خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده است و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز هشتم محرم، سی و دومین یادداشت وی را میخوانید:
هشتم محرم
«پرنده بر شاخسار نخل نشسته بود و حُزن آلود می خواند.
و قافله سالار، در روز نشسته بود به اندیشه نابودی شب.
به تک نخل بلند تکیه داده بود و سکینه، محو تماشای او.
مردان کاروان، اندک اندک آمدند و گِرد او حلقه زدند.
و او ساکت نشسته بود.
حبیب گفت: مشتاق کلام شماییم یابن رسول الله.
بُریر گفت: کلامی بگویید یابن فاطمه.
قافله سالار نگاهی به یاران کرد.
گفت: آنانی را که دوستشان دارم همه رفتهاند. جدّم، پدرم، مادرم فاطمه، برادرم.
و من ماندهام میان کسانی که هرگاه کینه سینهها فرو مینشیند و خاموش میشود، پیوسته آن را شعلهور میسازند.
خدا گواه است و قرآن گویای این حقیقت، کسانی که مقابلمان صف کشیده اند سلطهای بر من ندارند.
اگر چه روزگار میچرخد و مصائب و ناگواری ها را بر ما فرود میآورد،
ولی من با خوار زیستن و خوار مردن هر دو بیگانهام.
عزیزان من، آماده شوید که کوچ شتابانمان نزدیک است،
جان من برای شهادت شتاب گرفته است و برای مرگی زیبا لحظهشماری می کند.
سکینه در آغوش فاطمه بغض ترکاند و هر دو با هم گریستند.
همهمهای آرام میان یاران در گرفت.
و لحظاتی به سکوت گذشت.
به صدای جُون، که به شادی فریاد می زد، یاران به خود آمدند.
گفت: عباس از فرات آمد. عباس و علی اکبر آمدند. با مشک های پُر آب!»
نظر شما