نمایشنامه «زندگی و مرگ شاه یوحنا» نوشته ویلیام شکسپیر با ترجمه علیرضا مهدی‌پور توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نمایشنامه «زندگی و مرگ شاه یوحنا» نوشته ویلیام شکسپیر به تازگی با ترجمه علیرضا مهدی‌پور توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، هفدهمین عنوان از مجموعه «متون منثور کهن» است که این ناشر چاپ می‌کند.

پیش از این، کتاب «حکم در برابر حکم» در سال ۹۵ به عنوان اولین کتاب مجموعه آثار شکسپیر با ترجمه همین مترجم توسط چشمه به چاپ رسید. «زندگی و مرگ شاه یوحنا» نخستین نمایشنامه تاریخی شکسپیر است اما ترجمه‌ فارسی‌اش پس از «حکم در برابر حکم» چاپ شد. از نمایشنامه مورد نظر، سال ۹۵ ترجمه دیگری به قلم فرشاد ذوالنوری با عنوان «شاه جان» توسط نشر داستان منتشر و عرضه شد.

شخصیت شاه یوحنا یا همان شاه جان، از طرفی پادشاهی ستمکار و فاسد و از طرف دیگر قهرمانی پروتستان است. او بیشتر از دیگران در تاریخ انگلستان مورد قضاوت قرار گرفته است. این پادشاه با سلطه پاپ کاتولیک مبارزه کرده و جان خود را در این راه از دست داد. شکسپیر در نمایشنامه‌ای که به نام این شخصیت نوشته، بدون تعصبات مذهبی مرسوم دوره و زمانه‌اش، اتفاقات و شخصیت‌ها را نوشته است.

چهره‌ای که در این نمایشنامه از شاه جان یا یوحنا ارائه می‌شود، پادشاهی مردد و ضعیف است. او به خاطر مصلحت‌های شخصی و سیاسی، با نماینده پاپ سازش کرده و در نهایت کشته می‌شود.

این نمایشنامه، مانند آثار کلاسیک در ۵ پرده نوشته شده است. کتاب ترجمه این اثر با این عناوین به چاپ رسیده است: مقدمه مترجم، مقدمه‌ای بر نمایش‌نامه زندگی و مرگ شاه یوحنا، شرح‌حال برخی از شخصیت‌های نمایش‌نامه، متن نمایشنامه و منابع.

در قسمتی از این نمایشنامه می‌خوانیم:

امیراعظم اتریش: طغیان، طغیان آشکار!

زاده نامشروع: آیا بس نیست، آیا پوستین گوساله هم دهانت را نمی‌بندد؟

لوئیس دوفین: پدر، سلاح برگیر!

بلانچ: در روز عروسی‌ات؟ و در برابر خونی که با آن ازدواج کرده‌ای؟ چه؟ آیا جشن عروسی‌مان را با مردان سلاخی‌شده برگزار کنیم؟ آیا عرعر شیپورها و طبل‌های گوش‌خراش زمخت و بانگ غریو دوزخ، موسیقی مراسم جشن ما خواهند بود؟ ای شوهر، مرا بشنو! آری،‌ افسوس، چه تازه‌ است واژه «شوهر» در دهان من! تنها به خاطر این نام که تا این دم هرگز به زبان نیاورده بودم، به زانو می‌افتم و التماس می‌کنم که در برابر دایی من سلاح برنگیری.

کانستنس: آه،‌ به زانو می‌افتم، زانویی که از بس بر زمینش زده‌ام پینه بسته، و از تو خواهش می‌کنم ای دوفین بافضیلت،‌ فرجامی را که آسمان مقدر کرده است، تغییر مده.

بلانچ: حالا که عشق تو را باید دید! چه انگیزه‌ای برای تو از نام همسر والاتر است؟

این کتاب با ۱۵۵ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۹ هزار تومان منتشر شده است.