به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مغاک جنون» نوشته جرج اَتوود بهتازگی با ترجمه پیوند جلالی و آرش مهرکش توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۲ توسط انتشارات راتلج در نیویورک چاپ شده است.
جرج اَتوود نویسنده اینکتاب متولد سال ۱۹۴۴ و پروفسور کلینیک راتلج است. او میگوید آشفتگیهای شدید روانی معمولاً ظاهری مبهم و غیرقابلدرک دارند. با اینحال، هرچقدر هم فهم اینعلائم دشوار باشد، ذاتاً به رویدادهای انسانیای مربوط است که در زمینههایی انسانی رخ دادهاند. اما مسأله فقط این نیست و وقتی درمانگر به داستانهای انسانیِ این بیماران آشفتهحال گوش کند، خود را کشف میکند. هدف از نوشتن کتاب «مغاک جنون» برداشتن مرزهای سفت و سختی است که جنون را از سلامت عقل جدا میکنند، تا بتوان پدیده اختلالات شدید روانی را به دایره قابلفهم انسانی برگرداند.
مولف کتاب پیشرو مجموعهای از روایتهای بالینی و شرححال افراد بحرانزده را با تاملاتی در مورد شکستها و موفقیتهای درمانیشان را در اثر خود گردآوری کرده است. به عبارت دیگر «مغاک جنون» نتیجه ۵۰ سال کار و تجربه در زمینه کار روی پدیده جنون است. او در اینمسیر به وضعیتهای وخیم و هیجانی بیماران مجنون پرداخته است؛ از جلوههای مختلف روانپریشی و افسردگی و اقدام به خودکشی تا تأثیر آسیبهای عمیق کودکی، تکهپاره شدن شخصیت به چندین «خود»، رابطه جنون و نبوغ، و اهمیت پیشفرضهای فلسفی در کار بالینی با اختلالات روانی شدید.
همانطور که گفته شد، اَتوود معتقد است درمانگری که مرزهای دوردست جنون را جستجو میکند، گاهی به چیزی کاملاً غیرمنتظره میرسد و آنچیز خودش است. در میان دلهای شکسته، ذهنهای خردشده و نابودشدنها، گویی نگارههای زندگی و دنیای درمانگر است که ترسیم میشود. اما آیا معنایش این است که درمانگر باید تشخیص اختلال روانی بگیرد و دارودرمانی و حتی بستری شود؟ احتمال دیگر این است که کسانی که دیوانه خوانده میشوند انسانهایی باشند «زیادی انسانی» که مسیر زندگیشان مشابه مسیر خود درمانگر است. اگر حیطهای که روانپریشی نامیده میشود، آینه روح خود درمانگر باشد که با شفافیتی نامعقول پیش رویش به نمایش درآمده است چه؟ اگر کار بررسی و فهم جنونْ فرصتی برای کشف کیستیِ خود درمانگر باشد چه؟
نویسنده کتاب «مغاک جنون» در ایناثر خود، بر سرشت انسانی و ماهیت بیناذهنیتیِ جنون تأکید میکند، ماهیتی که حتی در وخیمترین بیماریهای روانی و در اوجهای خیرهکننده و حضیضهای دردناکِ جستجوی بیامانِ بیمار و درمانگر به دنبال حقیقت در زندگی به چشم میخورد.
کتاب پیشرو ۹ فصل دارد که بهترتیب عبارتاند از: «رواندرمانی؛ یک علم انسانی»، «کاوشی در مغاک جنون»، «فلسفه و رواندرمانی»، «رویا و هذیان»، «ناگفتنیها و تحملناشدنیها»، «تراژدی آسیب به خود»، «خورشید سیاه مالیخولیا»، «شبح چیست؟» و «جنون و نبوغ فلسفه پسادکارتی».
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
او از شنیدن حرفم راضی شد و تصویر غار و آدمکشها از ذهنش محو شد. در مسیر طولانی و مستمر ارتباطم با او دیگر هیچگاه کلمهای درباره این موضوع حرف نزد. ماجرایی که تعریف کردم مربوط به همان چند ماه اول درمان بود، اما نشانههایی وجود داشت از اینکه بعد از آن اتفاق خیلی خوبی افتاده است. یک روز صبح، تقریبا یک هفته بعد از اینکه بحثمان درباره غارها و آدمکشها تمام شد، با او در حیاط بیمارستان قدم میزدم. هیچوقت نمیدانستم به او چه باید بگویم، برای همین هرچه به ذهنم میرسید بر زبان میآوردم. آن روز گفتم: «بگو ببینم! قشنگترین چیزی که امروز توی این صبح زیبا دیدی چیه؟» پاسخ داد: «یه گل خوشگل که از وسط یه سنگ خاکستریِ سرد دراومده بود.»
پیش از آن میدانستم که این بیمار سالها احساس دلمردگی میکرد. او دو ماه قبل از آن دست به خودزنی شدیدی زده بود _ با درِ قوطی قهوه زخمهای عمیقی بر سینه و بازوهایش زده بود. ابتدا تصور میکردم این اقدام وحشتناک را به قصد خودکشی انجام داده، اما به من گفت که میخواسته شدت درد را احساس کند و جاریشدن خون قرمز روشن خود را ببیند. او در پاسخ به احساس بیحسی و دلمردگی خود، بهشدت بهدنبال نشانهها و حسهای مربوط به زندگی بوده، نه بهدنبال مردن.
اینکتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰ هزار تومان منتشر شده است.