به گزارش خبرنگار مهر، نتایج بررسیها و تحقیقات مختلف نشان داده است که ایمان به خدا و باورهای دینی در درمان بیماریهای روحی و روانی، کاهش اضطراب و ایجاد آرامش در افراد مؤثر بوده است. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت میآفریند و تلخیها و مشکلات را قابل تحمل میکند. انسان با ایمان میداند که هر چیزی در جهان حساب معینی دارد.معصومه افراشی در یادداشتی که در اختیار خبرنگار مهر قرار داده است به بررسی چگونگی «ارتباط دین داری و سلامت روان در حوزه قرآن» پرداخته است.
دین داری و اعتقاد به خداوند چگونه باعث سلامت روان میشود و مشکل جهان امروز چیست؟ بی هویتی! و بی هویتی به چه چیز برمی گردد؟ به فراموشی خود. و فراموشی خود به چه برمی گردد؟ به فراموشی خداوند.
در آیه ۱۹ سوره مبارکه حشر «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ اولئک هُمُ الفاسِقون» از کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند، پس ما هم خودشان را از یادشان بردیم آنها همان فاسقین هستند.»
خداوند در اینجا میفرماید تو مرا فراموش میکنی! من کاری میکنم که تو خودت را فراموش کنی. آری به هویتی در جهان امروز اثر خود فراموشیست که نتیجه خدافراموشی است. دین به بشر هویت میدهد و او را در مسیری قرار میدهد که تشخّص پیدا کند در مسیر الی الله و شخصیتش متفاوت از شخصیت مادی میشود. هیچ چیز در جهان هستی نمیتواند بشر را از نا آرامیها و اضطرابها رها کند مگر دین.
البته دینی که از کانال دینداران واقعی به مردم داده شود. دین داری مسئلهای درونی و فطری بشر است. با تمام پیشرفتهایی که در جهان هستی شده بعد از رنسانس با نابودی کلیساها و مساجد خواستند بشر را به رشد اصیل خود برسانند. گرچه به ظاهر انسان به رشدهای علمی رسید اما نقصهای زیادی در رشد معنوی و روانی خود پیدا کرد. که چرا باید سطح خودکشی و بیماریهای روانی در عصر پیشرفت بشر از نظر تکنولوژی بیشتر شود زیرا به طور جاهلانه بشر را از انگیزه دینداری که (انگیزه فطریست) دور کردند. در کتاب قرآن و روان شناسی آمده است: انگیزه دینداری ریشه فطری در سرشت انسان دارد زیرا انسان در اعماق وجود خود انگیزهای را احساس میکند که او را به تحقیق و تفکر درباره ی آفریدگار خویش و جهان هستی و عبادت و پناه بردن به او وا میدارد و به هنگام فشار مشکلات و گرفتاریهای زندگی از او کمک میخواهد اصولاً انسان امنیت و آرامش خویش را در حمایت و سرپرستی خداوند از خود مییابد و در سوره روم آیه ۳۰ میفرماید «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون». پس تو ای رسول مستقیم روی به جانب آئین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نباید داد. این است آئین استوار حق و لیکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.
که این آیه به انگیزه فطری دین داری انسان اشاره دارد.
در ادبیات فارسی هم سعدی شاعر حکیم به زیبایی میسراید:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی / که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد / دگران روند و آیند تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراغت که نداشتم ولیکن / تو چو روی باز کردی در ماجرا ببندی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به / که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا / به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
سعدی حکیم به این اشاره دارد که به یاد دوست بودن فطری و قبل از آغاز شکل گیری وجود ظاهری بوده است و این میل و انگیزه از قبل از تولد جسم در وجود آدمی وجود داشته است.
در صفحه ۳۶۵ کتاب آمده است «به تازگی در میان روانشناسان گرایشهایی پیدا شده است که طرفدار توجه بیشتر به دین برای سلامت روان و درمان بیماریهای روانی است. آنها معتقدند در ایمان به خدا نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان متدیّن می بخشد و در تحمل سختیهای زندگی او را کمک میکند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری از مردم قرن در معرض ابتلای آن هستند دور میسازد. قرنی که توجه فراوان به زندگی مادی بر آن سیطره دارد و رقابت شدید برای به دست آوردن مادیات بر مردم حکومت میکند. در صورتی که نیاز به غذای روحی در همین زمان بسیار محسوستر است.
همین گرایش به مادیات و رقابت در تملک آنها باعث فشار روحی بر انسان معاصر و سردرگمی او شده و او را در معرض تهاجم اضطرابها و بیماریهای مختلف روانی قرار داده است. یکی از نخستین کسانی که این مسئله را مطرح کرد ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی است. او میگوید: ایمان بدون شک مؤثرترین درمان اضطراب است و ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام میدارد و میگوید میان ما و خداوند رابطهای ناگسستنی وجود دارد. اگر ما خود را تحت اشراف خداوند متعال در آوریم و تسلیم او شویم تمام آمال و آرزوهایمان محقق خواهد شد و دگرگونیهای سطحی و موقت زندگی آرامش درونی انسان را که عمیقاً به خداوند ایمان دارد به هم نمیزند، چرا که انسان متدیّن واقعی تسلیم اضطراب نمیشود و توازن شخصیت خویش را حفظ میکند.
در صفحه ۳۶۶ آمده «کارل یونگ نیز میگوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیتهای مختلف جهان متمدن با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سر میبردند یعنی از ۳۵ سالگی به بعد حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به یک گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت میتوانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود میدهند فاقد بداند و فرد فرد آنها تنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشتند به طور کامل درمان شدند.
روانکاو دیگری به نام بریل معتقد است انسان متدین واقعی هرگز دچار بیماری روانی نخواهد شد. علاوه بر روانشناسان و روانکاوان، بسیاری از اندیشمندان معاصر غربی این مسئله را گوشزد میکنند که مشکل انسان معاصر اساساً نیاز وی به دین و ارزشهای معنوی برمی گردد مثلاً مورخ معروف آرنولوترین میگوید: بحرانی که اروپاییان در قرن حاضر دچار آن شده اند اساساً به فقر معنوی آنها باز میگردد. او معتقد است که تنها راه درمان این فرو پاشیدگی اخلاقی که غرب از آن رنج میبرد بازگشت به دین است
حافظ میگوید:
ای درد توأم درمان در بستر ناکامی / وی یاد توأم مونس در گوشه تنهایی
زین دایرهی مینا خونین جگرم می ده / تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ یاد و ذکر خداوند را درمان بیماریها و تنهاییهای بشر میداند و از دایرهی مینا که استعاره از آسمان است و به نوعی تقدیر میگوید دلم خوش شد و نابسامانم و از ساقی که همان یار و خداوند است میخواهد جام وصالی برای او پر کند تا به آرامش برسد.