عبدالله رئیسی می‌گوید در پروژه بازسازی انقلابی فرهنگ جایگاه اصلی متعلق به مردم است و اگر نقش مردم را حذف و یا حتی کمرنگ شود، پروژه از پیش، شکست خورده است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: مساله بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ که ضرورت آن را رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نخستین دیدار خود با هیأت دولت سیزدهم مطرح کردند، امروزه بدل به دغدغه اصلی مدیران، فعالان و نظریه‌پردازان عرصه فرهنگ شده است. می‌توان گفت که فلسفه ضرورت این بازسازی به عملکرد مدیران پیشین باز می‌گردد. مدیران نهادهایی که هرکدام نقشی جدی در مدیریت فرهنگی کشور داشتند و هرکدام مسیر فعالیت نهادهای تحت امر خود را به صورت جزیره‌هایی جداگانه تعیین کرده بودند.

به همین دلیل ضرورت دارد که روند بازسازی از مسیر عقلانیت تبیین شده توسط نظریه‌پردازان بگذرد. همچنین این میان ضرورت دارد تا نقطه نظرهای فعالان عرصه فرهنگ در جای جای کشور برای پروژه بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ نیز اخذ و دسته‌بندی و بررسی شوند. متاسفانه نخبگان و فعالان فرهنگی در استان‌های کشور، راه چندانی به رسانه‌ها ندارند و نقطه نظرات، ایده‌ها و تئوری‌های آنها که بعضاً از نظرات پایتخت‌نشینان ممکن است بهتر باشد، مطرح نمی‌شوند. برای رسیدن به این مقصود خبرگزاری مهر در پرونده بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ خود تلاش کرده تا با فعالان فرهنگی شهرستان‌های مختلف کشور نیز گفت‌وگو کند.

از این دست مطالب پیشتر گفت‌وگوهایی با میترا متاجی، فعال و منتقد فرهنگی و ناشر مستقر در شهرستان نوشهر مازندران و محمدرضا یوسفی، کارشناس ارشد مدیریت آموزش و فعال فرهنگی در خراسان جنوبی منتشر شده است. در این قسمت با عبدالله رییسی، از فعالان فرهنگی و رسانه‌ای در سیستان و بلوچستان به گفت‌وگو نشستیم.

قسمت‌های پیشین این مجموعه را اینجا ببینید و در ادامه با مشروح این گفت‌وگو همراه شوید:

* می‌دانیم که انقلاب اسلامی ایران ماهیتی فرهنگی دارد و ما در اصل پیروزی قیام به زعامت امام خمینی (ره) را مدیون مؤلفه‌های فرهنگی هستیم. بنابراین باید در طول عمر پربرکت انقلاب، فرهنگ اصلی‌ترین دغدغه حکومت بوده باشد. از وجهی این دغدغه وجود داشته است، چرا که در کلام امام (ره) و مقام معظم رهبری به عنوان رهبران دینی و سیاسی جامعه همیشه از وجهی ایجابی ضرورت توجه به فرهنگ دیده می‌شود. با این اوصاف وقتی که رهبر و رئیس حکومت از مسئله بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ سخن به میان می‌آورند، نشان از ضعف‌های شدید در برنامه‌های پیشینی دارد. به نظر شما ضرورت بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه در چیست و آسیب‌ها و نقاط ضعف ساختار کنونی را در چه مواردی می‌بینید؟

بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه از نظر من یک اولویت اساسی است؛ اما چندان به عملی شدن آن خوشبین نیستم؛ چرا که در کشور ما این ساختار از بالا به پایین و به شکل دستوری و ابلاغی طراحی شده و تغییر این زاویه دید، کاری بسیار دشوار و پیچیده است. در واقع همان چهارچوبی که برای اقتصاد و صنعت و سایر حوزه‌ها طراحی شده، برای فرهنگ و رسانه نیز لحاظ شده و به همین دلیل اگر قرار است بازسازی یا تغییری بنیادین در این ساختار ایجاد شود، باید بیش و پیش از هر چیز، نگاه حاکمیتی به فرهنگ و رسانه اصلاح شود؛ تا این نگاه اصلاح نشود و تغییر نکند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد و همچنان در بر همین پاشنه خواهد چرخید.

امروزه یک بخشنامه ساده مربوط به فضای مجازی و یا یک دستورالعمل عادی درباره کالاهای فرهنگی می‌تواند باعث تقویت یا سلب امنیت روانی مردم و یا دشوار یا آسان‌شدن کسب‌وکارها شود اگر نگاه حاکمیتی به فرهنگ و رسانه تغییر کند، می‌توان خوشبین بود که سیاست‌زدگی شعاری که در قالب برنامه و قانون هم درمی‌آید، از این حوزه رخت بربندد و تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها از هر گونه نگرش قهری و دستوری و تحکمی فاصله بگیرد. من الگوی فرهنگ و رسانه مردمی را موثرتر از مدل و الگوهای حاکمیتی می‌دانم و اگر قرار است بازسازی ساختاری فرهنگ شکل بگیرد، باید پیش‌نیازهای آن رعایت شود. امروزه در عمده سازمان‌های بین‌المللی شاهد تغییراتِ پرشتاب هستیم، و اگر ما به این چرخه تغییرات پیوسته و پرشتاب نپیوندیم، نه تنها کاری از پیش نخواهیم برد، بلکه همچنان در این وضعیت شعارزده و عوام‌زده سطحی‌گرایانه‌ی کسالت‌بار متوقف می‌شویم و بیش از امروز وارد انفعال فرهنگی و رسانه‌ای خواهیم شد.

* مهم‌ترین مساله کشور و مردم که با بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه باید حل شود، چه مسئله‌ای است؟

ما چیزی به نام مهمترین مسئله کشور و مردم نداریم؛ همه مسائل مهم‌اند و اتفاقاً یکی از اشتباهات راهبردی ما همیشه این بوده و هست که همواره دنبال ابرمسئله‌ها و ابرپروژه‌ها هستیم و از مسائل کوچک و مهمی که مولد آن مسائل مهم‌اند، غفلت می‌کنیم؛ به نظر من برای تغییر ساختار و بازسازی هویت فرهنگی و رسانه‌ای، باید از جزیی‌ترین و دم‌دست‌ترین و عادی‌ترین رویدادهای پیرامونی آغاز کرد. باور کنیم که همه مسائل مهم‌اند؛ و به هیچ عنوان نباید یک مسئله را قربانی مسئله دیگری کرد؛ چون این مسائل به شکل زنجیره‌ای به هم متصل هستند و غفلت از یک حلقه به‌ظاهر کوچک و کم‌اهمیت، می‌تواند در حرکت سیستم، مانع ایجاد کند. ما پیش از هر گونه بازسازی فرهنگی و رسانه‌ای، باید ابتدا سونامی تغییرات زیرساختی را بپذیریم و به این باور برسیم که ماهیت فرهنگ و رسانه الزاماً آن چیزی که ما می‌گوییم و می‌خواهیم نیست؛ و نبض آن هم در دست تمام اجزای جامعه است؛ و نه صرفاً در دست ما.

* برای تدوین موفق طرح بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه و در مرحله بعد، اجرا و نظارت بر اجرا، چه الزاماتی باید رعایت شود؟

اولین الزام، پذیرش خطاهای راهبردی گذشته است؛ تا نپذیریم که در بسیاری از جاها راه را اشتباه رفته‌ایم، همچنان باید شاهد همین اشتباهات تکراری باشیم. بازسازی ساختار فرهنگی برای جامعه ما یک ضرورت حیاتی و اساسی است و باید از حالت ژست و شعار صرف دربیاید؛ ما باید بدانیم که سرعت تغییرات فرهنگی زیاد است و جهان معاصر دارد به آرایش جدید فرهنگی و رسانه‌ای تن می‌دهد و اگر می‌خواهیم از قافله تحولات فرهنگی و رسانه‌ای عقب نمانیم و جریان‌ساز باشیم، باید فرهنگ عمومی و افکار عمومی را جدی بگیریم و از نگاه خطی و تک‌بُعدی به موضوعات پرهیز کنیم و با دور شدن از کلیشه‌های فرهنگی و رسانه‌ای، به تمام ظرفیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای، بر اساس توانمندی و انگیزه و استعداد، میدان بدهیم و قائل به حضور و مشارکت و رقابت و فرصت‌سازی باشیم.

* اگر این طرح درست تدوین و اجرا شود، چه فواید و تاثیر ملموسی بر زندگی مردم خواهد داشت؟

هیچ فاصله‌ای بین زندگی مردم و ساختارهای فرهنگی و رسانه‌ای وجود ندارد. براحتی می‌توان ردپای مثبت و منفی این ساختارها را در زندگی روزمره مردم مشاهده کرد. امروز یک بخشنامه ساده مربوط به فضای مجازی و یا یک دستورالعمل عادی درباره کالاهای فرهنگی می‌تواند باعث تقویت یا سلب امنیت روانی مردم و یا دشوار یا آسان‌شدن کسب‌وکارها شود و چه بخواهیم و چه نخواهیم، فرهنگ و رسانه تمام اجزای زندگی عادی مردم را در کنترل خود درآورده و از همین رو نیز باید تا می‌توانیم میدان را برای مشارکت واقعی مردم در عرصه فرهنگ و رسانه باز کنیم؛ در این خصوص، نقش فرهنگ عمومی بسیار برجسته است و باید فکری اساسی برای آن کرد؛ چرا که تا زمانی که فرهنگ عمومی جامعه را به سمت رویکردهای توسعه‌محور پیش نبریم، نمی‌توانیم امیدی به تحول در سایر حوزه‌ها داشته باشیم.

* جایگاه مردم در نظام حکمرانی مطلوب فرهنگ چیست؟

جایگاه اصلی متعلق به مردم است و اگر نقش مردم را حذف و یا حتی کمرنگ کنیم، الگوی ما از پیش، شکست خورده است؛ وقتی به مردم در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی نقش و سهم می‌دهیم، آنها احساس مسئولیت بیشتری کرده و حتی به دولت‌ها برای توانمندتر شدن کمک می‌کنند. وقتی مردم را نادیده بگیریم، مردم هم ما را نادیده می‌گیرند و نه تنها از ما و قوانین بالادستی ما حمایت نمی‌کنند، بلکه راه خودشان را می‌روند و در عصر تکنولوژی فرهنگی و رسانه‌ای، نمی‌توان دور مردم دیوار کشید.

بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه از نظر من یک اولویت اساسی است؛ اما چندان به عملی شدن آن خوشبین نیستم؛ چرا که در کشور ما این ساختار از بالا به پایین و به شکل دستوری و ابلاغی طراحی شده و تغییر این زاویه دید، کاری بسیار دشوار و پیچیده است از این رو باید به‌جای برای مردم تصمیم گرفتن در این حوزه، با مردم تصمیم گرفت؛ تا مجبور نباشیم خودمان را مقابل مردم قرار دهیم؛ چرا که عین خسارت است. متاسفانه بخشی از مسئولان فرهنگی یا تصمیم‌گیران فرهنگ جامعه فکر می‌کنند که مردم در عرصه فرهنگ، صرفاً مصرف‌کننده هستد؛ در حالی که اصل و اساس تولید فرهنگی در دست آنهاست.

* نخبگان، فعالان فرهنگی و مسئولان چه وظایفی در بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه دارند؟

به نظر من، نخبگان و فعالان فرهنگی همواره نقش خود را ایفا کرده‌اند؛ تولیدات فاخر و ارزشمند فرهنگی و رسانه‌ای ما محصول خلاقیت و استعداد و تلاش همین نخبگان و فعالان فرهنگی است؛ و این مسئولان فرهنگی هستند که باید خودشان را به مردم و جامعه نخبگانی نزدیک کنند و از ظرفیت فکری و ایده‌ها و پیشنهادات آنها بهره بگیرند.

* مردم چگونه می‌توانند در بازسازی انقلابی ساختار فرهنگ و رسانه مشارکت کنند و پیشنهاد شما در طراحی سازوکار این مشارکت مردمی چیست؟

مردم در حال ایفای نقش خود در بازسازی ساختار فرهنگ و رسانه هستند و پیشنهاد من این است که دولت به‌جای اعمال هرگونه نقش مدخله‌گرانه در این زمینه، به مردم اعتماد کند و در کنار مردم بازسازی فرهنگی و رسانه‌ای کمک کند.

* به نظر شما مهمترین اصل و سیاست حکمرانی فرهنگی چیست؟

مهمترین اصل حکمرانی فرهنگی باید معطوف به ایجاد فرصت‌ها و طرفیت‌های لازم برای شکوفایی استعداد انسان‌ها و گسترش خلاقیت و نوآوری در عرصه فرهنگی باشد؛ بی‌تردید این امر بدون مشارکت مردم امکان‌ناپذیر نیست. حکمرانی‌های فرهنگی زمانی می‌توانند در امور فرهنگی کارآمد باشند که بتوانند فضایی بوجود بیاورند که مردم در آن احساس امنیت و آرامش و حتی قدرت کنند. من قائل به کاهش تصدی‌گری‌های دولت در عرصه فرهنگ هستم و معتقدم که وظیفه حکمرانی فرهنگی فقط طرح و اجرای قوانین صحیح حمایتی و هدایتی است؛ به‌گونه‌ای که میدان برای نهادهای موثری مثل خانواده، مدرسه، انجمن‌ها، کانون‌ها، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها و… فراهم شود تا بتوانند به توسعه فرهنگی پایدار کمک کنند.

* میزان تاثیر منش و سبک زندگی مسئولان، در فرهنگ عمومی جامعه چقدر است؟

ریشه این پرسش به این برمی‌گردد که ما در ناخودآگاه خودمان مسئولان و مردم را از هم جدا کرده‌ایم و آنها را دو چیز جدا از هم می‌دانیم. همین مسئله شکاف مردم و حکمرانی فرهنگی را بیشتر می‌کند. به باور من، مسئولان نیز بخشی از بدنه اجتماعی هستند و ما اصولاً نباید حق و حقوق چندان متمایزی برای آنها قایل شویم که بخاطر آن امتیاز و حق و حقوق اشتباه، مجبور باشیم با این گونه شعارها که براحتی هم قابل دور زدن هستند، به سبک خاص زندگی آنها حساس شویم.

‌اگر نگاه حاکمیتی به فرهنگ و رسانه تغییر کند، می‌توان خوشبین بود که سیاست‌زدگی شعاری که در قالب برنامه و قانون هم درمی‌آید، از این حوزه رخت بربندد و تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها از هر گونه نگرش قهری و دستوری و تحکمی فاصله بگیرد این‌ها مسائل ریشه‌ای هستند که باید حل شوند. حل آنها هم زمان لازم دارد و یک شبه اتفاق نمی‌افتد؛ اما باید از جایی شروع شود. مشکل حکمرانی فرهنگی ما این است که هر دولت که می‌آید، دنبال تحقق شاخص‌های خاص خود است و چیزی به‌نام برنامه‌ریزی درازمدت و سیاست‌گذاری بلندمدت فقط در حد یک شعار باقی می‌ماند.

* با توجه به انتصاب رئیس جدید صداوسیما، چه پیشنهادهای ملی و استانی برای بازسازی ساختار رسانه کشور دارید؟

رئیس جدید صدا و سیما در مهم‌ترین گام برای تحول در حوزه رسانه باید این اصل مهم را بپذیرد که صدا و سیما تنها بخشی از هویت رسانه‌ای جامعه است و همه‌ی رسانه نیست و اگر می‌خواهد از سایر رسانه‌ها عقب نماند، نباید با تکیه بر عناصر قدرت‌سازی مثل اعتبارات زیاد و امکانات سخت‌افزازی بیشتر، یا یک‌جانبه‌گرایی رسانه‌ای، کار را بر سایر رسانه‌ها تنگ کند؛ بلکه باید مجموعه‌ی خود را در کنار دیگر رسانه‌ها ببیند و از آنها برای تحول رسانه‌ای کمک بخواهد. این را اگر باور کرد آقای رئیس، مهمترین قدم را برای تحول اصولی در رسانه ملی برداشته است. امیدوارم این اتفاق بیفتد تا شاهد تحول ساختاری و هم‌گرایی و هم‌افزایی بیش از پیش در این حوزه باشیم.

برچسب‌ها