«دژخیم می‌گرید» یکی از رمان‌های خواندنی فردریک دار نویسنده فرانسوی است که مانند دیگر آثار این نویسنده روایتی خوب و پخته و شخصیت‌پردازی مطلوبی دارد.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: رمان‌های فردریک دار، پلیسی نویس شهیر فرانسوی، مانند آثار مشترک پی یر بوالو و توماس نارسژاک (که گونه جدیدی از ادبیات پلیسی را ابداع کردند)، دارای مهر و امضای مشخص است. به این معنی که می‌توان از حال و هوای اثر، شیوه روایت و آن گونه که داستان پیش می‌رود، پی برد که کتاب پیش رویمان، به قلم فردریک دار نوشته شده است. همان طور که آثار بوالو و نارسژاک قابل تشخیص و تمیز از دیگر آثار پلیسی هستند.

«دژخیم می‌گرید» یکی دیگر از آثار فردریک دار است که ترجمه اش به قلم عباس آگاهی زمستان ۹۵ در قالب شصت و ششمین عنوان مجموعه پلیسی «نقاب» توسط انتشارات جهان کتاب به چاپ رسید و از حیث داستان و جذابیت، یکی از آثار موفقی است که تا به حال با ترجمه آگاهی در این مجموعه چاپ شده است. به غیر از این اثر، ۱۱ رمان دیگر از دار در این مجموعه چاپ شده است.

اگر عنوان اصلی کتاب را به صورت لفظ به لفظ ترجمه کنیم، به معنی «جلاد اشک می‌ریزد» و یا «شکنجه‌گر گریه می‌کند» می‌شود که البته مترجم، به آن عنوانی ادبی و شاعرانه داده است. با توجه به محتوایی که رمان دارد، عنوان فرانسوی شکنجه‌گر، جلاد یا همان دژخیم، به شخصیت اول و همان راوی بر می‌گردد که با وجود عشق آتشین اش، در نهایت با کاری که انجام می‌دهد، تبدیل به یک دژخیم می‌شود. ممکن است مخاطب، در میانه‌های مطالعه، از خود سوال کند که عنوان کتاب، چه ارتباطی با محتوای داستانش دارد و این سوالی است که پاسخش در صفحات وسطور پایانی کتاب داده می‌شود.

به قابل تشخیص بودن آثار دار اشاره شد و می‌توان در ادامه این سخن گفت که این ویژگی قابل تشخیص بودن به دلیل دارا بودن مولفه‌هایی است که داستان‌های دار دارند. در این نوشتار، این مولفه‌ها را براساس حضورشان در رمان «دژخیم می‌گرید» مطرح می‌کنیم. یکی از ویژگی‌های رمان‌های دار، شکل روایت و ساختار داستان است؛ در ابتدا، شرایط آرام و معمولی بر زندگی شخصیت اصلی داستان حکمفرماست اما بر اثر اتفاقی _ که رخ دادنش حداکثر در ۱۵ یا ۲۰ صفحه ابتدایی است _ شرایط دیگرگون می‌شود. توصیف‌های دار از درون و بیرون شخصیت‌ها، کمک بسیار زیادی به درک این دیگرگونی شرایط داستان می‌کند.

شخصیت‌های رمان‌های دار، مانند رمان‌های بوالو و نارسژاک، پلیس و کارآگاه نیستند. عموما هم زندگی خوب و نسبتا مرفهی دارند. این ویژگی در عموم شخصیت پردازی‌های دار درباره شخصیت اول رمانش دیده می‌شود. اما جالب، مطالعه، تحقیق و تسلط او بر مشاغل مختلف و اطلاعاتش از این شغل‌هاست که موجب می‌شود در هر رمان، شخصیت اصلی داستان، یکی از مشاغل مختلف جامعه را به عهده داشته باشد و جالب است که دار در هر رمانش، در جلد هرکدام از این افراد رفته و دنیای اطراف را به خوبی از منظر چشمانش روایت می‌کند.

یکی دیگر از مولفه‌های مشخص رمان‌های دار، عشق سوزان و یا مبهم و مرموز بین زن و مرد است و هم از نوع دوطرفه و هم یک طرفه اش را در رمان‌های این نویسنده شاهدیم. همین عامل‌ها موتور محرک بسیاری از اتفاقاتی است که در رمان‌های دار، شکل می‌گیرند و موجب پیشروی داستان می‌شوند. پیشروی داستان هم البته از مسائل مهمی‌است که دار در طول داستان، سرعت مناسب و مطلوبی به آن می‌دهد. یعنی در مواقعی که مشغول روایت درونیات و جنگ داخلی فرد با درون خودش است، زمان به طور محسوس و خسته کننده ای متوقف نمی‌شود و بعد از پرداخت درونی شخصیت، دوباره به رویدادهای بیرونی بر می‌گردیم.

روایت خوب و واقعی عشق موجود در رمان‌های دار هم از دیگر ویژگی‌های آثارش است و به هیچ عنوان با عجله و شتاب زده از کنارش نمی‌گذرد. بلکه می‌گذارد به خوبی در ظرف داستان، پخته و یا ورز داده شود تا اتفاق‌های بعدی و نهایی داستان از پس آن، شکل گرفته و مخاطب را غافلگیر کنند.

یک ویژگی دیگر در رمان‌های دار که در «دژخیم می‌گرید» هم به خوبی مخاطب را غافلگیر می‌کند، فاجعه نهایی است. جالب است که همیشه بعد از رخ دادن اتفاق یا همان حادثه اصلی که داستان، حول رخ دادنش شکل گرفته، مخاطب با نزدیک شدن به صفحات پایانی رمان، این سوال را از خود می‌پرسد که دار می‌خواهد چگونه این داستان را تمام کند و این اضطراب هرچه بیشتر به پایان رمان نزدیک می‌شویم، بیشتر می‌شود اما فاجعه نهایی در چند صفحه پایانی کتاب رخ می‌دهد؛ پایانی که نه شخص اول داستان و نه خواننده کتاب، در انتظارش نبودند. در «دژخیم می‌گرید» هم شخصیت راوی برای این که ماریان با اوضاع به هم ریخته ذهنی و فراموشی اش به دست ماموران نیافتد، خودش با میله شومینه به گردنش ضربه می‌زند تا او را از درد و رنج گذشته اش خلاص کند، اما نتیجه این می‌شود که به جای کشته شدن ماریان، گذشته شومش را به یاد آورده و خاطرات خوبش را با راوی فراموش می‌کند و دیگر او را به جا نمی‌آورد. به هر حال، در رمان‌های دار، جایی که اصلا توقع نداریم، اتفاقی عجیب و دهشتناک تر از چیزی که باید پایان می‌بود، رخ می‌دهد.

«دژخیم می‌گرید» پر از حادثه نیست. اتفاقات و حوادثی دارد که به خوبی و با تعداد مناسب در ساختار پازل رمان جاگیری کرده اند اما پر از هول و اضطراب یک شخصیت نقاش، در برخورد با اتفاقات است. این رمان از جمله آثار خوب دار و بسیار خواندنی است.

برچسب‌ها