند تا نظام آموزشی تبدیل به معرکه خشونتهای فیزیکی و کلامی نشود و اگر با تمام اینها بازچنین اتفاقات تلخی مشاهده شد، مردم از طریق قانونی مبادرت به اعاده حق خود کنند تا اولاً، درس عبرتی برای خاطیان دیگر باشد و ثانیاً در درازمدت دستِکم به خاطر ترس از اِعمال قانون، معلمان خطا کار جلوی خشونت خود را بگیرند.
* محمدمهدی سیدناصری