ابراهیم شفیعی کارگردان مستند «فرنگیس» بیان کرد که این اثر روایتگر مقاومت زنی است که در ۱۸ سالگی در محاصره سربازان عراقی قرار می گیرد.

ابراهیم شفیعی کارگردان مستند «فرنگیس» همزمان با عرضه اینترنتی این مستند در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آن توضیح داد: سال‌ها پیش برای تولید یک مستند سفری به کرمانشاه داشتم. آنجا در منطقه گیلانغرب، روستایی است که به آن آوزین می‌گویند. آنجا داستانی شبه‌افسانه‌ای درباره خانمی را شنیدم که با تبر کسی را کشته است. علاقمند شدم و قرار گذاشتیم و به دیدار او رفتیم. عکس و فیلم گرفتیم و در همان دیدار متوجه شدیم ماجرای این خانم خیلی جدی است البته اطلاعی از جزییاتش نداشتیم. مجبور شدیم دو سه رو آنجا بمانیم. زن سرسختی که به‌شدت هم مهربان و دوست‌داشتنی بود.

وی ادامه داد: سعی کردم با او رفاقت کنم، من او را مادر خطاب می‌کردم و او هم به من می‌گفت بچه. کردها مادر را «دا» صدا می‌کنند و من هم او را «دا» صدا می‌کردم. وقتی به تهران برگشتم، کتاب «فرنگیس» را که درباره همین زن نوشته شده بود، پیدا کردم و خواندم. با نویسنده کتاب هم قراری گذاشتم و یک طرح کلی براساس آن نوشتم. آن را به جایی ارائه کردم که از آنجا، سر از بسیج درآورد. با من تماس گرفتند و برآورد خیلی پایینی برای این طرح در نظر گرفته شد. برای این مستند به نوعی من هیچ دستمزدی نگرفتم و همه برآورد خرج تولید فیلم شد.

این مستندساز در ادامه گفت: وقتی خواستیم کار را کلید بزنیم، من مجدد یک هفته زودتر پیش او رفتم تا بیشتر با هم رفاقت کنیم. معتقدم اگر عوامل یک فیلم با هم همدل نباشد، کار آن طور که باید درنمی‌آید. از روز دوم فیلمبرداری، همه عوامل ما این خانم را «دا» صدا می‌کردیم و او هم همه را به اسم کوچک خطاب می‌کرد.

شفیعی با اشاره به اصلاحات اعمال‌شده به مستند «فرنگیس» در پخش تلویزیونی بیان کرد: نسخه کامل این مستند ۴۴ دقیقه است اما تلویزیون نسخه ۳۰ دقیقه‌ای از آن را پخش کرد. نزدیک به ۱۴ دقیقه از فیلم را کوتاه و خیلی من را اذیت کردند. کلی از پلان‌های زیبای کار را درآوردند. کار به جایی رسید که به دفتر بسیج رفتم و گفتم این هارد برای شما، من پول هم نمی‌خواهم!

این مستندساز در توضیح ماجراهای مربوط به شخصیت اصلی مستند «فرنگیس» گفت: وقتی عراق به ایران حمله می‌کند، فرنگیس ۱۸ سال داشته است. روستای محل سکونت آن‌ها اولین روستای دم مرز بوده است و عراقی‌ها که به آنجا وارد می‌شوند، اهالی روستا مجبور می‌شوند خانه‌های خود را ترک کرده و در کوه‌ها زندگی کنند. روزی در کوه آذوقه کم می‌آورند، فرنگیس اعلام آمادگی می‌کند که به خانه برود و آذوقه بیاورد. پدرش هم با او همراه می‌شود. وقتی به خانه می‌رسند برای آب آوردن لب چشمه می‌رود که در آنجا دو عراقی را می‌بیند. یکی از آن‌ها را با تبر می‌زند و دومی که اسلحه می‌کشد تا به او شلیک کند را با سنگ بزرگ می‌زند. نفر اول همانجا می‌میرد و اسلحه نفر دوم را هم می‌گیرد و او را به نیروهای ایرانی تحویل می‌دهد.

وی ادامه داد: تا زمانی که فرنگیس را از نزدیک نبینید، باور این داستان سخت است. من هم با خودم می‌گفتم یک دختر ۱۸ ساله مگر چقدر زور دارد که با تبر بتواند کسی را بزند، اما وقتی با او نشست و برخواست کردم متوجه واقعیت شدم.

شفیعی ادامه داد: وقتی از «دا» پرسیدم اگر این اتفاق الان مجدد تکرار شود چه می‌کنی هم گفت، خودم و خانواده‌ام مجدد ایستادگی می‌کنیم. پرسیدم اگر صدام را به تو تحویل می‌دادند چه می‌کردی؟ با همان زبان کردی گفت، تکه‌تکه‌اش می‌کردم. فرنگیس، شخصیت واقعاً عجیبی دارد. دو برادرش شهید شده‌اند. خواهرش روی مین رفته است. جمله زیبایی در فیلم هست، آنجا که می‌گوید: «شهر ما پر از جانبازهای بدون پرونده است.» این خانواده نزدیک ۱۷، ۱۸ شهید داده است.

این مستندساز درباره وضعیت زندگی «فرنگیس» پس از انتشار گسترده کتاب زندگی‌نامه‌اش و ساخت مستند درباره او بیان کرد: اتفاقاً مدتی قبل که کرمانشاه زلزله آمده بود، به آنجا رفتم. دیدم یک کانکس به او داده‌اند. هیچ رسیدگی‌ای به وضعیت زندگی او نشده، فقط خانه‌اش پر از لوح تقدیر است! کلی مسئول از رئیس‌جمهور گرفته تا دیگران آمده‌اند و با او عکس یادگاری گرفته‌اند اما هیچ کمکی به او نکرده‌اند. با این شرط جلوی دوربین من آمد که کاری کنم او بتواند به بیت رهبری برود. هرچند گفتم این قدرت را ندارم اما در طول کار شرایطی پیش آمد که این دیدار هم میسر شد.

وی ادامه داد: در پارک شیرین کرمانشاه مجسمه‌ای از «فرنگیس» نصب است. در گیلانغرب هم در میدان «مقاومت» نمادهایی درباره او قرار داده‌اند. روزی که آنجا فیلمبرداری می‌کردیم گفت: «این آهن‌ها به چه درد من می‌خورد، اگر پولش را به خودم می‌دادند بهتر بود.» واقعیت این است که فرنگیس امروز در فقر مطلق به‌سر می‌برد.

شفیعی با اشاره به روحیه «ناسیونالیست» فرنگیس گفت: او به شدت ملی‌گرا و مذهبی است. فردی مهربان است که قلب بسیار رئوفی هم دارد. برخی کلمات بود که وقتی به کار می‌بردم به‌راحتی اشک می‌ریخت. مثل «جمعه» که نام برادرش بود و عاشق او بود. یا نام مقام معظم رهبری که بلافاصله به آن واکنش نشان می‌داد. او به راحتی گریه می‌کرد اما خنده‌هایش را باید یواشکی ثبت می‌کردیم.

این مستندساز درباره جذاب‌ترین تجربه خود از ساخت «فرنگیس» هم اظهار کرد: استقبال از این مستند بسیار بالا بود. جذاب‌ترین تجربه‌اش اما نمایش فیلم در بیت رهبری بود که متأسفانه من خودم حضور نداشتم و بعداً فیلم موبایلی آن را دیدم. از اینکه مقام معظم رهبری فیلم را دیده و تأیید کرده‌اند خوشحال شدم. جذاب‌ترین اتفاق این فیلم برای من اما رابطه مادر و فرزندی شکل‌گرفته میان من و فرنگیس است. احساس می‌کنم یک دوست خوب در غرب کشور پیدا کرده‌ام.

برچسب‌ها