فردید پیش از نخستین سفرش به غرب، مطالعات بسیاری در زمینه فلسفه‌ غرب داشت و تحت تاثیر آنها بود. این نکته از نامه‌های صادق هدایت به شهیدنورایی قابل درک است. خودش نیز به این امر اشاره کرده است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: بدون‌شک، سیداحمد فردید، یکی از مهم‌ترین رجال فلسفی ایران در قرن اخیر است. به دلیل نحوه سیر و سلوک اجتماعی او شاید دادن لقب جنجالی‌ترین اندیشمند معاصر هم به فردید، پر بیراه نباشد. فردید برای دهه‌ها قدرت بلامنازع محافل فکری ایران بود و توانست آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید در غرب را چند پله جلوتر ببرد. تلاش‌های فکری او در حوزه زبان و همچنین برابرواژگان‌های پیشنهادی‌اش برای ترجمه متون فلسفی، در دوره خود بسیار اثرگذار بوده و هنوز هم این ویژگی (اثرگذاری) را از دست نداده‌اند.

فارغ از این فردید زندگی تراژیکی هم داشت و زندگینامه او سوژه خوبی برای نگارش درام است. ۲۵ مرداد سالروز درگذشت فردید است و بد نیست به این‌مناسبت، نگاهی به دوره‌ای از زندگی او داشته باشیم که کمتر از آن سخن به میان می‌آید. پیش از آن ضرورت دارد تا روایتی از اندیشه او به دست داده شود.

فردید: فلسفه، تاریخ و فرهنگ

فردید دغدغه فرهنگ داشت و بسیار زودتر از دیگران متوجه ضعف علوم انسانی در ایران شد. طرح مفهوم «غرب‌زدگی» و در ادامه ارائه «حکمت انسی» از ایده‌های او برای تبیین جایگاه علوم انسانی بر مبنای دین است. او یکی از نخستین شخصیت‌هایی فرهنگی بود که از ضرورت تحول در علوم انسانی و مخالفت با علوم انسانی رایج، سخن به میان آورد. به باور او از زمان مشروطیت که تاریخ آن ذیل تاریخ غرب قرار گرفته سه چیز ما ایرانی‌ها را غربی‌ها گرفتند: فلسفه، تاریخ و ادبیات.

فردید اعتقاد داشت که تاریخ مقوله «دوره‌ای» است و تمام ادیان به تاریخ دوره‌ای قائل هستند. او «دوری» بودن تاریخ را از «ابن عربی» به ارث برده بود. از منظر ابن‌عربی نیز هر دوره‌ای از تاریخ مظهر ظهور یکی از اسماً الهی است. به عبارتی صورت نوعی یک دوره تاریخی، ماهیت و حقیقت آن دوره در نزد حکیمان انسی ظهور اسمی از اسماءالله است که بر آن دوره تاریخی حکومت دارد. فردید نقطه تغییر این ادوار را که با آمدن اسم جدید همراه است، در مقوله «انقلاب» می‌دید. به باور او در هر دوره‌ای از تاریخ که انقلاب می‌شود، در واقع اسمی می‌آید و اسمی می‌رود. معنی انقلاب «ظهور» و «غیاب» اسماست.

فردید با این نوع نگاه به تاریخ دست به ابداع دو واژه زد: «پریروز تاریخ» و «پس‌فردای تاریخ». به زعم او پریروز تاریخ عصر ظهور حضرت آدم و امت واحده است. «دیروز تاریخ» عصر یونان باستان را دربر می‌گیرد. از دوره رنسانس تا به زمان حاضر، «امروز تاریخ» است و «انتظار آماده‌گر برای امت واحده آینده» فردای تاریخ را تشکیل می‌دهد که اگر محقق شد به «پس فردا» ی تاریخ که ظهور و قیام حضرت ولیعصر (عج) و تشکیل حکومت عدل منجر خواهد شد.

فردید اعتقاد داشت که تاریخ مقوله «دوره‌ای» است و تمام ادیان به تاریخ دوره‌ای قائل هستند. او «دوری» بودن تاریخ را از «ابن عربی» به ارث برده بود. از منظر ابن‌عربی نیز هر دوره‌ای از تاریخ مظهر ظهور یکی از اسماً الهی است. به عبارتی صورت نوعی یک دوره تاریخی، ماهیت و حقیقت آن دوره در نزد حکیمان انسی ظهور اسمی از اسماءالله است که بر آن دوره تاریخی حکومت دارد

طرح مفهوم غربزدگی باعث شد تا جوامع شرقی برای تحلیل جایگاه و مواجهه خود مقابل غرب به یک سلاح تئوریک مسلح شوند. مفهوم «غرب‌زدگی» اقتباسی از انتقاد از متافیزیک غربی توسط هایدگر است. فردید معادل Dysiplexia را برای غرب‌زدگی به کار می‌برد که آن را از ترکیبِ دو کلمه یونانی Dysis به معنای غرب و Plexia به معنای ابتلاء، جعل کرده بود.

به‌باور فردید مفهوم «شرق» در پریروز تاریخ جا دارد که دوره «امت‌واحده» بوده است. با گذر تاریخ از این مرحله و رسیدن به «دیروز» غرب‌زدگی شروع می‌شود. به عبارتی «دیروز» با یونان شروع می‌شود و در واقع یونان سرآغاز غرب‌زدگی است. همچنین یونان و شخص سقراط سرآغاز فلسفه به معنای امروزین هستند بنابراین فلسفه همزاد غربزدگی است و باید از آن گذر کرد. فردید به جای فلسفه «حکمت انسی» را پیشنهاد می‌کند که در پریروز تاریخ و میان فلاسفه پیشاسقراطی، فلاسفه ایران و متفکران هندی رواج داشت.

دوستی هدایت با فردید

فردید از زمانی که جای خود را به عنوان یک متفکر اثرگذار در محافل و فضاهای فکری ایران باز کرد، تلون مزاج فکری نداشت و اندیشه‌اش در نفی و طرد و رد غرب پیش و پس از انقلاب یکسان بود، اما در دوران جوانی‌اش و زمانی که هنوز تجربه سفر به غرب را نداشت، خود به نوعی از غربزدگی دچار بود. فردید از صمیمی‌ترین دوستان صادق هدایت بود و شخص هدایت نیز علاقه خاصی به او و دانشش داشت و از تفکرات و برابرواژگان‌هایش در آثار خود در زمینه زبان پهلوی استفاده کرده بود. برخی معتقدند که کل زندگی تراژیک فردید سر حسادت او به صادق هدایت گذشت که جای بحث دارد.

دوستی فردید با هدایت به طور یکی از تناقض‌های عجیب دوران معاصر است. می‌دانیم که هدایت در برخی آثار خود بسیار به دین مبین تاخته و عرب‌ها را اسلام یکی پدانشته بود که خب صحیح نیست. تمسخر باورهای دینی شیعیان در کتاب‌هایی چون «توپ مرواری» علامت سوال بزرگ در زندگی صادق هدایت است. حال چگونه است که صادق هدایت با این ویژگی‌ها، یکی از نزدیکترین و صمیمی‌ترین دوستان فردید است؟ آیا فردید درباره دین اسلام با هدایت بحث می‌کرد و سعی در تغییر نگاه او داشت؟ از مسئله گذر می‌کنیم.

اما در دهه بیست حلقه‌ای ادبی با محوریت صادق هدایت در کافه نادری تشکیل شد. دیگر اعضای این حلقه که در کافه‌های دیگری نیز مانند کافه ماسکوت واقع در خیابان فردوسی، نبش منوچهری، دور هم جمع می‌شدند شامل این چهره‌ها بود: سیداحمد فردید، پرویز ناتل خانلری، مجتبی مینویی، حسن شهید نورایی و مظفر بقایی و بعدها نیز فریدون و امیرعباس هویدا. تنها چهره مشهور این جمع صادق هدایت بود و دیگران هنوز اعتبار خود را پیدا نکرده بودند. هدایت همه اعضای این جمع و دیگر دوستان خود را بسیار دوست و عزیز می‌داشت و به مثابه یک پدر همیشه نگران احوال‌شان بود. آنها هم عاشقانه هدایت را دوست داشتند و مدام تلاش می‌کردند تا احتیاجات او را برطرف کنند. اگر به غرب می‌رفتند برای هدایت کتاب می‌فرستادند و برخی چیزهایی دیگر از جمله عینک و...

درباره صادق هدایت سخن‌ها بسیار گفته‌اند، اما به زندگی شخصی او چندان توجهی نشده است. سادگی زندگی شخصی هدایت در تمام شئونات زندگی حیرت انگیز است. شاید بهترین توصیف از هدایت را فردید کرده باشد که از او با عنوان «صوفی فرنگی» سخن می‌گفت.

فردید در نامه‌های هدایت

صادق هدایت قلم توانایی در نامه‌نگاری داشت و نامه‌نگاری‌های او اکنون به عنوان یکی از اسناد در شناخت جامعه آن روز بسیار قابل توجه است. بخش‌های مهمی از قسمت‌های تاریک زندگی برخی از شخصیت‌ها (از جمله فردید) در نامه‌های صادق هدایت روشن می‌شود؛ از جمله در نامه‌های او به دوست خود حسن شهید نورایی که آن زمان برای ایفای شغلی به اروپا رفته بود.

فردید پس از آنکه با دریافت بورس به اروپا رفت و مشغول تحصیل شد، ضمن خرید کتاب‌هایی که برای دانشگاه تهران مناسب تشخیص داده بود، کتب‌هایی نیز برای صادق هدایت خریداری و ارسال می‌کرد. به عنوان مثال کتاب «Roshefort» اثر فرانتس کافکا را فردید در سال ۱۳۲۶ برای هدایت فرستاده بود

به عنوان مثال صادق هدایت در نامه در تاریخ اردیبهشت ۱۳۲۵ به شهیدنورایی از شورای سردبیران نشریه «سخن» و حضور فردید و یحیی مهدوی در این جلسه سخن به میان آورده است. همچنین می‌دانیم که فردید در اوایل سال ۱۳۲۶ در حالیکه مدرس دانشسرای عالی نیز بود با حمایت وزارت فرهنگ و اعطای بورس دو ساله، برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و در دانشگاه سوربن ثبت‌نام کرد. یکسال بعد، یعنی در سال ۱۳۲۷ فردید با زنی فرانسوی ازدواج کرد و در سال ۱۳۲۹ صاحب فرزند دختری شد. صادق هدایت، در نامه‌ی شماره ۴۲ خود به حسن شهیدنورایی در شهریور ۱۳۲۷، اشاره کرده که کاغذی هم از فردید داشتم مژده زناشویی‌اش را به من داده بود.

فرانتس کافکا، سید احمد فردید، صادق هدایت

فردید پس از آنکه با دریافت بورس به اروپا رفت و مشغول تحصیل شد، ضمن خرید کتاب‌هایی که برای دانشگاه تهران مناسب تشخیص داده بود، کتب‌هایی نیز برای صادق هدایت خریداری و ارسال می‌کرد. به عنوان مثال کتاب «Roshefort» اثر فرانتس کافکا را فردید در سال ۱۳۲۶ برای هدایت فرستاده بود. همین کتاب را شهید نورایی که اطلاع نداشت که این کتاب توسط فردید به دست هدایت رسیده است، در سال بعدش (۱۳۲۷) برای هدایت فرستاد. چند سوال جذاب اینجا پیش می‌آید: الف) پیش از این کتاب‌ها، هدایت تا چه میزان با آثار و احوال «فرانتس کافکا» آشنایی داشت؟ ب) آیا پیش از این کتاب‌ها، صادق هدایت اثری از کافکا را به فارسی ترجمه کرده بود؟ ج) آیا می‌توان احمد فردید و حسن شهیدنورایی را نخستین مروجان، کافکا در ایران دانست؟ و دیگر سوالات جذابی از این دست که محققان می‌دانند تا چه میزان در زمینه ساخت ادبی فرهنگ ایران، اساسی هستند.

فردید پس از مرگ صادق هدایت دو مقاله شفاهی درباره آثار او کار کرد: «اندیشه‌هایی درباب صادق هدایت» و «سقوط هدایت در چاله هرز ادبیات فرانسه». لحن فردید در مقاله نخست ستایش‌گونه است، اما او در مقاله دوم همانطور که از نام آن پیداست زبان به مذمت هدایت می‌گشاید و زشت‌خویی‌هایی را به او نسبت می‌دهد. این مسئله از دید رضا براهنی پنهان نماند و مقاله «صادق هدایت و دکتر فردید» را در خرداد ۱۳۵۳ در مجله نگین منتشر کرد. براهنی در این مقاله ضمن بررسی دو مقاله فردید و هم‌سنجی آنها از فردید به دلایل دوگانگی برخورد با هدایت و بدگویی از او پس از مرگش، انتقاد کرده است.

معرفی کتاب

نامه‌های صادق هدایت به حسن شهید نورایی در کتاب «هشتاد و دو نامه به حسن شهید نورایی» منتشر شده است. این کتاب با مقدمه و توضیحات ناصر پاکدامن به تاریخ بهار ۱۳۷۹ با شمارگان هزار نسخه، ۳۲۱ صفحه و بهای ۸۰ فرانک توسط انتشارات کتاب چشم انداز در پاریس در دسترس مخاطبان قرار گرفت. تمام نامه‌های هدایت به شهیدنورایی در این کتاب گردآوری شده‌اند و همانطور که اشاره شد تصویر روشنی از وضعیت روشنفکران آن روزگار را به دست می‌دهند. برای شناخت کامل‌تر برخی از شخصیت‌های مؤثر در تاریخ معاصر باید به این کتاب مراجعه کرد.

فقط آقای فردید با این جریان مخالف است و امروز در کافه می‌گفت که فلان پروفسور که کتاب روانشناسی او در فرانسه کلاسیک است چنین حرف‌هایی نمی‌زند… موجود ضعیف و کله‌خشکی است

همچنین در کتاب «احمد فردید» نوشته محمد آسیابانی نیز به این نامه‌ها بسیار پرداخته شده است. این کتاب که برای نخستین بار به سال ۱۳۹۷ توسط نشر ورا منتشر شد، چهار فصل به ترتیب با این عناوین دارد: «گزارشی از سوانح احوال و افکار سید احمد فردید»، «شروع نشر افکار فردید»، «فردیدیان» و «شرح منظومه فکری فردید».

فردیدِ غربزده و ماجرای فلان پروفسور فرانسوی

اما در نامه شماره ۱۴ از کتاب «هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورایی» که در مورخ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۲۵ نوشته شده نکته جالبی به چشم می‌خورد. گویا مقاله‌ای از شهیدنورایی در نشریه‌ای منتشر شده است و در میان جمع دوستان در کافه، فردید زبان به انتقاد از مقاله می‌گشاید و برای اثبات حرف خود از یک روانشناس پاریسی صحبت به میان می‌آورد. هدایت با او مجادله می‌کند و برای شهیدنورایی چنین می‌نویسد: «کاغذ ذبیح و پیامی را که برایش فرستاده بودید به او رساندم و دنباله مقالات دو روز است که در روزنامه چاپ می‌شود. طبری خیلی اظهار شادی کرد و بچه‌ها بسیار ممنون هستند. خودم همه آن را خواندم و می‌خواهم بگویم که از قسمت اول بهتر بود. فقط آقای فردید با این جریان مخالف است و امروز در کافه می‌گفت که فلان پروفسور که کتاب روانشناسی او در فرانسه کلاسیک است چنین حرف‌هایی نمی‌زند… موجود ضعیف و کله‌خشکی است. معتقد است که حمال اروپایی از علمای ایرانی بیشتر چیز می‌فهمد و خودش را اروپایی می‌داند… در شماره ۵ سخن که تازه درآمده مقاله‌ای درباره نمودشناسی نوشته که خواندنی است.»

با این اوصاف اما همانطور که اشاره شد هدایت فردید را بسیار دوست داشت و مدام پی‌جوی احوال او بود و پس از سفر فردید به فرانسه نیز مدام پی‌جو و نگران احوال او بود.

فی المثل هدایت در نامه شماره ۳۰ به شهیدنورایی بیان می‌کند که از خیل کسانی که برای تحصیل از طرف دولت به فرانسه رفته‌اند، فردید نسبت به بقیه استحقاق بیشتری داشته است.

***

برای مطالعه دیگر قسمت‌های این پرونده روی این نشانی کلیک کنید.