خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - محمد آسیابانی: بحث پیرامون اعتبار اصالت وجود یا اصالت ماهیت، یکی از مسائل ابتکاری فلسفی در جهان اسلام (به طور خاص در مکتب فکری اصفهان) است. علمای مشایی و اشراقی یا به عبارتی اندیشمندانی چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و شیخ اشراق شهابالدین سهروردی بحثی درباره اصالت وجود یا ماهیت نداشتهاند. روایت است که نخستین کسی که به این مسئله پرداخت، میرداماد، اندیشمند قرن یازدهمی متعلق به مکتب اصفهان بود.
میرداماد قائل به اصالت ماهیت بود، اما ملاصدرا، شاگرد وی، اصالت وجود را به اثبات رساند و از آن تاریخ همه فیلسوفان اصالت وجود را اثبات کرده و به آن معتقد بودهاند. در عصر جدید نیز مرحوم آیتالله محمدتقی مصباح یزدی نیز قائل به اصالت وجود بود. به تبع مکتب تفکیک و بزرگان آنکه به نقد فلسفه و تفکیک آن از معرفتشناسی دینی، شهرهاند و طریق فکری خود را مکتب اهل بیت معرفی میکنند، به نقد اصالت وجود نیز پرداختهاند. آیتالله سیدان یکی از اندیشمندان این نحله فکری است.
آیت الله سید جعفر سیدان، متولد ۱۳۱۳ در شهر مشهد، یکی از زبدهترین شاگردان مرحوم آیتالله شیخ مجتبی قزوینی است. وی اکنون به عنوان یکی از زعمای حوزه علمیه مشهد مقدس مشغول به تدریس و تربیت طلاب است. از جمله آثار و کتابهای مشهور وی میتوان به این عناوین اشاره کرد: «آیات العقاید: تفسیر آیههای توحیدی قرآن»، «سنخیت خالق و مخلوق»، «مسئله بدا»، «میزان المعرفه»، «شرح خطبه ۱۵۲ نهج البلاغه»، «الدرر النبویه فی نقد آرا فلسفه»، «بیان الفرقان»، «درنگی بر عقاید وهابیت»، «جبر و تفویض»، «دروس اعتقادی»، «سنخیت، عینیت، تباین»، «معاد» و «بررسی روش تفسیر المیزان».
در این شماره یکی از نقدهای آیتالله سیدان بر اعتقاد به اصالت وجود روایت میشود. اما پیش از آن، منبع این نقد معرفی میشود.
معرفی کتاب
مواجهه این گزارش از کتاب «الدُرر النبویه فی نقد آرا فلسفیه» اثر آیتالله سیدجعفر سیدان انتخاب شده است. این کتاب با شرحی از حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی موسوی دریاباری (از اساتید حوزه علمیه مشهد) برای نخستین بار به سال ۱۳۹۱ با شمارگان سه هزار نسخه، ۲۰۶ صفحه و بهای پنج هزار تومان توسط انتشارات ولایت در مشهد مقدس منتشر شد. چاپ دوم این کتاب نیز سال ۱۳۹۲ با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و بهای پنج هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
معقول ثانوی بودن وجود، فرع بر اصالت وجود است؛ زیرا معقول ثانوی، اتصاف خارجی و عروض ذهنی دارد (مانند اتصاف ماهیات به وجود، و اتصاف وجودات به وصف علت و معلول) در اینجا آنکه به اصالت ماهیت قائل است میتواند بگوید: «وجود» از مفاهیم عام عرضی است مثل شیئیت نه معقول ثانوی فلسفی به سال ۱۳۷۹ آیتالله سیدان به سفر حج مشرف شد. در مدینه منوره در روز هفدهم ذی القعده یکی از همسفرانش که مدرس حوزه علمیه خوانسار بود سوالی از او به این شرح پرسید: دیدگاه شما پیرامون مبادی بنیادین حکمت متعالیه (که به صدرالدین شیرازی نسبت داده میشود) چیست؟ دیری است که دیدگاههای خاصی از شما به ما میرسد، شنیدهایم که خطاهای او را برمیشمارید و به تصحیح آنها میپردازید و بعض آرا و نظراتش را مخدوش میسازید.»
آیتالله سیدان خواسته او را برآورده کرد: «با استعانت از خدای سبحان در مسجد پیامبر (ص) تصمیم گرفتم به نگارش این رساله دست یازم و از آنجا که در این مکان آغاز شد و در آن پایان یافت و به سامان رسید آن را «الدرر النبویه فی نقد آرا فلسفیه (مرواریدهای نبوی در نقد آرای فلسفی) نامیدم.
در این رساله همانطور که از نامش پیداست، آرا فلاسفه در حوزه دینشناسی به نقد کشیده شده است و این نقد فقط آرا ملاصدرا را شامل نمیشود. بخشی از این نقدها به بحث نفس گیر اصالت وجود یا اصالت ماهیت که از جمله بحثهای جدید در تاریخ اندیشه اسلامی است، اختصاص پیدا کرده. اعتقاد به اصالت وجود یا اعتقاد به اصالت ماهیت، یکی از اصول مقدماتی در فهم بحث او از معاد است.
روایت نقد
بحث وجود و «اصالت وجود» و محوریت آن در فلسفه، از قرن یازدهم تاکنون جزو مهم رین مباحث فلسفی به شمار میرود. بسیاری از فلاسفه آن را پذیرفتهاند، لیکن در این نظریه جای درنگ هست و نکاتی را میتوان در آن مطرح ساخت.
در این نظریه، تحلیل اشیا در ذهن به دو مفهوم وجود و ماهیت، مسلم دانسته شده است – و گاه پیش از اثبات اصالت وجود، مدعا مسلم انگاشته میشود – به نظر میرسد همین تحلیل عقلی که اشیا در ذهن به دو مفهوم انحلال مییابد، مبتنی بر اصالت وجود و از آثار فلسفی این نظریه است؛ وگرنه با قطع نظر از اصالت وجود یا ماهیت (و قبل از انس ذهن به کلمه وجود به عنوان یک امر عینی) در آغاز به نظر نمیرسد که ما از هر چیزی دو مفهوم در ذهن داشته باشیم.
استاد مصباح یزدی، در موضوع وجود و ماهیت میگوید: «در ضمن درسهای گذشته، بارها اشاره شد که واقعیت عینی هنگامی که در ذهن (ظرف علم حصولی) انعکاس مییابد به صورت قضیه «هلیه بسیطه» منعکس میشود که دست کم از دو مفهوم اسمی و مستقل تشکیل مییابد و یکی از آنها - که معمولاً در طرف موضوع قرار میگیرد - مفهومی ماهوی است که میتوان آن را به عنوان قالبی مفهومی برای حدود موجود عینی در نظر گرفت؛ و دیگری که در طرف محمول واقع میشود، مفهوم «موجود» است که از معقولات ثانیه فلسفی به شمار میرود و دلالت بر تحقق مصداق آن ماهیت دارد.» (جلد یکم آموزش فلسفه صفحه ۳۰۸)
در این سخن ایشان دو نکته شایان توجه است:
اول: معقول ثانوی بودن وجود، فرع بر اصالت وجود است؛ زیرا معقول ثانوی، اتصاف خارجی و عروض ذهنی دارد (مانند اتصاف ماهیات به وجود، و اتصاف وجودات به وصف علت و معلول) در اینجا آنکه به اصالت ماهیت قائل است میتواند بگوید: «وجود» از مفاهیم عام عرضی است مثل شیئیت نه معقول ثانوی فلسفی.
بنابراین، از همان ابتدا، بحث اصالت وجود مسلم دانسته شده و مصادره به مطلوب است. خود نویسنده نیز ادله اصالت وجود را در درس بیست و هفتم - یعنی سه درس بعد از این درس – میآورد.
دوم: برخلاف مدعای نویسنده، هنگام تصور پدیدههای عینی آنچه به ذهن میآید، همان حقیقت عینی «شیء» یعنی «ماهیت» است. رابطه ذهن و خارج و خاصیت حاکی بودن ذهن، این گونه اقتضا دارد.
لیکن حیثیت وجود مفهومی، در مقابل مفهوم ماهیت نیست؛ یعنی دو چیز به ذهن نمیآید، بلکه در ذهن، همان موجود عینی یا ذوات یا ماهیات انعکاس مییابد و ذهن، پس از ادراک آن حقیقت و ماهیتِ جعل شده، به تحقق آن ماهیت در خارج حکم میکند. به عنوان مثال: در قضیه «زید موجود است» هرگاه بی پیش داوری دقت کنیم، آنچه اصالت دارد و در خارج هست، زید است که ماهیت مجعول است. ذهن ما (هنگام رویارویی با اشیا) به حکم فطرت، با نفس اشیا و واقعیتهای موجود، تماس برقرار میکند و سپس به موجودیت و عینیت ماهیت اذعان میکند و در مقام اذعان به واقعیت ماهیت، از آن، به موجود تعبیر میآورد. مؤید این سخن روش منطقیان است که همواره در قضایا، ماهیات را موضوع قرار میدهند و «موجود» را به آن حمل میکنند (مانند: زید موجود است)
و از این رو فلاسفه کوشیدهاند چارهای برای آن بیابند. علامه طباطبایی در کتاب «بدایه الحکمة» و «نهایة الحکمة» جوابهای فلاسفه را میآورد و آنها را نمیپذیرد و در نهایت از راه عکس، این سخن را مطرح میسازد که قضیه «انسان موجود است» به قضیه «وجود انسان موجود است» باز میگردد. از آنجاکه ذهن با ماهیات انس دارد، ماهیات را موضوع قرار میدهد.
بی گمان پاسخ علامه بر اساس پذیرش اصالت وجود است. میتوان پرسید: چرا ذهن به ماهیات که به نظر آنان سرابی بیش نیست و اعتبار محض است، انس دارد؟ بلکه در اینجا قضیه «زید موجود است» مانند قضیه «هوا ابری است» است که در آن فعل کمکی «است» برای بیان تحقق ابری بودن هواست.
در قضایای بسیط که «وجود» محمول واقع میشود برای تحقق ماهیات است. در قضیه «انسان موجود است» عقل روشنگر حکم میکند که انسان ماهیتی است و در خارج از ذهن است. واژه «موجود» وسیلهای است برای حکایت همین معنا که واقعیتی - یعنی ماهیتی - در بیرون تحقق دارد.
این سخن که منطقیان و فلاسفه، ماهیات را موضوع قرار میدهند و آن را اصیل نمیدانند، بسی بعید به نظر میرسد.
لا اقتضا بودن ماهیات
از مهمترین دلایل فلاسفه بر اصالةالوجود این است که ماهیات نسبت به وجود و عدم بی اقتضاست.
استاد مصباح یزدی در این زمینه میگوید: مفهوم ماهوی مانند مفهوم «انسان» … به گونهای است که میتوان وجود را از آن سلب کرد… و این همان مطلبی است که فلاسفه بر آن اتفاق دارند که ماهیت از آن جهت که ماهیت است نه موجود است و نه معدوم (یعنی نه اقتضای وجود دارد و نه اقتضای عدم) … و به همین جهت است که هم موضوع برای «وجود» واقع میشود و هم برای «عدم». (جلد یکم آموزش فلسفه صفحه ۳۴۸)
حیثیت وجود مفهومی، در مقابل مفهوم ماهیت نیست؛ یعنی دو چیز به ذهن نمیآید، بلکه در ذهن، همان موجود عینی یا ذوات یا ماهیات انعکاس مییابد و ذهن، پس از ادراک آن حقیقت و ماهیتِ جعل شده، به تحقق آن ماهیت در خارج حکم میکند پاسخ: آنان که به اصالت ماهیت قائلاند، ماهیت را به خودی خود موجود نمیدانند. اینکه ماهیت - به خودی خود - نه موجود است و نه معدوم، ربطی به اصالت وجود ندارد. ماهیت (یعنی هر ذات و واقعیتی) با اراده حق و بر اساس مصالح، پدید میآید.
در اینجا مینگریم این قضیه که «هر ماهیتی - به خودی خود - نه موجود است و نه معدوم» اساس استدلال اصالت وجودیها برای اثبات مدعایشان قرار گرفته است.
ایشان در مقام جواب از پاسخ اصالت ماهیتیها که بیان میدارند «ماهیات با انتساب به جاعل واقعیت خارجی مییابند» مینویسد:
روشن است که انتسابی که توأم با واقعیت یافتن ماهیت است در گرو ایجاد یعنی وجود بخشیدن به آن است؛ و این، نشانه آن است که واقعیتِ آن همان وجودی است که به آن افاضه میشود.
پاسخ: اینکه ماهیات نبودند و با اراده و انتساب به خدا موجود شدند، به افاضه وجود ربطی ندارد. نیازی به این نیست که ما سخن از «وجود» به میان آوریم.
در اینجا میبینیم که ماهیتی فرض شده است که وجود ندارد، آن گاه این ماهیت فرضی تهی از وجود، به خدا انتساب یافته و «وجود» به آن افاضه شده است. در حالی که ماهیت فرضی بی معناست. همان گونه که درباره وجود میگویند که «وجودها ایجاد شدهاند» نسبت به ماهیت هم میتوان گفت که: ماهیتها در خارج به اراده خدا پدید آمدهاند و با لفظ «وجود» از آنها خبر دهیم. براساس عقل و فطرت، ماهیات و ذواتی که ما با آنها در تماسیم، نبودهاند و موجود شدهاند.
استاد مصباح در توضیح این مطلب که «در علم حضوری، اثری از ماهیت دیده نمیشود، میگوید: شکی نیست که دو حیثیت ماهیت و وجود، تنها در ظرف ذهن، از یک دیگر انفکاک مییابند… در عین حال، همین مفهوم (وجود) وسیلهای است برای حکایت از اینکه واقعیتی در خارج هست که مفهوم ماهوی از آن انتزاع میشود؛ و منظور از اصالت وجود و واقعیت عینی داشتن آن هم همین است.
پاسخ: در این سخن «ماهیت» و «وجود» دو مفهوم ذهنی دانسته شده که در علم حضوری هیچیک از آن دو یافت نمیشود، این نکته نیز پذیرفته شده که مفهوم وجود از واقعیات خارجی حکایت میکند (در صورت اثبات اصالت ماهیت، این دو مطلب با اصالت ماهیت سازگار است.)
لیکن این سخن که «مفهوم وجود از وجودهای عینی حکایت میکند و مفهوم ماهیت از آن انتزاع میشود» بی برهان بیان شده است. اینکه مفهوم وجود وسیلهای برای حجاب از واقعیت بیرونی است، سخن درستی است، لیکن به چه دلیل آن واقعیت ماهیت نباشد؛ زیرا حکایت گری وجود از واقعیت، اعم است (شامل وجود و ماهیت - هر دو – میشود.)
پس در این سخن نیز «اصالت وجود» مسلم فرض شده است، بی آنکه برای آن برهانی اقامه شده باشد.
همچنین وی در دلیل دیگری - که دلیل تشخص است – مینویسد:
حیثیت ماهیت، حیثیت تشخص نیست در صورتی که حیثیت ذاتی واقعیتهای خارجی، حیثیت تشخص و اباء از کلیت و صدق بر افراد است و هیچ واقعیت خارجی از آن جهت که واقعیت خارجی است نمیتواند متصف به کلیت و عدم تشخص گردد. از سوی دیگر، هیچ ماهیتی تا وجود خارجی نیابد متصف به تشخص و جزئیت نمیشود.
پاسخ: در این سخن، ماهیت کلی با ماهیت جزئی و خارجی به هم آمیخته است. آری، ماهیت تا موجود نشود تشخص نمییابد و جزئی نیست، لیکن پس از آنکه هستی یافت به برکت جاعل و خالق، مشخص میگردد.
اینکه هیچ ماهیتی تا وجود خارجی نیابد به تشخص و جزئی بودن توصیف نمیشود، دلیل نیست بلکه بیان مدعاست؛ زیرا خصم شما میگوید هر ماهیتی تا موجود نگردد، شخص نمییابد و موجود اعم از وجود و ماهیت است.
***
برای مطالعه دیگر قسمتهای پرونده «مواجهات و جدلهای فلسفی» به این نشانی بروید.