به گزارش خبرنگار مهر، رمان «جبهههای افتخار» نوشته ژان روئو به تازگی با ترجمه مریم خراسانی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دویست و شصت و سومین کتاب «داستان غیرفارسی» این ناشر است که در قالب مجموعه «جهان نو» منتشر میشود.
چاپ ترجمه فارسی رمان با اجازه نویسنده انجام شده و قابل ذکر است که این رمان در سال ۱۹۹۰ برنده جایزه گنکور، مهمترین جایزه ادبی فرانسه شده است. نویسنده این اثر متولد سال ۱۹۵۲ در روستا است که در سال ۱۹۸۱ راهی شهر پاریس شد. چند سال پیش از آن، در زمینه روزنامهنگاری تجربیاتی کسب کرد و هنگام ورودش به پاریس، چندسالی را در یک کیوسک روزنامهنگاری کار کرد.
در کار فروش روزنامه بود که ژان روئو با ژروم لندون مدیر انتشارات مینویی آشنا شد و به این ترتیب اولین رمان و ۴ رمان دیگرش توسط این ناشر به چاپ رسید. «جبهههای افتخار» اولین رمان اتوبیوگرافیک یا زندگینامه خودنوشت اوست که پس از چاپش در سال ۱۹۹۰، ظرف کمتر از ۴ ماه نیم میلیو نسخه از آن به فروش رفت. این رمان به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است.
درآمد حاصل از فروش این رمان باعث شد تا روئو دست از روزنامهفروشی در کیوسک بردارد و به صورت حرفهای به نویسندگی رو بیاورد. ۴ رمان دیگری که این نویسنده نوشت، همگی بر مبنای واقعیات و زندگی تاریخی خانوادهاش نوشته شدهاند؛ یعنی «مردان سرشناس»، «دنیا تا حدودی»، «پیشکشهایی برای شما» و «بر صحنه آنسان که بر آسمان». زوال زندگی روستایی یکی از عناصر مهم معنایی در این رمانهاست. ژان روئو سبک نوشتاری خود را بیشتر ملهم از قلم سبک گوستاو فلوبر میداند.
رمان «جبهههای افتخار» ۴ بخش اصلی و ۲۲ فصل دارد. قصه این رمان، روایت زندگی ژان روئو در قصبه راندوم در ناحیه لوآر آتلانتیک است که در آن، فضایی بارانی، رطوبت مه اقیانوس و تاریخ فرانسه با هم درمیآمیزند. بازه زمانی اتفاقات این رمان از جنگ جهانی اول شروع میشود و در دهه ۶۰ میلادی به پایان میرسد. «جبهههای افتخار» رمانی درباره مرگ و زندگی است.
داستان این رمان تابع نظم زمانی نیست و اشارات زمانی اندکی در آن وجود دارد. فقدان راوی که در مقام دانای کل است، رمانی خلاف عادت، نوستالژیک و بدون دیالوگ خلق کرده که نثری شاعرانه و موزون دارد و گاهی با شوخطبعی و طنز کاراکترهایش توصیف میشوند. توصیفات طولانی نویسنده و روانشناسی شخصیتها، رمانهای رئالیستیرا در ذهن مخاطب تداعی میکند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
معلم پیر را فورا به نزدیکترین بیمارستان بردیم. رمی بخاری زغالی را متهم کرد. وانمود کرد که موقع ورود به خانه نقلی بوی عجیبی به مشامش خورده است. اما با آن روش آشپزی عمه همیشه بوهایی ناآشنا و عجیب در فضا شناور بود. تازه دکتر موبریان از راه رسیده بود که به او هم گفتیم بو بکشد. در گذشته هرگز به خود اجازه نمیدادیم که دکتر را به چنین کار پیشپاافتادهای واداریم، اما پس از مرگ پدر ایمانِ افسانهای ما به تشخیص درست دکتر سست شده بود. با آن اعتماد به نفس و چهره راسخی که به خود میگرفت، موقع اعلام تشخیصی که ردخور نداشت، تحتتاثیر قرار میگرفتیم _ ولی میبایست از آن پس در برابر ما لحنی فروتنانه اختیار میکرد: هنوز میشد روی تقویم پدر قرارملاقاتهای پس از مرگ او را برای جلسههای ماساژدرمانی بخوانیم که دکتر برای درمان دردهای طاقتشکن کمرش تجویز کرده بود. دیگر اینجوری نبود که کورکورانه تسلیم قضاوت او بشویم. برای همین هر هفت نفر آنجا بودیم با دماغهامان هوا را بو میکشیدیم و سعی داشتیم تصاعدات شومی را در هوا استنشاق و کشف کنیم که میتوانسته حالتی از سرگیجه به ما بدهد و بهنوبت درِ بخاری را بر میداشتیم تا به اطلاعات بیشتر دست یابیم. اما هیچچیزی این حدس و گمان را اثبات نمیکرد (وانگهی اکسید کربن بیبو است.) و این چنین مرگی به شیوه زولا _ نویسندهای ممنوعالقلم _ با سازوکار عمهکوچولوی ما سازگار نبود.
وقتی عمه دوباره چشم باز کرد بیمارستان معالجهاش را مختومه اعلام کرد و پس از ترخیص به خانه بردیمش.
این کتاب با ۱۷۸ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۱۹ هزار تومان منتشر شده است.