شیعیان در راه کسب حلال تلاش می‌کنند، نشاط و فعالیتی توأم با هدایت دارند و از طمع‌ورزی در اموال و حقوق دیگران اجتناب می‌کنند.

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه: زندگی انسان ساحت‌های مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آن‌ها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحت‌های فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحت‌ها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) می‌فرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده‌اند. بخش سی و هفتم آن را باهم می‌خوانیم:

در ادامه بحث درباره فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین (ع) در وصف شیعیان و متقین به این فراز رسیدیم: وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ وَ نَشَاطاً فِی هُدًی وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ. این قسمت از روایت در نقل بحارالانوار مشوش به نظر می‌رسد؛ به همین دلیل این فراز را از نهج البلاغه نقل کردم. حضرت امیر (ع) یکی دیگر از اوصاف متقین را این‌گونه بیان می‌فرماید: شیعیان در راه کسب حلال تلاش می‌کنند، نشاط و فعالیتی توأم با هدایت دارند و از طمع‌ورزی در اموال و حقوق دیگران اجتناب می‌کنند.

کسب حلال

شاید ذکر این فراز در ادامه اوصاف متقین به این مناسبت باشد که با توجه به ویژگی‌هایی که پیش از این برای این افراد گفته شد از جمله این‌که لاغراندام‌اند و رفتارشان به‌گونه‌ای است که دیگران آنها را بیمار یا حواس‌پرت می‌انگارند ممکن است این توهم برای کسانی ایجاد شود که متقین فقط در فکر عبادت، شب زنده‌داری، روزه‌داری و ذکر خدا هستند و قدرت و توان کار و فعالیت و همت و نشاط در رسیدگی به امور خود را ندارند؛ لذا زندگی آنها را دیگران باید تأمین کنند. شاید امیرالمؤمنین (ع) برای دفع چنین ذهنیتی در ادامه توصیف شیعیان می‌فرمایند: گمان نکنید که شیعیان ما افرادی تنبل و وارفته‌اند و از عهده کاری بر نمی‌آیند؛ بر عکس، آنها اهل کار و تلاش و کسب درآمد حلال‌اند؛ ولی در کسب مال حریص نیستند و برای ثروت‌اندوزی خود را به آب و آتش نمی‌زنند و به حقوق دیگران تجاوز نمی‌کنند.روایات فراوانی از معصومین (ع) در ستایش تلاش برای کسب حلال نقل شده؛ به عنوان مثال: الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۱؛ کسی که برای تأمین زندگی خود و خانواده‌اش تلاش کند، مثل کسی است که در میدان جهاد برای رضای خدا می‌جنگد. یا الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَال؛ اگر عبادت ده قسمت باشد، نه جز آن طلب روزی حلال و فقط یک بخش آن برای نماز، روزه و عبادات دیگر است.

از سوی دیگر روایات فراوان دیگری در مذمت کسانی که بار خود را بر دوش دیگران می‌اندازند، نقل شده است.

توصیه به توکل

انسان با ملاحظه این روایات تشویق می‌شود که بخش عمده‌ای از وقت خود را به کسب و کار اختصاص دهد و فقط مقدار کمی از فرصت خود را به سایر عبادت‌ها، تحصیل علم، دید و بازدید، صله رحم و سایر امور بپردازد. اما در برابر احادیثی که این چنین تشویق به کار و کسب درآمد می‌کنند، روایات فراوان دیگری نقل شده که اگر به تنهایی ملاحظه شوند تصور می‌شود انسان را از کسب و کار نهی می‌کنند. به عنوان مثال:؛ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ بَیْنَکُمْ مَضْمُونٌ لَکُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَکُم ۳؛ اموال را خداوند عادل بین شما تقسیم کرده و سهم هر کس به او خواهد رسید.

قرآن نیز می‌فرماید: وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللّهِ رِزْقُهَا؛ هیچ جنبده‌ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی‌اش بدست خداست. به طریق اولی انسان‌ها، بویژه مؤمنین، روزی‌شان برعهده خداست. پس چرا؛ ما برای کسب روزی تلاش کنیم؟ علاوه بر این، در دسته دیگری از آیات و روایات که توکل را ستوده‌، توصیه شده که مؤمن باید توکلش بر خدا باشد، خدا کارهای او را اصلاح می‌کند، روزی‌اش را می‌رساند و مشکلاتش را حل می‌کند؛ مثلاً: وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۵؛ اگر انسان تقوا داشته باشد، خدا روزی‌اش را از راهی که گمان نمی‌برد می‌رساند. این آیات و روایات چگونه با یک‌دیگر جمع می‌شوند؟

توکل یا تلاش؟

در بررسی آیات و روایات این مسأله شایع است که ابتدا انسان گمان می‌کند مضامین برخی روایات با بعضی دیگر قابل جمع نیست، در حالی که ممکن است برخی روایات مفسّر و یا مخصّص برخی دیگر باشد، و تشخیص این موارد در تخصص فقیه و حدیث‌شناس است. در این‌جا اشاره‌ایی به وجه جمع بین روایات مذکور می‌کنیم.شکی نیست که مؤثر حقیقی، یعنی کسی که اراده‌اش در همه هستی نافذ است، خداست؛ بی ‌اذن او هیچ کاری انجام نمی‌گیرد، حتی مرگ؛ وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله ۶. ایمان آوردن هم بدون اذن خدا امکان‌؛ ندارد؛ وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ ۷؛ هستی مِلک خداست، همه چیز در اختیار اوست، با اراده او بوجود آمده و با اراده او هم اداره می‌شود.

مگر امکان دارد بی ‌اذن خدا در ملک او تصرف کرد؟ این مقتضای اعتقاد به توحید است. از سوی دیگر یقین داریم که خدا هر کاری را که اراده کند، انجام می‌دهد؛ هیچ محدودیتی برای او نیست و کسی نمی‌تواند به او اعتراض کند؛ لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ ۸. خداوند می‌تواند رزقی را که برای هر انسانی مقدر کرده، به هر صورت که اراده کند، برای او بفرستد و آن بنده فقط سرسجاده مشغول عبادت باشد. ما شک نداریم که این کار برای خدا مشکل نیست. اما می‌دانیم اراده حکیمانه خداوند متعال بر این تعلق گرفته که انسان باید کارها و فعالیت‌هایش در این عالم را با استفاده از اسباب انجام دهد.

خداوند نمونه‌هایی را نیز در قرآن بیان فرموده تا هیچ تردیدی بر توانایی و قدرت او باقی نماند؛ از جمله: زمانی که حضرت مریم (س) در معبد مشغول عبادت بود، هرگاه جناب زکریا برای تأمین غذا، لباس و سایر نیازهای او به محل عبادتش می‌رفت، غذایی را نزد او آماده می‌دید. هنگامی که با تعجب از حضرت مریم سوال می‌کرد که این غذا از کجا آمده است، مریم (س) پاسخ می‌داد: خدا برای من می‌فرستد. کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَآءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ ۹. خداوند می‌تواند بدون این‌که بنده‌اش زحمت و تلاش را متحمل شود، روزی او را برایش تأمین کند.

ولی حکمت الهی اقتضا می‌کند امور این عالم به وسیله اسباب و وسایل اداره شود و مردم از طریق آنها زندگی خود را تأمین کنند. چون در پی اسباب و وسایل رفتن زمینه‌هایی را برای آزمایش و تکامل انسان فراهم می‌کند. اگر اسباب در کار نبود و روزی هر کس از آسمان می‌رسید، معامله‌ای انجام نمی‌شد و معلوم نمی‌شد چه کسی دنبال حلال و چه کسی دنبال حرام است. اگر اسبابی در کار نبود، جایی برای آزمایش انسان‌ها که هدف خلقت است، باقی نمی‌ماند؛ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً. بنابراین ما وظیفه داریم از تنبلی و بی‌کاری بپرهیزیم و برای اداره امور روزمره و تأمین نیازهای خود و خانواده‌مان به دنبال کار و تلاش اعم از کارهای بدنی، فکری، مدیریتی، اجتماعی و… باشیم و باید در نظر داشته باشیم که در همه مراحل نیز با تکالیفی مواجه هستیم. ضمن این‌که اگر هنگام کار و تلاش عادی روزانه خود توجه داشتیم که خداوند از ما چنین خواسته و آن کارها را با قصد قربت انجام دادیم، این کار هم عبادت است و ثواب برده‌ایم.

علاوه بر این تکلیف، باید بدانیم کسی که به واسطه اسباب و وسایل روزی بندگان را تأمین می‌کند، خداست؛ وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ ۱۱؛ اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاء وَیَقَدِرُ. این اعتقادی است که از معرفت و ایمان شخص نسبت به خدا سرچشمه می‌گیرد. آیا ما قبول داریم که همه کارهای عالم به دست خداست، سلسله‌جنبان همه اسباب اوست و هر گاه بخواهد جلوی آنها را می‌گیرد؟

این دو، دو مسئله مختلف هستند و ربطی به هم ندارند: من باید بدانم روزی من دست خداست؛ اگر کار می‌کنم، روزی دست اوست؛ اگر هم کار نکنم، روزی‌رسان هم اوست؛ تا صلاح‌دید او چه اقتضا کند. این اعتقاد ربطی به وظیفه عملی شخص ندارد. کسانی بوده‌اند که با سعی و تلاش فراوان ثروت زیادی را به دست آورده‌اند؛ اما روزی خود آنها ن‌شده و چه بسا عاقبت از گرسنگی مرده‌اند. از طرف دیگر، فقرایی هستند که درآمدی ندارند، اما زندگی نسبتاً راحتی را می‌گذرانند.

مرحوم آیت‌الله بهجت رضوان الله علیه نقل می‌فرمودند: در مسیر کربلا کاروان‌سرایی بود که معمولاً مسافران شب را برای استراحت در آنجا بیتوته می‌کردند. در این کاروان‌سرا پیرمردی بود که به مسافران خدمت می‌کرد. شبی کاروانی برای استراحت در آنجا اطراق کرد و مسافران مشغول خوردن غذایی شدند که با خود داشتند. مقداری از غذای خود را هم به آن پیرمرد تعارف کردند. آن پیرمرد پرسید: غذا چه هست؟ گفتند: مثلاً مرغ و پلو. پیرمرد هم در پاسخ گفت: من از این غذا نمی‌خورم. مسافران پرسیدند: چرا؟ پیرمرد گفت: اگر شکر پلو بود، می‌خوردم.

مسافران با تعجب گفتند این موقع شب،؛ در این بیابان، شکر پلو کجاست؟! اما پیرمرد گفت: من سی سال است در این کاروان‌سرا خدمت می‌کنم؛ و هیچ شبی غیر از شکر پلو نخورده‌ام. مسافران گفتند: مدتی از شب گذشته، از شکر پلو هم خبری نیست؛ اگر همین غذا را نخوری، گرسنه می‌مانی. پیرمرد در پاسخ گفت: خدا کریم است. طولی نکشید که کاروان دیگری از راه رسید که مسافران آن با خود شکر پلو داشتند و ظرفی از آن را به پیرمرد دادند. این پیرمرد از مال دنیا چیزی نداشت؛ اما سی سال در کاروان‌سرایی در میان بیابان، هر شب شکر پلو می‌خورد؛ خداوند روزی او را این‌گونه می‌رساند.

پس تلازمی نیست بین این‌که شخص پولدار باشد با این‌که روزیش هم فراوان باشد. ممکن روزی شخص پولداری تنگ باشد. باید بفهمیم که همه کارها حقیقتاً دست اوست؛ هر چند ما در اثر کم‌سویی چشم‌مان اسباب نزدیک را می‌بینیم؛ ولی دست او را در پشت پرده نمی‌بینیم. از اینجا متوجه می‌شویم توکل، منافاتی با کار کردن ندارد. کار تکلیف است؛ توکل اعتماد قلبی است. من اعتمادم بر خداست؛ اما کار می‌کنم، چون او چنین تکلیف کرده است.

با توکل زانوی اشتر ببند!

اعتقاد قلبی و توکل بر خدا یک باب، و تکلیف من نسبت به کار و تلاش باب دیگری است. اما بسیاری از مردم این دو را با هم خلط می‌کنند و گمان می‌کنند اگر کسی توکل داشته باشد، نباید در پی کار و تلاش باشد. البته کسی که اعتماد به خدا دارد، برای تأمین نیازمندی‌های خود به هر دری نمی‌زند، آبروی خود را نمی‌برد و تملق هر کسی را نمی‌گوید. او توکلش بر خداست. خدا هم به بنده‌اش فرموده با حفظ آبرویت کار کن. انسان متوکل خود را به ذلت نمی‌کشد؛ اگر روزی‌اش نرسید، با توکل بر خدا صبر می‌کند.

بنا بر این روایاتی که نسبت به طلب روزی حلال تأکید می‌کند حاکی از تکلیفی است که برای افراد معین شده است؛ تا برای تحصیل روزی‌شان از راه حلال تلاش کنند. بر همین اساس مؤمنینی که حضرت امیر (ع) توصیف می‌کند، اهل کار و تلاش‌اند؛ کاری حلال، همراه با حفظ آبرو. نمونه بارز چنین کسانی شخص امیرالمؤمنین (ع) که زمانی که تکلیف واجب دیگری از قبیل قضاوت، حکومت یا جهاد نداشت، در نخلستان‌ها کشاورزی می‌کرد، یا کلنگ برمی‌داشت و چاه می‌کند. علی (ع) این کارها را برای خدمت به خلق خدا انجام می‌داد. پس مؤمن تنبل و بی‌عرضه نیست؛ بلکه اهل کار و تلاش است؛ البته با رعایت این دو نکته که: کارش در مسیر حلال باشد، و فعالیت‌های اجتماعی‌اش در مسیر هدایت باشد. مؤمن، وارفته و بی‌عرضه نیست که کسی کاری به او نداشته باشد؛ بلکه در حد توان و ظرفیت خود در اجتماع نقش بسیار مؤثری دارد.

اما مراقب است در مسیر هدایت باشد. مؤمن در عرصه فعالیت‌های اجتماعی خود را گم نمی‌کند و این‌گونه نیست که در دست‌اندازها نفهمد کدام راه را می‌رود و مسیرش به کجا منتهی می‌شود. وَ نَشَاطاً فِی هُدًی؛ مؤمن اهل نشاط، تحرک و فعالیت است؛ اما نشاط و فعالیتش در مسیر هدایت است؛ مراقب است گامی فراتر از مسیر هدایت نگذارد و ضوابط و ارزش‌های دینی، شرعی و الهی را رعایت کند. در همه مسیرها، چه در مسیر کسب روزی، و چه در مسیر انجام فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی زمینه برای این‌که انسان از حق خود تجاوز کند و در مال، یا در پست و مقام دیگران طمع پیدا کند، فراهم می‌شود. اما مؤمن مراقب است و از طمع دوری می‌کند؛ مبادا در دام آن گرفتار شود.
رزقنا الله و ایاکم انشاءالله

۱؛. الکافی، ج ۵، ص ۸۸، باب من کد علی عیاله.

۲؛ . بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۹، باب ۱، الحث علی طلب الحلال.

۳؛ . بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۵، باب ۱.

۴؛. هود / ۶.

۵؛. طلاق / ۲-۳.

۶؛. آل‌عمران / ۱۴۵.

۷؛. یونس /۱۰۰.

۸؛. انبیا / ۲۳.

۹؛. آل‌عمران / ۳۷.

۱۰؛. هود / ۷.

۱۱؛. بقره / ۲۱۲.

۱۲؛. رعد / ۲۶.