به گزارش خبرنگار مهر، برنامه زندگی پس از زندگی، امسال نیز مهمان خانههای مردم در ماه رمضان است و نظرسنجیهای سازمان صداوسیما نشان میدهد تاکنون در صدر برنامههای پرمخاطب افطار سیما قرار گرفته است.
«زندگی پس از زندگی» برنامهای متفاوت درباره مرگ و عالم ماورا محصول شبکه چهار سیما برای لحظات عرفانی افطار است. «زندگی پس از زندگی» روایت افرادی که در تجربهی مرگ تقریبی، از کالبد جسم خارج شدند و عالم برزخ را درک کردند و بازگشتند. در این برنامه با سفر به نقاط مختلف ایران و جهان، مخاطبان برنامه مهمان روایتهای شگفتانگیز تجربه گران مرگ تقریبی از عالم غیب میشوند.
در روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی میان موافقان و مخالفان رویکرد برنامه بحثهای متعددی در گرفت و هر کدام به بیان دلایل موافقت و مخالفت خود پرداختند. سجاد صفارهرندی رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام یادداشتی در خصوص این برنامه نوشته است که در ادامه میخوانید:
طی دو سال که برنامه «زندگی پس از زندگی» در ماه رمضان از تلویزیون پخش شده است، فکر میکنم در مجموع کمتر از انگشتان دو دست قسمتهایی از آن را دیدهام. معتقدم تولید این برنامه و خصوصاً اقبال گستردهای که از سوی مخاطبان به آن صورت گرفت را فراتر از یک رخداد رسانهای میتوان رخدادی تمدنی تلقی کرد.
مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی از تسخیر و تصرف جسم فرآوردههای تمدنی موجود و دمیدن روح و معنای دیانت در آنها میگذرد. این تصرف نه یکباره و نه با فرمول و روشهای از قبل طراحی و تدوین شده که به تدریج از خلال عمل خلاقانه انسانهای مؤمن و آزمون و خطاهای آنها حاصل میشود. پس امر تمدنی نه با کمال و تمامیت که با افق گشایی و در مسیر، بودن قابل شناسایی است.
احتمالاً دغدغه دوستان این است که نکند تجربه گرانی هم پیدا شوند که در مشاهدات خود فلان شخصیت نامطلوب مذهبی یا سیاسی را در مقام شفیع و وکیل ببیند و آن وقت واویلا!
اگر چنین باشد به باور من تا آنجا که به حوزه رسانه و هنرهای تصویری بازمیگردد، «زندگی پس از زندگی» را میبایست در کنار «روایت فتح» آوینی، «دیدبان» و «مهاجر» حاتمی کیا، «تولد یک پروانه» راعی، «خیلی دور خیلی نزدیک» میرکریمی، «مختارنامه» میرباقری و نمایش تلفیقی «شب آفتابی» بهزادپور، در زمره جدی ترین و موفق ترین تلاشها برای تصرف در جوهره هنر رسانه مدرن و استخدام آن به منظور تحقق غایات و احوالات دینی به شمار آورد. دوستان منتقد برنامه میگویند این روایتها از کدام آزمون اعتبارسنجی در شده است که رخصت طرح در رسانه را مییابد؟ مبنای حجیت این مشاهدات و رویاها چیست؟
حدس میزنم علیالقاعده برنامه چارچوبهایی برای حصول اطمینان عرفی و عقلایی از، صداقت و وثاقت راویان داشته باشد. اما اگر پرسش ناظر جایگاه معرفتی این چنین تجاربی است از اساس نادرست و بی نسبت با اصل ماجراست. دوستان فاضل ما چنان در اوراق درس و مدرسه عمیق شده اند، که در فضای رسانه نیز دغدغههای فیلسوفانه و معرفت شناختی خود را پی میگیرند.
در «زندگی پس از زندگی» ما با مشاهدات آدمهای معمولی سر و کار داریم که فیالجمله از صداقت آنان اطمینان حاصل شده است. اما مگر قرار است این مشاهدات مبنای شناخت علمی شما از زندگی پس از مرگ باشد؟ گیرم به جای آدمهای معمولی با مشاهدات و مکاشفات ملأ حسینقلی همدانی و آسیدعلی آقای قاضی طرف بودید. مگر آن مکاشفات در ترازوی سنجش معرفت شناسانه جز برای مکاشفه کننده اعتبار و حجیتی دارد؟ مگر قرار است بر سر جز به جز این مشاهدات و تجربیات قسم حضرت عباس بخوریم؟
کار رسانه را با کار علم خلط نکنیم. احتمالاً دغدغه دوستان این است که نکند تجربه گرانی هم پیدا شوند که در مشاهدات خود فلان شخصیت نامطلوب مذهبی یا سیاسی را در مقام شفیع و وکیل ببیند و آن وقت واویلا! حال آنکه نه مشاهده اهل بیت و شهید سلیمانی و غیره در چنین تجربیاتی میتواند حجت حقانیت آن بزرگواران باشد و نه دیدن کسان دیگر چنین مویدی بر مسالک و مذاهب میگردد. اگر کسی دنبال اثبات حقانیت و حجتیت از این مسیر باشد آدرس را غلط آمده است.
آنچه اینجا موضوعیت دارد نوعی تذکر، از خلال خلق تجربهای معنوی، برای مخاطب امروزین رسانه است. مخاطبی که امواج پردامنه عرفی شدن و الحاد و کثرت اشتغالات عالم تعین و کثرات اتصال او را با ساحت متعالی هستی شدیداً ضیق کرده است