به گزارش خبرنگار مهر، همه چیز با رفتن برق و خاموشی شروع شد... اگر برق نرفته بود آقا غوله نمیآمد تا من و مامان را بخورد و بعد هم سراغ بابا برود. اما «برق که رفت، آقا غوله آمد. با همیشه فرق داشت. همیشه فقط من آقا غوله را میدیدم. اینبار مامان هم دید.»
داستان «بابای من با سس خوشمزه است» اینگونه شروع میشود؛ برق میرود و آقا غوله میآید.غولی که این بار تنها زاییده تخیل دختر کوچولویی نیست که داستان را روایت میکند چون مامان هم او را میبیند و جالب اینکه مامان هم از آقا غوله میترسد.
نوید سیدعلی اکبر، نویسنده داستان، از پدر و مادرها، قهرمان نساخته؛ مادر دختر کوچولو چون خود او از آقا غوله میترسد به همین خاطر مادر و دختر، همدیگر را بغل میکنند و از شدت ترس میلرزند. حتی هیچکدام فداکاری نمیکنند؛ نه مادر از آقا غوله میخواهد او را بخورد و بچهاش را نه؛ نه راوی داستان که کودکی بیش نیست از آقا غوله میخواهد تا مادرش را نخورد:
«آقا غوله لباش را لیسید و گفت: به به!چه آدمهای خوشمزهای! حالا کدامتان را بخورم؟... مامان گفت: آقا غوله، من را نخور. من آنقدر بدمزهام که نگو. دخترم را بخور...» و این همان چیزی است که تاکنون خلافش را خوانده و شنیدهایم. همیشه عشق مادر به فرزند زبانزد بوده اما نویسنده، در این داستان رویه دیگری را در پیش گرفته است حتی به او میگوید: «اگر من را نخوری، وقتی که تو رفتی دوباره بچهدار میشوم. قول میدهم، دوقلو به دنیا بیاورم. دوباره که آمدی، میتوانی آنها را هم بخوری!»
وقتی مادر به آقا غوله میگوید به جای من دخترم را بخور، دختر کوچولو با ترس و لرز میگوید: «من گفتم: نهخیر، آقا غوله! من کوچولوترم. اگر من را بخوری، سیر نمیشوی. مامانام را بخور!» حتی مادر و دختر تا آنجا پیش میروند که از آقا غوله میخواهند پدر را که خواب است به جای آنها بخورد. آقا غوله به سراغ پدر میرود، اما....
«بابای من با سس خوشمزه است» نوشته سیدنوید سیدعلی اکبر با تصاویر علی مفاخری همراه شده. تصاویری که کودکانه است و به درک بهتر متن کمک میکند. این داستان، از سوی نشر شباویز در 2200 نسخه و به قیمت 4000 تومان منتشر شده است.
نظر شما