به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «لوکیس و چند داستان دیگر» اثر پروسپر مریمه با ترجمه محمود گودرزی بهتازگی توسط نشر افق به چاپ دوم رسیده است. اینکتاب ششمینعنوان از مجموعه «افق کلاسیک» است که اینناشر از آثار ادبیات کلاسیک جهان منتشر میکند.
پروسپر مریمه متولد سال ۱۸۰۳ و درگذشته به سال ۱۸۷۰ یکی از مولفان رمانتیک ادبیات فرانسه است. او در خانوادهای ثروتمند متولد شد و بهعلت رفتوآمد در محافل ادبی با ویکتور هوگو، آلفرد دو موسه و استاندال آشنا شد. مریمه به تاریخ و عرفان علاقه داشت. بههمیندلیل با مطالعه آثار والتر اسکات و الکساندر پوشکین، تحت تاثیر قلم آنها قرار گرفت. شهرت ایننویسنده بهدلیل نوشتن داستانهای نیمهبلند ترسناک و وهمانگیز است.
مریمه سعی داشت در نوشتههای خود، اهمیت تاریخ و باورهای مردم گذشته را بیان کند و آنها را با فضای وحشتانگیز تلفیق کند. پروسپر مریمه خالق داستانهای کوتاه، رمان و یادداشتهایی است که درونمایههایی تاریخی دارند و از نگاهش، معماری، هنر، فرهنگ، حتی ظروف و اشیاء در زمانهای متفاوت، باورها و خرافات را میساخته و آنها را به نسلهای بعد منتقل میکردهاند.
«لوکیس و چند داستان دیگر» در برگیرنده داستان از ایننویسنده با عناوین «کوچه خانم لوکرتزیا»، «اتاق آبی»، «جومان»، «ساحرههای اسپانیایی» و «لوکیس» است. داستان لوکیس که عنوانش بر پیشانی اینکتاب است، در کشور لیتوانی اتفاق میافتد؛ جایی که آدابورسومی خاص دارد و در آن خرافه و اعتقاد به مسائل فراطبیعی بسیار رایج است. اینکتاب در کل، دربرگیرنده روایتهایی از سالهای دور، آمیخته با افسانهها و خیالپردازیها و خرافات یا واقعیتی است که مردمان قرن نوزدهم، سینهبهسینه آنها را برای هم بازگو کردهاند. این اثر با توصیف صحنهها و صداهای ناگهانی و بیمنطق یا زمان و مکانی که کسی جز راوی در آن حضور ندارد، اتفاقات ترسآلودی را رقم میزند.
خیالپردازی و احساسات دردناکی که به یک اندازه جسم و روح را میآزارند، پریشانی خیال در میان جنگهای قبیلهای و کشتار، جنایتهای ساده اما رعبانگیز، گمشدن در مکانی نامشخص و دیدار با اشباح، همچنین حضور نابههنگام شخصیتهای انسانی و حیوانی عجیب و نمادین از ویژگیهای پنج داستان اینکتاب است. مریمه در اینقصهها، با کورسوی نوری گوشهای را روشن میکند و بعد، دوباره تاریک. جادو، تاریکی مطلق، دیوارهای بلند بدون دریچه، کابوسها، ردپای موجودات خیالی و قتلهای بیسرنخ ازجمله موضوعاتی هستند که مخاطب در اینکتاب با آنها روبروست.
در قسمتی از داستان لوکیس از اینکتاب میخوانیم:
به راحتی توانستم حدس بزنم مرد مقابل دیدگانم دکتر فروبر است و بانوی سیاهپوش کنتس. از سنوسالش فهمیدم مادر کنت زمیوت است و اقدامات احتیاطآمیزی که در موردش انجام شد، نشان میداد که عقلش سر جایش نیست.
چند لحظه بعد خود دکتر وارد اتاقم شد. گفت: «از آنجا که آقای کنت ناخوش است ناچارم شخصا خودم را به پروفسور معرفی کنم. خدمتگزار شما دکتر فروبر هستم. خوشوقتم با دانشمندی آشنا میشوم که تمام خوانندگان روزنامه علمی - ادبی کونیگسبرگ لیاقت و تواناییاش را میشناسند. غذا را بکشند؟»
تا جایی که میتوانستم به تعارفاتش پاسخ دادم و گفتم اگر وقت غذا خوردن است آمادهام همراهش بروم.
همینکه وارد سالن غذاخوری شدیم، طبق رسم نواحی شمالی، سرپیشخدمتی ظرفی سیمین پر از نوشیدنی و مقداری غذای نمکسود و بسیار تند برای باز کردن اشتها برایمان آورد. دکتر گفت: «جناب پروفسور، اجازه بدهید در مقام پزشک لیوانی از این استارکار پیشنهاد کنم، برندی واقعی که چهل سال در خمره بوده. مادر نوشیدنیهای الکلی است.
اینکتاب با ۱۵۲ صفحه، شمارگان ۵۵۰ نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.