وقتی صدای او را شنیدند، نزدیک ۱۰ ساعت بود که در دریا سرگردان بوده است. با مشخص‌کردن موقعیت دل‌حامد توسط F14 هلی‌کوپتر امداد برای نجات خلبان اقدام کرد اما دل‌حامد از حلقه نجات رها شد...

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: هرجلد از مجموعه «ستاره‌های نبرد هوایی» نوشته سرتیپ دو امیر خلبان احمد مهرنیا زندگینامه و خاطرات کوتاه و فشرده ۵۰ خلبان نیروی هوایی و ارتش جمهوری اسلامی ایران را در بر می‌گیرد. نویسنده مجموعه مورد نظر که تا به حال ۴ جلد از آن منتشر شده، خود از خلبانان شکاری F5 در سال‌های جنگ بوده و سختی‌های زیادی برای گردآوری مطالب این‌مجموعه بر خود هموار کرده است.

جلد دوم «ستاره‌های نبرد هوایی» هم معرّف ۵۰ خلبان از خلبانان شکاری و ترابری هواپیما و هلی‌کوپتر است که قصد داریم در سلسله‌مطالبی به آن‌ها بپردازیم. در این‌کتاب ۸ تن از خلبانان هواپیمای F14 تامکت حضور دارند که بررسی این‌کتاب را ابتدا از آن‌ها شروع می‌کنیم.

چندی پیش جلد اول این‌مجموعه را در قالب سه‌مطلب بررسی کردیم که به‌ترتیب درباره خلبان‌های هواپیماهای F5 تایگر، F4 فانتوم و خلبان‌های F14 و دیگر پرنده‌های ارتش بودند. این‌مطالب در قالب پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

* خلبانی که آخرین بمب جنگ را زد / هشت‌فروندی که رفتند و یکی‌شان برگشت

* خاطره انهدام فانتوم ایرانی با شلیک سه‌موشک زمین به هوای بعثی‌ها

* «خاطره خواندن نماز در کابین F14 و پشتیبانی از فانتوم‌ها در درگیری با میراژها و موشک‌های SAM2»

در ادامه مشروح اولین‌بخش از بررسی جلد دوم «ستاره‌های نبرد هوایی» را می‌خوانیم:

سیدحسن ابراهیمی: این‌خلبان متولد سال ۱۳۲۹ است که اول مهر ۴۸ لباس دانشجوی خلبانی به تن کرد و سپس برای تکمیل آموزش به آمریکا اعزام شد. در آمریکا آموزش پرواز با هواپیماهای T41 و T37 و T38 را گذراند. اواخر سال ۵۱ وینگ خلبانی گرفت و به ایران بازگشت. برای پرواز با فانتوم انتخاب و به گردان ۱۱ شکاری پایگاه یکم مهرآباد منتقل شد. او دوره رزمی این‌شکاری را سال ۵۳ با استاتیدی چون فریدون صمدی و رضا فریدونی گذراند. فرماندهان گردان‌های F14 در اردیبهشت ۵۷ برای تکمیل کادر خود به تعدادی خلبان جوان نیاز داشتند که از بین خلبان‌های F4 و F5 دست به انتخاب زدند و به این‌ترتیب، ابراهیمی گزینش و به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد. او در گردان ۱۱ شکاری مهرآباد، گردان ۳۱ شکاری تاکتیکی همدان و گردان تاکتیکی ۸۲ اصفهان خدمت کرد و سال ۶۷ در حالی که مشغول خدمت بود با تعجب با درجه سرهنگ دومی باخرید شد و مشغول پرواز در شرکت‌های مسافربری شد. ازجمله خاطرات او در جنگ مربوط به پروازهای F14 در سال ۶۳ است که موشک مرگبار SAM2 دشمن با وجود سامانه حمله الکترونیک هوایپما منحرف می‌شد و نمی‌توانست آسیبی به تامکت ایرانی بزند.

حسین خلیلی: متولد ۱۳۳۵ است که خرداد ۵۴ وارد دانشکده خلبانی شد و اسفند آن‌سال برای ادامه دوره به آمریکا اعزام شد و آن‌جا با هواپیماهای T41 و T37 و T38 آموزش دید. آبان ۵۶ به ایران برگشت و برای پرواز با F5-E در نظر گرفته شد و دوره زمینی آشنایی با این‌هواپیما را در پایگاه یکم شکاری گذراند و سپس به پایگاه هوایی وحدتی دزفول منتقل شد. مرداد ۵۷ دوره آموزشی‌اش با F5 به پایان رسید و به گردان ۲۱ تاکتیکی پایگاه تبریز منتقل شد. او به زودی به صف حامیان انقلاب پیوست و اقدامات انقلابی مؤثری علیه رژیم پهلوی انجام داد. خلیلی ازجمله خلبانانی است که گفته می‌شود بعید نبود با عدم پیروزی انقلاب اعدام شود. با شروع جنگ و سال‌های دفاع مقدس، حدود ۲۰۰ ساعت پرواز گشت رزمی هوایی و ۳ عملیات بمباران را در پرونده خود ثبت کرد. اواخر سال ۶۰ بود که به‌دلیل نیاز به خلبان‌ برای پرواز با جنگنده فوق مدرن F14، به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و از خلبانانی است که پس از انقلاب، بدون دخالت مستشاران و معلم‌خلبان‌های آمریکایی آموزش دید. به این‌ترتیب اول مرداد ۶۴ به پایگاه هفتم هوایی شیراز منتقل شد. از زمانی که عباس بابایی مجموعه عملیاتی و لجستیکی F14 شیراز را به پایگاه اصفهان منتقل کرد، همیشه چند فرزند تامکت با خلبان‌هایی در پایگاه بوشهر حاضر بودند و می‌توانستند به تجاوز هواپیماهای دشمن در محدوده جنوب و خلیج فارس واکنش سریع نشان بدهند. خلیلی بهمن ۶۴ به‌عنوان افسر ایمنی پرواز به پایگاه بوشهر منتقل شد. این‌خلبان نیمه دوم سال ۶۶ و اوایل ۶۷ باعث سرنگونی ۳ فروند از هواپیماهای دشمن روی آب‌های خلیج فارس شد. آبان ۶۹ به‌عنوان وابسته نظامی آجا راهی رم شد و سال ۷۲ به کشور برگشت و یک‌سال بعد دوباره به نیروی هوایی و پایگاه بوشهر منتقل شد. او سال ۸۴ با درجه سرتیپ‌دومی بازنشسته شد. خلیلی دارای تالیفات علمی هم است و اسفند سال ۸۹ به‌عنوان چهره ماندگار نهاجا معرفی شد. یکی از خاطرات او از جنگ، مربوط به آذر ۶۰ و روزهای عملیات طریق القدس است که به‌عنوان شماره چهار دسته پروازی اف‌پنج‌های سهیل همراه با ستوان یکم صمد علی بالازاده و سروان کمال خاتم با لیدری سروان بهنام اغنامیان برای حمله به یکی از تأسیسات صنعتی نظامی عراق در حوالی کرکوک شرکت کرد. شماره دوی این‌دسته به‌علت اشکال در کنترل آتش هواپیما از حضور در مأموریت بازماند و شماره سه هم پس از بلندشده به‌علت عدم انتقال بنزین از مخزن خارجی به باک اصلی، انصراف داد. در نتیجه این‌ماموریت با دو فروند انجام شد. با انجام موفقیت‌آمیز بمباران دشمن، در مسیر برگشت، لیدر پرواز متوجه شد دو فروند میگ عراقی آن‌ها را تعقیب می‌کنند و به خلیلی هشدار داد. خلیلی در این‌خاطره می‌گوید خلبان دشمن با توجه به اینکه او رو به خورشید و به‌سمت شرق حرکت می‌کرده، شرایط مناسب رهگیری دقیق را نداشته و با تیراندازی کور مسلسل و شلیک موشک‌های هوا به هوای خارج از برد مؤثر، مهماتش را به‌طور بی‌هدف هدر می‌داد.

علی دهنادی: این‌خلبان متولد ۱۳۲۰ است که سال ۴۰ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی و سال ۴۱ به آمریکا اعزام شد. در این‌کشور دوره آموزشی هواپیماهای T37 و T33 را دید و علاوه بر این‌دوره‌های آموزشی، پرواز با جنگنده F86 را نیز تجربه کرد. آذر ۴۳ به ایران بازگشت و دوره رزمی هواپیمای شکاری F86 را در گردان ۴۱ پایگاه هوایی وحدتی دزفول گذراند. سال ۴۴ به‌عنوان خلبان تاکتیکی این‌هواپیما در همان‌پایگاه مشغول به خدمت شد. دهنادی تا سال ۴۵ برای فراگیری خلبانی هواپیمای اف پنج A که تازه وارد نیروی هوایی شده بود، به تهران مأمور شد. همان‌سال به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل، و آن‌جا به‌عنوان خلبان شکاری این‌هواپیما در گردان ۳۱ شکاری به انجام وظیفه مشغول شد. پس از دوسال برای گذراندن دوره معلمی F5 بار دیگر به تهران رفت و وقتی چک‌های معلمی را تمام کرد، در گردان ۱۱ آموزشی مهرآباد به آموزش خلبان‌های جدید پرداخت. دهنادی سال ۵۲ برای گذراندن دوره معلم‌خلبانی شکاری رهگیر اف پنج E به آمریکا اعزام شد و یک‌سال بعد به ایران بازگشت. او سال ۵۴ برای گذراندن دوره پرواز با هواپیمای F14 به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و تا سال ۵۷ در این‌پایگاه بود، تا این‌که خرداد آن‌سال برای طی دوره فرماندهی و ستاد به آمریکا اعزام شد. پس از پیروزی انقلاب، در ۱۷ اسفند ۵۷ به ایران برگشت و دوباره در پایگاه اصفهان مشغول به کار شد. او فرمانده این‌پایگاه بود تا این‌که مهر ۵۸ به تهران منتقل و مدیر آموزش معاونت عملیات ستاد نیروی هوایی شد. دهنادی ازجمله طراحان حمله به هدف‌های مختلف در خاک عراق و مناطق اشغالی بود. فرماندهی پایگاه چهارم شکاری دزفول یکی دیگر از وظایف و خدمات مختلف این‌خلبان است. او با وجود آن‌که شایسته درجه سرلشکری بود، سال ۶۳ مشمول بازنشستگی زودهنگام شد که این‌مساله به گفته احمدمهرنیا نویسنده کتاب «ستاره‌های نبرد هوایی»، در آن‌زمان، گریبان خیلی‌ها را گرفت و باعث شد خلبان‌های بسیاری در بحبوبه جنگ از نیروی هوایی جدا شوند و ضربه جبران‌ناپذیری به بدنه این‌نیرو وارد شود. دهنادی که ایرانی و شیعه‌بودن را افتخار خود می‌داند، می‌گوید پیش از شروع جنگ، خلبان‌های زیادی درخواست رهایی از خدمت اعم از باخریدی یا استعفا داشتند اما با انفجار اولین بمب‌های عراق در پایگاه‌های نیروی هوایی، سیل روزافزون آن تقاضاها از روی میز مدیریت آموزش عملیاتی نیروی هوایی حذف شد. به‌علاوه تعدادی از آن‌ها با وجود این که به‌رغم میل خود و با بهانه‌های واهی کنار گذاشته شده و زخم‌خورده محسوب می‌شدند، درخواست برگشت به پرواز و انجام مأموریت را مطرح کردند. او می‌گوید خیلی‌ها حتی اسمی از برقراری حقوق و مزایا هم نمی‌آوردند و فقط می‌خواستند برای ایران پرواز کنند. یکی دیگر از خاطرات این‌خلبان کهنه‌کار این است که در اقدامی بی‌سابقه برنامه‌ریزی‌های دقیقی انجام شد و با استفاده از معلم‌خلبان‌های باتجربه در شکاری‌های فانتوم، تایگر و F14، همچنین در هواپیماهای ترابری به آموزش خلبان‌هایی پرداختیم که برخی دوره‌شان نیمه‌تمام مانده بود و عده‌ای نیاز به تجربه‌اندوزی بیشتری داشتند. دهنادی خاطره دیگری هم از جنگ دارد که در آن، یک خلبان قدیمی و باتجربه برای بمباران هدفی در خاک دشمن راهی شد اما با بمب‌هایش برگشت و وقتی علت عدم بمباران را از او جویا شدند، گفت زنی بچه به بغل را دیده که از ساختمان هدف خارج شده است. این‌خلبان احتمال داده بود افراد غیرنظامی دیگری در آن‌مکان باشند و از انجام بمباران صرف نظر کرده بود.

عطایی که تا آن‌زمان هنوز موشک فونیکس شلیک نکرده بود، در این‌ماموریت پشتیبانی با یک تیر موشک فونیکس، یک‌هواپیمای متجاوز سوخو ۲۲ عراقی را سرنگون کرد. این‌واقعه، شلیک اولین موشک فونیکس در ایران را به نام او و پاشاپور ثبت کرد و نتایج مثبتی هم در بر داشت محمدرضا عطایی: متولد سال ۱۳۲۴ است که سال ۴۴ پس از گرفتن دیپلم، قصد داشت خلبان شود اما به‌دلیل ضعف بینانی نتوانست از سد معاینات پزشکی عبور کند. به همین‌دلیل سال ۴۴ به‌عنوان دانشجوی فنی وارد نیروی هوایی شد که پس از فارغ‌التحصیلی با رتبه شاگرد اولی به پایگاه یکم شکاری منتقل و در پست ریاست حسابداری فنی فعال شد. چهار سال بعد در یک واقعه اتفاقی، چشم‌پزشک متوجه شد دید چشم او عالی است. به همین‌دلیل دوباره برای دانشجویی خلبانی اقدام کرد و این‌بار، اواسط سال ۴۸ وارد دانشکده خلبانی شد. عطایی اواخر سال ۴۸ برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد و آموزش پرواز با هواپیماهای T41 و T37 و T38 را پشت سر گذاشت. به این‌ترتیب پس از ۱۷ ماه به ایران بازگشت و پس از دیدن آموزش‌های زمینی هواپیمای اف پنج A و B در پایگاه مهرآباد، پرواز رزمی این‌هواپیما را در پایگاه دزفول شروع کرد. سپس به این‌پایگاه منتقل شد و با آمدن هواپیمای مدرن‌تر اف پنج E و F با آن‌ها هم پرواز کرد. او در مجموع حدود ۲ هزار ساعت با شکاری F5 پرواز کرد. پس از تحویل هواپیمای F14 به نیروی هوایی، «چون در کابین عقب این پرنده رهگیر راه دور، فرامین پرواز وجود نداشت و خلبان‌های آن فقط باید با دستگاه شبیه‌ساز اولین آموزش‌ها را می‌دیدند، اولین‌خلبان‌های انتخابی از پروازی‌های باتجربه اف پنج و اف چهار انتخاب شدند. عطایی و شماری از خلبان‌های قدر دیگر مثل بهرام هشیار، علی دهنادی، محمدهاشم آل آقا و حسین طاقدیس در سال ۵۶ به پایگاه دریایی اوشیانا در ایالت ویرجینیای آمریکا اعزام شدند و دوره معلم خلبانی اف چهارده یا تامکت را دیدند. سپس به ایران برگشتند و به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شدند. آن‌ها با حضور تیمی از مستشاران آمریکایی، فاز اول آموزش با تامکت را برای خلبان‌های برگزیده این پرنده شروع کردند.» (صفحه ۳۳۲ به ۳۳۳) این‌آموزش‌ها به‌دلیل همزمانی با حوادث انقلاب متوقف شدند. اما در حالی‌که آموزش‌ها هنوز کامل نشده بودند، حضور افرادی چون عطایی، دهنادی، محمد فرح‌آور و دیگران باعث شد این‌مشکل سریع مرتفع و حضور تامکت‌ها در مناطق نبرد موجب هراس خلبان‌های عراقی شود. پس از انقلاب، اولین گروه خلبان‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط عطایی آموزش پرواز دیدند که محمدباقر قالیباف در زمره آن‌ها بود. عطایی یکی از طراحان عملیات F14 علیه هواپیماهای متجاوز عراقی بود و خود اولین سرنگون‌کننده هواپیمای دشمن در ۱۹ شهریور ۵۹ و در مجموع شکارچی ۱۳ فروند هواپیمای دشمن در طول جنگ است. او در سوم خرداد ۶۹ مدال فتح ۲ را از دست رهبر انقلاب دریافت کرد. عطایی تا سال ۷۶ مسئولیت‌های زیادی را عهده دار بود که در این‌سال، با درجه سرتیپ دومی بازنشسته شد و یک سال بعد را به‌صورت خرید خدمت در دانشکده خلبانی نیرو هوایی به آموزش خلبان‌های جوان اختصاص داد. عطایی از سال ۷۷ به خدمت اعاده شد و در سال ۷۹ برای دومین بار بازنشسته شد. او در مجموع حدود ۶ هزار ساعت پرواز با هواپیماهای مختلف را در کارنامه دارد. یکی از خاطرات او از روز ۱۹ شهریور ۵۹ مربوط به گشت هوایی دوفروندی اف چهارده‌هاست که بنا بود همراه با کابین عقب خود بهروز پاشاپور و شماره دوی پرواز سرگرد شهرام رستمی و کابین عقبش امنیت فانتوم‌ها را در آسمان تأمین کند. عطایی که تا آن‌زمان هنوز موشک فونیکس شلیک نکرده بود، در این‌ماموریت پشتیبانی با یک تیر موشک فونیکس، یک‌هواپیمای متجاوز سوخو ۲۲ عراقی را سرنگون کرد. این‌واقعه، شلیک اولین موشک فونیکس در ایران را به نام او و پاشاپور ثبت کرد و نتایج مثبتی هم در بر داشت. او در مأموریتی دیگر هنگام اسکورت نفکتش‌های خودی، وقتی هواپیمای دشمن را هدف قرار داد، متوجه شلیک موشک آن‌هواپیما شد که در نهایت در کمتر از دومایلی تامکت ایرانی، موشک فونیکس او، موشک دشمن را نزدیک سطح آب خلیج فارس منفجر کرد و مانع از رسیدنش به F14 شد. خاطره دیگر او مربوط به روز ۳۰ دی ۵۹ است که بنا بود گروگان‌های آمریکایی پس از ۴۴۴ روز آزاد شوند. به عطایی ابلاغ شد دو هواپیمای F14 را برای محافظت از هواپیمای گروگان تا خروج از مرز اعزام کند. لیدر این‌پرواز خود او و تامکت شماره دو جواد شکرایی بود. با تیک آفِ F14 ها از پایگاه اصفهان، به دو دسته چهارفروندی F4 هم مأموریت حراست از این‌عملیات داده شد که سرگرد فرج الله براتپور همراه با ستوان ایزدیان در کابین عقب لیدر فانتوم‌های شرکت‌کننده در این‌ماموریت حضور داشت. هواپیماهای پشتیبان چندساعت پیش از تیک آف هواپیمای گروگان‌ها بلند شده و در هوا گردش می‌کردند به همین دلیل عطایی می‌گوید این‌ماموریت، شامل حدود ۱۳ ساعت پرواز بود!

پرویز مرادی: متولد ۱۳۲۶ است که سال ۴۶ دیپلم گرفت و در امتحانات ورودی دانشگاه افسری شرکت کرد و قبول شد. پس از یک‌سال‌ونیم از شروع تحصیل، از بین دانشجویان دانشگاه افسری همراه با ۲۳ نفر دیگر از همدوره‌ای‌ها در آذر ۴۷ به‌عنوان دانشجو پذیرش و وارد دانشکده خلبانی شد. دی‌ماه سال ۴۷ برای تکمیل آموزش خلبانی به پایگاه هوایی ریسالپور پاکستان اعزام شد و پرواز با هواپیمای T37 را آموزش دید. سپس به ایران بازگشت و برای طی دوره ناوبری اختصاصی شکاری عازم آمریکا شد. در آمریکا با هواپیمای T29 پرواز کرد و ۹ ماه بعد به کشور برگشت تا برای پرواز با جنگنده فانتوم به پایگاه شیراز منتقل شود. او در سال ۵۵ بار دیگر برای گذراندن دوره جنگ الکترونیک به آمریکا اعزام شد و این‌دوره را طی ۶ ماه به پایان رساند. سپس به ایران بازگشت و به‌عنوان خلبان کابین عقب شکاری مدرن F14 به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد. مرادی در خلال جنگ حدود ۱۳۰۰ ساعت پرواز گشت رزمی و پوشش هوایی در شب و روز را در کارنامه ثبت کرد و سرانجام با حدود ۲۸۵۰ ساعت پرواز و ۳۰ سال خدمت در دهم مرداد ۱۳۷۶ با درجه سرتیپ دومی بازنشسته شد. یکی از خاطرات او از ابتدای جنگ مربوط به یک‌ماموریت گشت‌زنی در کابین عقب سرگرد عباس امیراصلانی است. مرادی می‌گوید در خلال مأموریت متوجه شد عوامل شنود عراق فرکانس هواپیمای آن‌ها را کشف کرده و بر مبنای مکالمات آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند. به همین‌دلیل علی‌رغم اخطارهای چندباره و چندباره افسر رادار زمینی که نزدیک‌شدن هواپیماهای دشمن را به هواپیمای او و امیراصلانی هشدار می‌داد، پاسخی مبنی بر دریافت هشدار نداد. در نتیجه وقتی هواپیمای دشمن در بهترین موقعیت و فاصله قرار گرفت، مرادی اولین موشک فونیکس دوران خدمت خود را شلیک کرد که به هدف خورد و هواپیمای عراقی را منهدم کرد. خاطره دیگر او مأموریت گشت رزمی هوایی همراه با خلبان سرهنگ جواد گرایی‌فر است که با اطلاع از تجاوز دو فروند Mig23 عراقی به خاک ایران، به سمت آن‌ها رفته و ضمن درگیری موفق شدند با شلیک یک‌موشک حرارتی، یکی از میگ‌ها را منهدم کنند. خاطره دیگر مرادی هم از یک گشت رزمی به همراه سرگرد حسین رهبری است که با یک دسته شش فروندی هواپیماهای دشمن در آسمان ایران روبرو شدند. چهار فروند از این‌دسته بمب‌افکن و دو فروند دیگر شکاری حمایتگر بودند. F14 ایرانی از روبرو به این‌دسته پروازی نزدیک شد و کمی بعد متوجه شد دو فروند جنگنده از پایین و دو جنگنده دیگر از سمت دیگر به آن‌ها نزدیک می‌شوند و در محاصره دشمن افتاده‌اند. اما مرادی و رهبری موفق شدند با مانور و شیوه‌های جنگ الکترونیک از این‌محاصره بیرون آمده و به‌علت سوخت کم به سرعت در پایگاه خودی فرود بیایند.

مسبوق می‌گوید وقتی صدای او را شنیدند، نزدیک ۱۰ ساعت بود که در دریا سرگردان بوده است. با مشخص‌کردن موقعیت دل‌حامد توسط F14 هلی‌کوپتر امداد برای نجات خلبان اقدام کرد اما دل‌حامد به‌دلیل ضعف جسمانی از حلقه نجات رها شد و دوباره در آب افتاد. با این‌حال بیش از ۵۲ ساعت بعد وقتی همه از زنده بودنش قطع امید کرده بودند، دوباره به کمک یک قایق ماهیگیر از آب گرفته شد مرحوم محمد مسبوق: متولد سال ۲۹ است که ۸ دی سال ۱۴۰۰ درگذشت. او سال ۴۷ به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمد و به‌عنوان دانشجو وارد دانشگاه افسری شد. سال سوم بود که گروهی از نیروی هوایی برای جذب خلبان به این‌دانشکده رفته و با ملاقات با آن‌ها، مسبوق جزو سهمیه افسران نیروی هوایی قرار گرفت. به این‌ترتیب مسبوق پس از طی مقدمات و پروازهای مقدماتی با هواپیمای پایپر در فرودگاه قلعه‌مرغی، سال ۵۱ به آمریکا اعزام شد. دوره هواپیماهای T41 و T37 را پشت سر گذاشت اما دوره T38 او نیمه‌تمام ماند. به همین‌دلیل بهمن سال ۵۳ به کشور بازگشت. با ورود هواپیمای F14 به ایران، مسبوق برای کابین‌عقبی آن انتخاب و بار دیگر به آمریکا اعزام شد. تابستان سال ۵۶ به ایران بازگشت و ابتدا به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شد و دوره تاکتیکی پرواز با F14 را با استادان آمریکا در اوایل سال ۵۷ به پایان رساند. فروردین ۵۷ به پایگاه هفتم شکاری شیراز که آن‌زمان به پایگاه دوم ترابری معروف بود، منتقل شد و همراه با گروهی از همکارانش، اولین گردان شکاری تامکت را با نام گردان ۷۱ شکاری تاکتیکی تأسیس کرد. مسبوق خرداد ۵۷ برای طی دوره فرمانده گردانی یا SOS به آمریکا اعزام شد و پس از پیروزی انقلاب به کشور بازگشت و خدمت خود را در همان گردان ادامه داد. روز شروع جنگ تحمیلی همراه با یدالله خلیلی در ساعت ۱۴:۳۰ برای جلوگیری از یورش دوباره هواپیماهای متجاوز عراقی به پرواز درآمد. کارنامه او در پایان خدمت با بیش از ۵۲۰۰ ساعت پرواز عملیاتی، تاکتیکی و آموزشی مزین شده است. سرنگونی ۱۶ فروند هواپیمای دشمن که ۱۲ فروند از آن‌ها به تائید مقامات مسئول رسیده، ازجمله افتخارات اوست. مسبوق ۵ سال و ۴ ماه از دوران دفاع مقدس را به‌عنوان فرمانده گردان نگهداری F14 در پایگاه هفتم شکاری شیراز خدمت کرد. او مرداد سال ۷۹ با درجه سرتیپ‌دومی و ۳۲ سال خدمت بازنشسته شد. خاطره معروف از این‌خلبان مربوط به روز ۲ مهر ۵۹ است که کابین عقب ستوان یکم اسدالله عادلی بود و به مقابله با حمله سه فروند میگ عراقی رفت. او موشک فونیکس را از فاصله ۳۸ مایلی، به‌سمت هواپیمای وسط دسته سه‌فروندی شلیک کرد که با انهدام هدف، دو پرنده دیگر نیز از انفجار و آتش این‌هواپیما دچار انهدام و نابودی شدند. خاطره دیگر مسبوق از جنگ مربوط به روز ۴ آبان ۶۰ است که همراه با سروان ایرج سیروس در یک پرواز شب، به گشت‌زنی روی خلیج فارس مشغول بود. آن‌ها صدای سروان خلبان حسین دل‌حامد را شنیدند که پس از سقوط با چتر در آب فرود آمده و بین بوشهر و بندر امام درخواست کمک می‌کرد. مسبوق می‌گوید وقتی صدای او را شنیدند، نزدیک ۱۰ ساعت بود که در دریا سرگردان بوده است. با مشخص‌کردن موقعیت دل‌حامد توسط F14 هلی‌کوپتر امداد برای نجات خلبان اقدام کرد اما دل‌حامد به‌دلیل ضعف جسمانی از حلقه نجات رها شد و دوباره در آب افتاد. با این‌حال بیش از ۵۲ ساعت بعد وقتی همه از زنده بودنش قطع امید کرده بودند، دوباره به کمک یک قایق ماهیگیر از آب گرفته شد. خاطره دیگر مسبوق هم مربوط به شهادت خلبان محمدهاشم آل آقا در روز ۲۰ مرداد ۶۳ است. روزی که بنا بود پروازهای حمایت و پوشش از کاروان کشتی‌های تجاری و نفتکش در خلیج فارس در نیمه اول روز، توسط تامکت‌های پایگاه اصفهان انجام شود. آخرین پرواز این‌روز توسط سرهنگ محمدهاشم آل آقا و کابین عقبش ستوان محمد رستم‌پور انجام شد. مسبوق در این‌ماموریت همراه سروان اسدالله عادلی بود که از شیراز پرواز کرده و بنا بود جایگزین آل آقا و رستم‌پور شوند. در این‌ماموریت با وجود هشدارهای مسبوق به آل آقا، این‌خلبان شهید اعلام کرد می‌خواهد با موشک حرارتی هواپیمای دشمن را هدف قرار دهد اما هواپیمای آل‌آقا و رستم‌پور پیش از اقدامشان مورد هجوم شکاری دشمن قرار گرفت و سقوط کرد.

سیدمصطفی نبی‌پور حقیقی: ‌متولد سال ۱۳۲۴ است که سال ۴۴ وارد دانشگاه افسری شد. سال ۴۷ با درجه ستوان دومی فارغ‌التحصیل شد و چون پیش‌تر داوطلب خلبانی شده بود، برای انجام امور استخدام فرا خوانده و آذر ۴۷ وارد دانشکده خلبانی شد. نبی‌پور به‌خاطر شرایط جاری به‌زودی برای ادامه دوره به آمریکا اعزام شد و با هواپیماهای T41 و T37 و T38 دوره دید. اواسط سال ۴۹ به کشور برگشت و برای آموزش پرواز رزمی با شکاری اف‌پنج A و B به پایگاه دزفول منتقل شد. پس از پایان دوره هم به پایگاه سوم شکاری همدان و پس از مدتی پرواز با اف‌پنج، مرداد ۵۲ به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل شد. مرداد ۵۶ دوباره به آمریکا اعزام شد تا دوره معلم‌خلبانی هواپیمای F14 را ببیند. فروردین سال بعد به ایران بازگشت و در پایگاه اصفهان دوره تکمیلی معلم خلبانی F14 را دید. زمان پیروزی انقلاب تا شروع جنگ، فرمانده گردان ۸۲ شکاری بود. شهید عباس بابایی نیز از خلبان‌های گردان او بوده است. نبی‌پور ۱۵ شهریور ۵۹ معاون عملیات پایگاه هفتم شکاری شیرازی شد و از ۱۰ مهر ۵۹ پروازهای جنگی خود را شروع کرد. در مواقع لزوم نیز در پروازهای گشت رزمی و پوشش هوایی نقاط حساس شرکت می‌کرد. ۱۵ اردیبهشت ۶۳ به پایگاه دزفول منتقل و سمت جانشین فرماندهی این‌پایگاه را به‌عهده گرفت. دی‌ماه همان‌سال به‌دلیل نیاز به خلبان تامکت دوباره به منطقه هوایی شیراز برگشت و ریاست ستاد فرماندهی این‌یگان را به عهده گرفت. نبی‌پور حقیقی، اول آبان ۶۷ با ۲۹۶۷ ساعت پرواز که ۸۸۴ ساعت آن در روزهای دفاع مقدس بود، و حدود ۴ سال و ۵ ماه توقف در درجه سرهنگی، بازنشسته شد! سپس خلبان دوم عملیاتی هواپیمای ایرباس ۳۰۰ و سه‌سال به عنوان کاپیتان توپولف ۱۵۴ پرواز تجاری کرد. آخرین پرواز خود را هم ۷ دی ۸۱ انجام داد که پس از آن به‌علت جراحی پای راست که یک موتورسوار کیف قاپ باعثش شد و پس از آن جراحی قلب باز، دوران واقعی بازنشستگی خود را شروع کرد.

علی‌اصغر هاشمی: این‌خلبان هم متولد سال ۱۳۳۷ است که اول مهر ۵۵ لباس دانشجوی خلبانی پوشید و پس از ۱۰ ماه دوره شبانه‌روزی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد و آموزش با هواپیماهای T41 و T37 و T38 را پشت سر گذاشت و ۱۵ خرداد ۵۸ به ایران برگشت. ابتدای جنگ به‌مدت ۴۵۰ روز به‌عنوان افسر ناظر مقدم خدمت کرد. سپس در زمستان ۶۲ به کلاس شناخت هواپیمای شکاری F5 رفت و دوره رزمی این‌هواپیما را در پایگاه دزفول پشت سر گذاشت. سپس به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل شد و به‌عنوان خلبان عملیاتی گردان به خدمت مشغول شد. هاشمی با این‌هواپیمای شکاری ۱۵۰ ساعت پرواز کرد و سال ۶۶ بنا به ابلاغیه معاونت عملیات ستاد نهاجا در فهرست خلبان‌های اعزامی به اصفهان برای آموزش F14 قرار گرفت. به این‌ترتیب به منطقه هوایی شهید بابایی اصفهان منتقل شد. این‌خلبان تا زمان برقراری آتش‌بس حدود ۵۰ مأموریت گشت رزمی و پوشش هوایی انجام داد. سال ۱۳۷۰ به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد و ۷ سال در این‌پایگاه خدمت کرد. هاشمی اول اردیبهشت ۸۶ با درجه سرهنگی و ۲۲۷۰ ساعت پرواز بازنشسته شد. با وجود گرفتن گواهینامه خلبانی تجاری، موفق نشد با هواپیمای EMB110 پرواز کند و اجبارا به سرمایه‌گذاری در تولید پلاستوفوم رو آورد. او سپس جذب سازمان هواپیمایی ارتش (ساها) شد و دوره شبیه‌ساز هواپیماهای بویینگ ۷۰۷ را طی کرد. ولی با خرید هواپیمای ایرباس توسط این‌شرکت به‌عنوان خلبان دوم این‌هواپیما پرواز کرد. یکی از خاطرات او از روزهای جنگ مربوط به حضورش در خط مقدم نبرد به‌عنوان افسر ناظر مقدم است که پای توپ پدافند نشسته بود و با تلفن مغناطیسی اطلاع داده شد تا چنددقیقه دیگر دو فروند هواپیمای خودی از بالای سر پدافند عبور می‌کنند و خدمه باید مواظب باشند به‌سمت آن‌ها شلیک نکنند. هاشمی می‌گوید پس از لحظاتی دو فروند Mig21 دشمن ظاهر شده و مواضع آن‌ها را بمباران کردند. دقایقی بعد دوباره تلفن زنگ خورد و اعلام شد هواپیماهای دشمن در منطقه حضور دارند و خدمه پدافند باید آماده اجرای آتش باشند. خدمه هم آماده مقابله با تجاوز بعدی شدند که دو فروند فانتوم خودی از راه رسیدند و علاوه بر توپ‌های ارتش و سپاه، نیروهای پراکنده هم با سلاح انفرادی به‌سمت آن‌ها تیراندازی کردند. هاشمی می‌گوید فقط خواست خدا بود که دو فانتوم خودی در آن‌لحظات هدف واقع نشدند.

برچسب‌ها