پیمان خاکسار مترجم در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره ترجمه جدید خود، رمان «مجوس» نوشته جان فاولز که بهتازگی توسط نشر چشمه چاپ شده، گفت: جان فاولز یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم است که هر کتابی را راجعبه ادبیات پستمدرن یا تاریخ ادبیات در قرن بیستم باز کنید، در همان چند صفحه اول به نامش برمیخورید. اما تفاوتی که این نویسنده با دیگر نویسندگان پستمدرن دارد خط و مرزی است که در آثارش داشته و موفق شده به راهی برود که هم مردم عادی کتابهایش را دوست بدارند هم جماعت کتابخوان. این نویسنده همیشه وسط این دو جریان نخبه و غیرنخبه قرار دارد. با اینحال نمیدانم چرا در ایران چندان شناختهشده نیست.
وی درباره رمان «مجوس» گفت: این کتاب در سال ۱۹۶۵ چاپ شد. اولین رمان جان فاولز اما دومین کتابی است که از او منتشر شد. «مجوس» به تمام فهرستهای کتابهای برتر قرن بیستم راه پیدا کرد و جزو مهمهای تاریخ ادبیات است. دیگر آثار فاولز هم همینطورند. یعنی اگر نگوییم «مجوس» میتوانیم از «زن ستوان فرانسوی» اش در فهرستها نام ببریم که اثر نخبهپسندتری هم هست. به هر حال کتابهای این نویسنده در فهرستهای گوناگون قرار دارند اما «مجوس» پرفروشترین کتاب اوست.
این مترجم درباره انتخاب نام برای این ترجمه گفت: اسم اصلی کتاب، دقیقاً همانچیزی که روی جلد ترجمه فارسی آن درج شده است: مجوس. مجوس از واژه «مُغ» به معنی روحانیون زرتشتی ریشه میگیرد. اعراب به مغها، مجوس میگفتند. الان هم داعشیها ما فارسها را با لفظ مجوس میخوانند. معرّب این واژه وارد انگلیسی شده و به شکل همان Majus درآمده که البته لغت کمکاربردی در زبان انگلیسی و به معنی «جادوگر» است. من هم نام کتاب را تغییر ندادم و مثلاً از عنوانی مثل «ساحر» استفاده نکردم؛ چون ترجمه عربی این رمان هم با نام «ساحر» چاپ شده ولی من همان «مجوس» را ترجیح دادم.
خاکسار در پاسخ به این سوال که چرا کتابهایی را برای ترجمه انتخاب میکند که شخصیتهای اصلیشان بهنوعی مشابه یکدیگر و درگیر با مشکلات درونی هستند و آیا خودش با این شخصیتها احساس نزدیکی میکند، گفت: خب من این کتابها را بهصورت سفارشی ترجمه نمیکنم و دنبال علایق خودم هستم. حالا اگر به قول شما، این شباهت در ناکامی یا خشم درونی بین شخصیتهای این کتابها وجود دارد، باید بگویم که بله. چنین شخصیتهایی را دوست دارم و اگر داستانی از اینگونه آدمها نداشته باشد، برای ترجمه به سمتش نمیروم.
مترجم رمان «جزءازکل» درباره داستان رمان «مجوس» گفت: داستان این رمان در دهه ۱۹۵۰ میگذرد و درباره یک جوان انگلیسی است که بهتازگی در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه آکسفورد فارغالتحصیل شده است. او از انگلستان متنفر است و دنبال شغلی خارج از این کشور است. بهاینترتیب به یونان رفته و در یک مدرسه انگلیسیزبان به تدریس مشغول میشوم. آنجاست که با شخصیت غریبی آشنا میشود و شروع به بازی و کلنجار با او میکند...
وی در ادامه گفت: «مجوس» ۷۸۳ صفحه دارد و ۴ داستان مستقل را در دل یک داستان کلی جا داده است. این رمان ساختاری هزارویکشبی دارد. یعنی دقیقاً یک قصهگو دارد که ۴ قصه را تعریف میکند. اینمیان کلی هم خردهقصه روایت میشود. میتوانم بگویم این رمان، بین کتابهایی که ترجمه کردهام، یکی از کتابهای محبوبم است.