خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز یازدهم محرم، سی و پنجمین یادداشت وی را میخوانید:
یازدهم محرم
«حسین سالار است؛ چه سالار قافله، چه سالار شهیدان.
و سالار شهیدان بی سر، بر خاک خُفته بود.
ذوالجناح رفت و سر به خون او آغُشت، آنقدر سر بر زمین کوبید، تا جان باخت.
و پرنده از ریسمان خیمۀ نیم سوخته برخاست،
پرواز کرد و خود را به گُودی مقتل رساند.
قدری درنگ کرد، و سپس نالۀ فراق سر داد.
پَر کشید و بال به خون سالار شهیدان آغُشت، و خونین بال پرواز کرد به آسمان.
آسمان کبود بود و ساکت، و زمین شرمگین و نالان.
و فُرات و علقمه مویه کنان، اشک ریز و روان.
و نخل های قد کشیده به آسمان، ناله کنان.
پرنده به طواف مقتول کربلا، چرخید و چرخید و چرخید.
و سپس راهی مدینه شد.
پرندۀ خونین بال، از دروازۀ سَحر عبور کرد و صبحگاهان، به مدینه رسید.
بر فراز خانه و حرم رسول الله چرخی زد و حزن آلود خواند،
حرم، ناله سر داد و آه کشید و نالید.
پرنده بر لب بام گِلین خانۀ ام المومنین نشست، فغان کرد و درد آلود، بنی هاشم را خبر کرد.
ام سلمه چشم به پرندۀ خونین بال داشت، که ملتهب از جا جَست.
خاک به ودیعه گرفته از پیامبر را برداشت.
الله اکبر، خاک به تلاطم آمده بود.
خاک خون شده بود و در خروش می نالید،
و مدینه آرام بود و در سکوت.
و مردمان، غافل از زخم سال های دور!
اندکی بعد، ترک برداشت سکوت مدینه به ناله و اشک و فغان ام البنین.
محمد بن حنفیه، وقتی خبر شد، بر خود گریست.
و سپس دیده از اشک زدود و نامه را گشود.
صدای سالار شهیدان، طنین انداز شد.
گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیتنامۀ حسین بن علی بن ابیطالب است، به برادرش محمد، معروف به ابن حنفیه.
حسین شهادت می دهد که معبودی جز خدا نیست، خدایی که یگانه است و شریکی ندارد.
شهادت می دهد که محمد بنده و رسول اوست، که از جانب خداوند صاحب حق، تبیین حق را آورده است.
شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است، و بی تردید دوران ساعت خواهد آمد و خداوند اهل قبور را برمی انگیزد.
و شهادت می دهم که خروج من بر یزید برای ایجاد فتنه و فساد و خودخواهی، و یا برای خودنمایی و ستمگری نیست.
خروج من تنها و تنها، برای طلب اصلاح اُمت جدم رسول خدا است، و اراده کرده ام که زمینۀ شناخت معروف و ریشه کنی منکر را فراهم سازم. و به سیرۀ جدم و پدرم علی بن ابیطالب رفتار کنم. پس هر که این سخن را در جایگاه حقّ آن، از من بپذیرد، مشمول ولایت خدا شده است که خداوند اولی به حق است، و هر که این سخن را رد كند، صبر می کنم تا خدا در میان من و قوم اش قضاوت نماید، كه او بهترین حكم کنندگان است.
برادرم! این وصیت من به تو است، و توفیقی برایم نیست مگر به دست خدا.
بر او توكل مى كنم و به سوى او باز می گردم.»