خبرگزاری مهر- گروه هنر: مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز چهاردهم صفر، شصت و هفتمین یادداشت وی را میخوانید:
چهاردهم صفر
«آسمان دل گرفته بود و خورشید در غروب روی پوشانده بود،
کربلا در امتداد زمان گسترده بود.
و خیل بسیار ملائک به طواف، گِرد قافله سالار کربلا،
همگی در لباس رزم، آماده و در انتظار،
به انتظار رَجعت حسین لحظه شماری می کردند،
عده ای گریه و گروهی مویه می کردند،
عده ای در انتظار انتقام، تیغ خود تیز می کردند،
در غروبی سرخ، آسمان رخشنده تر از خورشید، یکباره درخشید،
و منِ سرگرشته و مات، حیران ماندم.
خدایا این چه نوری است؟
نوری زیبا و لطیف، از بلندای آسمان به کربلا تابید،
از دل پهنای آسمان، ملائک سر ریز شدند و فرود آمدند بر زمین،
پُر نشاط و در جنب و جوش گِرد حسین چرخیدند،
از مَلک پرسیدم: این نور بی مانند از چیست؟
گفت: نور حسین!
گفتم: نور حسین همیشگی است، فرق این نورِ دِلرُبا با آن در چیست؟
گفت: حسین در شب جمعه مهمان دارد.
گفتم: مهمانش کیست؟
گفت: خوبان و صالحان، از هر عصر و هر زمان.
گفتم: من چه؟ می توانم بمانم؟
گفت: اینجا زمین برزخ است، برزخ اجازه می خواهد.
گفتم: از کی؟
گفت: از صاحبُ الامر و مالکِ مطلقش علی!
مَلک پر کشید و رفت سوی آسمان،
و من ماندم تنها.
اندکی گذشت و ملائک دوباره فرود آمدند، تا منبری از نور بر زمین آورند،
منبر پُر نور را در مقتل حسین نهادند،
دیگر ملائک فوج فوج، گِرد منبر چرخیدند.
یکباره کربلا، پُر شد از ارواح خوبان و صالحان، از هر عصر و هر زمان،
شهدای اولین و آخرین، شهدای کربلا، بدر و احُد، خندق و خیبر و تبوک،
جمل و صفین و نهروان،
و سپس انبیاء و مُرسَلین،
آدم و شیث و ادریس، تا نوح و ابراهیم و موسی و عیسی،
صاحبان عهد و شریعت و صبر فرود آمدند.
محشری در کربلا برپا شد،
صاحب نور فرود آمد،
روشنی روی روشنی آمد، کربلا نور باران شد،
و حسین بر منبری نشست از نور، به مهمانان خود مهربانی بخشید.»
نظر شما