به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «شاه شکمو» درشمار داستانهای تخیلی است و ماجرای شهری را روایت میکند که یک پادشاه شکمو، فرمانروای آن است. «اینجا شهر آشپزهاست. شاه شکمو اینجا زندگی میکند. شاه شکمو از همه مردم شهر شکموتر و چاقتر است. این هم قصر شاه شکمو است که از همه خانهها بزرگتر است. شاه شکمو هر روز صبح که بیدار میشود، دلش یک غذای تازه میخواهد؛ غذایی که تا آن روز کسی نخورده باشد.
همه مردم شهر هم هر روز صبح جلو قصر جمع میشوند تا ببینند شاه شکمو آن روز چه غذایی میخواهد. آن وقت تند میروند و تا ظهر، غذا را میپزند و برای شاه شکمو میآورند.
یک روز صبح شاه شکمو بیدار که شد، خمیازهای کشید به تنش پیچ و تابی داد و گفت: امروز هوس کتلت کردهام. برایم یک کتلت بیاورید که اندازه فیل باشد....»
«...اینجا همان شهر آشپزهاست. این هم همان شاه شکمو است. شاه شکمو حالا از همه مردم شهر، بی اشتهاتر و لاغرتر است. این هم همان قصر شاه شکمو است که حالا از همه خانهها کوچکتر است.»
اگر میخواهید بدانید چرا دیگر شاه شکمو چاق نیست و خانهاش از همه خانهها کوچکتر است، داستان «شاه شکمو» نوشته فاطمه سرمشقی را بخوانید. این داستان را زهرا سرمشقی برای گروه سنی «الف» و «ب» تصویرگری و انتشارات شباویز در 2200 نسخه و به قیمت 4000 تومان منتشر کرده است.
در متن داستان بعضی کلمات برجستهتر و پررنگتر منتشر شدهاند و اینها همان کلماتی هستند که نویسنده خواسته با تاکید بیشتری در ذهن خواننده شکل بگیرند. برای مثال «شاه شکمو از همه مردم شهر شکموتر و چاقتر است» یا «اینجا همان شهر آشپزهاست»...