خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: «بار هستی» یا «سبکی تحملناپذیر هستی» رمان مشهور میلان کوندرا نویسنده چِکی بهتازگی با ترجمه علی سلامی توسط نشر گویا منتشر شده و بناست راهی بازار نشر و کتابفروشیها شود.
کوندرا یکی از نویسندگانی است که در دوران حکومت کمونیستی چک، آثارش ممنوع بودند و «سبکی تحملناپذیر هستی» هم ازجمله آثاری است که داستانش مربوط به همانبرهه تاریخی است و یکی از مهمترین آثار ایننویسنده ۹۱ ساله محسوب میشود. اینکتاب برای اولینبار در سال ۱۹۸۴ میلادی چاپ شد و اولینترجمه فارسیاش هم سال ۱۳۶۵ در ایران بهقلم پرویز همایونپور انجام شد. عنوان «بار هستی» هم توسط همینمترجم بر کتاب گذاشته شد که علتش را مفهوم کلی رمان عنوان کرد.
ترجمهای که علی سلامی از «سبکی تحملناپذیر هستی» ارائه کرده، یکی از معدود ترجمههای مهم اینکتاب است که گفتگوی دو قسمتیمان با او که پیشتر درباره ضرورت ترجمه دوباره و بهروز آثار شکسپیر: «ترجمه آثار شکسپیر جریان متمرکزی در کشورمان نداشته است» و «نمایشنامههای شکسپیر، شعر حافظ هستند/جستجوی عرفان در آثار شکسپیر» داشتیم، باعث شد درباره ترجمه اینرمان مهم کوندرا هم با او گپ و گفتی داشته باشیم.
مشروح گفتگو با علی سلامی درباره ترجمه ۳۱۱ صفحهای که از رمان «سبکی تحملناپذیر هستی» ارائه کرده، در ادامه میآید:
* آقای سلامی ترجمه «بار هستی» یا «سبکی تحملناپذیر هستی» را چهزمانی انجام دادید؟ تازه است؟
اینترجمه برای یکسالونیم تا دوسال پیش است. البته ایننکته را هم بگویم که عنوان درست کتاب، همان «سبکی تحملناپذیر هستی» است و خب ترجمه پیشیناش برای سالهای ۶۴ و ۶۵ است. بنابراین از نظر زمانی، دوران زیادی از ارائه آنترجمه گذشته و کهنگیهایی دارد. عنوانش هم همانطور که گفتم، بهعکس بود و نباید به «بار هستی» ترجمه میشد.
«سبکی تحملناپذیر هستی» یکی از آثار فاخر و ادبی است و نباید در ترجمه چنینآثاری عنوانشان را تغییر داد و اگر هم چنینکاری میکنیم، نباید مرتکب اشتباه شویم.
* ضرورت ترجمه دوباره ایناثر چه بود؟ عنوان اشتباه و کهنگیهای ترجمه پیشین؟
بله چون زمان زیادی از ارائه ترجمه پیشین گذشته بود، باید دوباره ترجمه میشد. چون ترجمه پیشین برای خیلیوقت پیش است. همانطور که درباره ترجمه آثار شکسپیر با هم صحبت کردیم، مقولهای به نام «ریترنسلیشن» وجود دارد که طبق آن، میتوان آثار ادبی را پس از ۱۰ یا ۲۰ سال، دوباره ترجمه کرد و در واقع، ترجمه جدیدی از آنها ارائه کرد. چون طی یک یا دو دهه، زبان تغییر کرده و پویاتر شده است. نسلها هم عوض شدهاند و انتظار دارند با نثری از آناثر روبرو شوند که آن را درک، و با آن ارتباط برقرار کنند. خب نسل جدید که با اینترنت و فناوریهای جدید آشناست و حتی نوع صحبتکردنش هم تغییر کرده، ترجمهای میخواهد که به کارش بیاید.
البته قرار نیست بهخاطر نسل جدید، یک اثر ادبی را براساس گویش ایننسل ترجمه کنیم. نه! بلکه بناست ترجمهای ارائه کنیم که به روز باشد. اینمساله هم فقط مربوط به آثار مولفی مثل شکسپیر نیست و درباره آثار داستایوفسکی هم رخ میدهد. یعنی ترجمههای چندبارهای در برهههای مختلف از «ابله»، «جنایت و مکافات» یا «برادران کارامازوف» دیدهایم که با همینضرورت تولید شدهاند.
اما واقعیت کلی این است که به اینترجمهها نیاز است. نمیشود گفت فلان ترجمه خوب است و دیگر نیاز به ترجمه دیگری نیست. این، همان بحث ریترانسلیشن یا ترجمه دوباره است.
* تفاوت ترجمه شما با ترجمه پیشین «سبکی تحملناپذیر هستی» در چیست؟
ترجمه پیشین با عنوان «بار هستی» از زبان فرانسه، ترجمه شده بود. در حالیکه زبان اصلی اثر، چکی است. ترجمهای هم که من انجام دادم از روی زبان انگلیسی بود. با اینحال ترجمه انگلیسی دقیقی را انتخاب کردم و مبنای کارم را بر آنترجمه گذاشتم. ترجمهای که من از متن انگلیسی ارائه کردهام، از ترجمه پیشین، حجم بیشتری دارد.
* علت اینتفاوت حجم چیست؟
بالاخره «سبکی تحملناپذیر هستی» یکاثر فلسفی و بحثبرانگیز است. آنزمان که ترجمه پیشین ارائه شد، ممیزی و ملاحظات محدودکننده بیشتر بوده است. البته رمان، چیزی به آنمعنا ندارد ولی بالاخره سختگیریهای خاصی در آندوره برقرار بوده که باعث شده حجم ترجمه پیشین، کمتر شود.
بهجز اینمسائل، بهنظرم نثر و وجه ادبی ترجمهای که از ترجمه انگلیسی اینکتاب ارائه کردهام، بیشتر از ترجمه پیشین باشد چون به زبان فلسفی رمان نزدیکتر است. «سبکی تحملناپذیر هستی» همانطور که اشاره شد، یکرمان فلسفی است و هنگام ترجمه باید درباره گنگنشدن زبان اثر برای مخاطب توجه کرد.
* اینکار، چهقدر از شما وقت گرفت؟
گرفتن مجوز چاپ کتاب، یکسال طول کشید. بههرحال حساسیتهایی روی کوندرا وجود دارد. ایناثرش هم که یککتاب فلسفی است و مشخص است بررسی را طولانی میکند. البته چیز خاصی نبود ولی بههرحال چندمرتبه بحث و گفتگو با دوستان وزارت ارشاد داشتیم. همانطور که میدانید اخذ مجوز برخی آثار، کمتر طول میکشد و برخی آثار بیشتر زمان میبرند. در مجموع، اواخر فروردین سال گذشته بود که کتاب به ارشاد رفت و فروردین امسال هم مجوزش آمد.
* ترجمه چهطور؟
ترجمهای که انجام دادم، یکترجمه سریع نبود. چون رمان، ماهیت فلسفی داشت و زبانش هم زبان سختی بود. البته ترجمه من، ترجمه تماممدت و اصطلاحا فولتایم نبود. یعنی همه زمان روزم را برای اینکار نمیگذاشتم. بنابراین، بازگردانی اینکتاب ۶ ماه طول کشید و پس از اتمام کار هم به ایننتیجه رسیدم که رمان عمیق و سختی بود. به همیندلیل هم بود که باید وقت بیشتری برای ترجمهاش میگذاشتم. چندینبار هم پس از پایان ترجمه، آن را خواندم و اصلاحش کردم.
* دغدغه ترجمه اینرمان را داشتید یا بازگردانیاش به شما پیشنهاد شد؟
نه. دغدغه شخصی خودم بود که سراغ ترجمهاش رفتم. گاهی اوقات پیش میآید که کتابهایی را برای ترجمه پیشنهاد میکنند اما تا دوستشان نداشته باشم، سراغ بازگردانیشان نمیروم. منظورم این است که سفارشی کار نمیکنم. «سبکی تحملناپذیر هستی» رمان ارزشمندی است که انسان را به فکرکردن وا میدارد. من هم دربارهاش دغدغه داشتم.
* بله اینمساله دغدغه، خیلی مهم است. کار را با یک حس نیاز و انگیزه زاینده پیش میبَرَد.
ببینید، اینروزها خیلیها سراغ ترجمه رمانهای پرفروش و اصطلاحا بِستسِلِر میروند. بهنظرم اینرمانها، عمر کوتاهی دارند اما رمانهایی مثل «سبکی تحملناپذیر هستی» عمر و ارزش بیشتری دارند. پیش از این، بیشتر میدیدیم که رمانهای فاخر را ترجمه میکنند اما امروز گرایش خیلی از مترجمها و ناشران کشور، بهسمت رمانهایی میروند که ترجمه و چاپشان فروش را تضمین میکند. ممکن است ارزشی هم نداشته باشند ولی خب بستسلر بودهاند و در آمازون رتبه خوبی دارند.
چنینرمانهایی، سریع هم ترجمه میشوند و میبینید که در مدتی کوتاه، چندترجمه از آنها عرضه میشود. اما رمانهای فاخر ادبی که ارزش ادبی دارند، ماندگاری دارند. اینجا هم بحث گذشت زمان مطرح است هم بحث تغییری که بهوجود میآید. شما میبینید که آقای میلانی از «مرشد و مارگاریتا» ترجمه خوبی ارائه داده و پس از سالها ویراست دوم اینترجمه عرضه میشود. بهنظرم اینکار خیلی دیر انجام شد و ایکاش زودتر انجامش میدادند. اما خب برخی مترجمها از دنیا میروند و کسی نیست کارشان را ادامه بدهد. یعنی کار جدیدی روی ترجمهشان انجام دهد یا ویراست جدیدی ارائه کند.
ولی بههرحال وقتی میشود روی برخی آثار چنینکارهایی انجام داد یا دوباره ترجمهشان کرد، اشکالی ندارد مجددا ترجمه شوند. یعنی همانبحثی که درباره ضرورت ترجمه دوباره آثار شکسپیر داشتیم؛ هماناتفاقی که اینروزها در اروپا هم رخ میدهد؛ یا هماناتفاقی که امروز درباره ترجمه انگلیسی آثار کافکا شاهدش هستیم.