به گزارش خبرنگار مهر، رمان «بچههای روحی» نوشته جوئل پارکررودز بهتازگی با ترجمه بهناز پیری توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است. اینکتاب یکی از عناوین مجموعه «رمانهایی که باید خواند» است که اینناشر منتشر میکند.
مجموعه «رمانهایی که باید خواند» به گفته اینناشر شامل رمانهایی میشود که با آنها زندگی میکنیم؛ نفس میکشیم، میخندیم، گریه میکنیم و قد میکشیم. رمانهایی هستند که با آنها سفر میکنیم، کولهپشتیمان را پر از تجربههایشان میکنیم و مثل چادری در آنها پناه میگیریم. رمانهایی هستند که صلح و دوستی و امید را – چه کودک یا نوجوان باشیم و چه بزرگسال – به ما هدیه میدهند. رمانهایی که اگر آنها را نخوانیم، چیزی کم خواهیم داشت. رمانهایی هستند که باید خواند…
جوئل پارکررودز نویسنده اینکتاب، رماننویس سیاهپوست آمریکایی است که متولد سال ۱۹۵۴ است و ۶۸ سال دارد. او «بچههای روحی» را که نسخه اصلیاش سال ۲۰۱۸ منتشر شده، به اینباور تقدیم کرده که میتوان بهتر عمل کرد، بهتر بود و بهتر زندگی کرد. او میگوید ما بهترینها را به تکتک بچهها مدیون هستیم.
داستان اینرمان درباره یکپسر دوازدهساله سیاهپوست بهنام جِروم راجر است که میمیرد و پس از مرگ، روحش از بدنش بلند میشود و همهچیز را میبیند. او بدنش را میبیند که از پشت هدف دو گلوله قرار گرفته و از آنها خون میآید. اینگلولهها را یکمامور پلیس سفیدپوست شلیک کرده و جروم هم شاهد اتفاقات پس از مرگ خود است.
جروم راجر در قصهای که در قالب رمان «بچههای روحی» منتشر شده، خواهد دید که چه اتفاقاتی برای خانوادهاش میافتد و مردم با قاتلش چهطور رفتار میکنند...
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
چشمهای سارا درشت میشه. «فیلم» نفسش بند مییاد. «شاید ازش فیلمی باشه.»
اگر فیلمی باشه بالاخره میفهمه باباش دروغ گفته.
جلوی کامپیوترش میایسته.
«سارا شاید نباید این کار رو بکنی.»
دکمهای رو میزنه. صفحه روشن میشه.
«شاید باید به حرف مامان و بابات گوش بدی.» نمیدونم چرا همچین حرفی میزنم. مسخرهست. ته دلم دوست ندارم ناراحتی سارا رو ببینم.
«میخوام ببینم.» مصممانه میشینه روی صندلی و اسمم رو تایپ میکنه. صفحههای مقاله و لینک ظاهر میشه.
کلیک میکنه.
چند ثانیه. فقط همین. دو ثانیه. من ایستادهام. یه ماشین پلیس تندی مییاد. تفنگ شلیک میشه. میچرخم و میافتم. خونریزی میکنم.
«بابا بهت هشدار نداد؟ نگفت بیحرکت، پلیس؟»
صفحه بیصدا رو تماشا میکنیم. تصویرها چشمک میزنن. سایههایی مثل روح. تکون نمیخوریم. نفس نمیکشم. سارا نفسش رو حبس کرده. شبیه فیلم سینماییه. انگار من توی یه فیلم سینماییام.
اینکتاب با ۱۳۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۱ هزار تومان منتشر شده است.