به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از بوک سلر، نویسنده آلمانی کاتیا اوسکامپ و مترجم انگلیسی کتاب وی جو هاینریش برنده جایزه ادبی دوبلین ۲۰۲۳ شدند. این جایزه برای کتابی با عنوان «مارزان، عشق من» به این دو تعلق گرفت. اینجایزه ۱۰۰ هزار یورویی بزرگترین جایزه جهان برای یک رمان منفرد است که به زبان انگلیسی منتشر شده باشد.
جایزه دوبلین نامزدهای خود را هر سال از طریق کارشناسان کتابخانههای عمومی سراسر جهان دریافت میکند و هم به نویسنده و هم مترجم کتاب اهدا میشود. امسال نیز نویسنده کتاب یعنی اوسکامپ سهم ۷۵ هزار یورویی و هاینریش به عنوان مترجم سهم ۲۵ هزار یورویی از این جایزه بزرگ خواهند داشت. این جایزه که پیشتر با عنوان ایمپک دوبلین اهدا میشد، در سال ۲۰۲۲ به «هنر از دست دادن» نوشته آلیس زنیتر ترجمه از زبان فرانسوی توسط فرانک وین، سال ۲۰۲۱ به «آرشیو فرزندان گمشده» نوشته والریا لویزلی مکزیکی و سال ۲۰۲۰ به «شیر فروش» نوشته آنا برنز ایرلندی اهدا شده بود.
شهردار دوبلین از «مارزان، عشق من» به عنوان تصویرگر پرترهای گرم، شوخ و متحرک از ساکنان مسن در برلین یاد کرد که به خواننده بینشی از جامعهای که اغلب نادیده گرفته میشود ارائه میکند. این رمان که توسط کتابخانه دوسلدورف در آلمان نامزد شده بود، از میان فهرستی کوتاه انتخاب شد که ۶ رمان از کرواسی، مکزیک، آلمان، آمریکا و کانادا / ویتنام در آن جای داشتند. «سرزمین ابری فاخته» نوشته آنتونی دوئر، «ام» نوشته کیم توی، «رمان عشق» نوشته ایوانا ساجکو، «بهشت» نوشته فرناندا ملکور، «درختان» نوشته پرسیوال اورت دیگر فینالیستهای این رقابت بودند.
فهرست بلند این جایزه متشکل از نام ۷۰ کتاب بود که از سوی ۸۴ کتابخانه از ۳۱ کشور نامزد شده بودند.
هیات داوران امسال به رهبری پروفسور کریس موراش از کالج ترینیتی دوبلین اعلام کرد: هر چند وقت یکبار با رمانی مواجه میشوید که صداقت ساده و مستقیمش شما را تکان میدهد. تواضع و سخاوت بیپیرایه این کتاب که از ارزش جامعه و منزلت زندگی عادی صحبت میکند، ناب است.
«مارزان، عشق من» رمانی درباره خاطره، تاریخ جمعی و مطالعه شخصیت گروهی از مردم است که در و اطراف یک آپارتمان پیش ساخته چند طبقه از دوران کمونیستی در محله طبقه کارگر مارزان، برلین شرقی زندگی میکنند. این رمان از زاویه دید زنی در آستانه میانسالی روایت میشود.
در ابتدای کتاب آمده:
«سالهای میانی، زمانی که نه جوان هستی و نه پیر، سالهایی مبهم هستند. دیگر نمیتوانی ساحلی را که از آن شروع کردهای ببینی، اما هنوز دید کافی واضحی از ساحلی که به سمت آن میروی هم نداری. این سالها را با کوبیدن در وسط دریاچهای بزرگ سپری میکنی، نفس نفس میزنی و از خستگی شنا میپریشی. مکث میکنی و بارها و بارها به صورت دایرهای میچرخی. ترس به وجود میآید، ترس از غرق شدن در نیمه راه، بدون صدا، بدون دلیل...»
راوی قصه «مارزان، عشق من» زن ۴۵ سالهای است که شریک زندگیاش بیمار است و از او میخواهد حرفه خود را به عنوان نویسنده رها کند و به کار دیگری بپردازد. او دوباره به عنوان یک متخصص کایروپود آموزش میبیند و به درمانهای زیبایی و ماساژ در سالنی در پای یک ساختمان هجده طبقه روی میآورد.