خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: هرجلد از کتابهای «ستارههای نبردهای هوایی» اثر امیر خلبان سرتیپ دو احمد مهرنیا که تا بهحال ۴ جلد از آن منتشر شده، زندگینامه و خلاصه خاطرات ۵۰ خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در سالهای دفاع مقدس در بر میگیرد. از ۵۰ خلبانی که در جلد دوم اینمجموعه معرفی شدهاند، ۲۳ خلبان مربوط به شکاری بمبافکن فانتوم F4 هستند
تا بهحال زندگی و کارنامه خلبانهای هواپیمای F14 و F5 و همچنین خلبانان هواپیما و هلیکوپترهای ترابری سالهای جنگ را که در جلد دوم مجموعه مذکور به آنها پرداخته شده، در قالب سهمطلب، مرور کردهایم. اینمطالب در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند:
* «خاطره خلبان بالگردی که باعث فرار سوخو ۲۴ بعثی شد»
* «خاطره بمباران پردردسر پالایشگاه کرکوک / بهنیا گفت اگر قرار است شهید شوم چهروزی بهتر از امروز؟»
بهعلت رقم بالای ۲۳ خلبان فانتومی که در اینجلد به آنها پرداخته شده، بررسی زندگی و دستاوردهای اینخلبانان را در قالب دو قسمت انجام میدهیم که بخشهای چهارم و پنجم بررسی اینکتاب هستند.
در ادامه مشروح چهارمینقسمت از گزارش جلد دوم «ستارههای نبردهای هوایی» را میخوانیم؛
آقامیری میگوید بیبابا شدن یک طفل ۱۷ روزه شهید عشقیپور باعث شد نتواند دو سه روز پرواز کند مرحوم صدرا آقامیری: متولد سال ۱۳۲۶ در اراک است که جمعه اول مهر ۱۴۰۱ درگذشت. او سال ۵۱ وارد رسته خلبانی و آذر ۵۲ عازم ایالت تگزاس شد. در آمریکا دوره آموزشی سههواپیمای T41 و T37 و T38 را پشت سر گذاشت و خرداد ۵۴ به ایران بازگشت. از بهمن همانسال دوره کابین عقب افچهار E را در پایگاه مهرآباد شروع کرد. پس از خاتمه ایندوره هم به همدان منتقل شد و اسفند ۵۶ دوره کابین جلوی فانتوم را پایگاههای مهرآباد، شیراز و بوشهر گذراند. آقامیری فعالیتهایی را برای پیروزی انقلاب انجام داد و در ماموریتهایی که در مناطق شورشزده انجام میشد، شرکت کرد. اواسط سال ۶۰ به پایگاه بندرعباس منتقل شد و ۶ سال در اینپایگاه خدمت کرد.
او در اینایام موفق شد ۸ فروند کشتی دشمن را مورد هدف قرار دهد و برای پرواز به پایگاههای مختلف مامور میشد. اینخلبان سال ۶۶ به منطقه هوایی مهرآباد منتقل و فروردین ۷۸ با درجه سرهنگی بازنشسته شد. آقامیری از بیمهری مسئولان در سالهای پس از جنگ و حقوق بازنشستگی ناعادلانه خود گلهمند بود. یکی از خاطرات تلخ او از جنگ، مربوط به روز ۳۱ شهریور ۵۹ در پایگاه همدان است که در آنروز، شاهد شهادت خدابخش عشقیپور و عباس اسلامینیا بود که در حال برگشت از ماموریت بودند و به ساختمان نیمهکاره پایگاه همدان برخورد کردند. آقامیری میگوید بیبابا شدن یک طفل ۱۷ روزه شهید عشقیپور باعث شد نتواند دو سه روز پرواز کند.
عبدالحسین احمدی: سال ۱۳۳۳ متولد شد. بهمن ۵۳ از آبادان به تهران آمد و وارد مرکز آموزشهای نیروی هوایی شد. سال ۵۵ به آمریکا اعزام شد و پرواز با هواپیماهای T41 و T37 و T38 را پشت سر گذاشت. احمدی سال ۵۷ با نشان خلبانی و درجه ستوان دومی به ایران بازگشت. اما بهدلیل حوادث انقلاب، آموزش رزمی او و همدورهایهایش مسکوت ماند. بههمیندلیل با شروع جنگ، بهعنوان افسر ناظر مقدم (FAC) عازم خط نبرد شد. آبان ۶۱ دوره آموزشی اف چهار D را در پایگاه مهرآباد شروع کرد که اینآموزش در پایگاه هوایی شیراز و چابهار ادامه پیدا کرد. معلم اصلی او سرگرد حمدالله کیان ساجدی بود. احمدی پس از پایان دوره آموزشی به پایگاه هوایی بوشهر منتقل شد و ۱۵ سال در اینپایگاه خدمت کرد. ۶ سال از اینخدمت در دوران جنگ و پرواز با افچهار E طی شد.
احمدی، ششماه پس از آتشبس دوره کابین جلوی فانتوم را دید. او سال ۷۳ معلمخلبان و سال ۷۶ به پایگاه هوایی نوژه منتقل شد. سال ۸۳ هم با درجه سرهنگی بازنشسته شد. یکی از خاطرات جنگ اینخلبان مربوط به ۱۰ آبان ۶۲ است که در پایگاه بوشهر خدمت میکرد و در شیفت آلرت پایگاه حضور داشت. احمدی با اطلاع از حضور یکشناور متجاوز به حریم آبهای ایران راهی پرواز شد و با یک موشک هوا به هوای AIM7 ناوچه دشمن را نابود کرد.
دود ناشی از انفجار هواپیمای دشمن باعث شد موتور چپ فانتوم مقدمی و اشکان از کار بیفتد. اما چون سرعت اولیه خوبی داشتند به پشت دسته پروازی دشمن رسیدند و مقدمی با شلیک یک تیر موشک حرارتی سایندوایندر، دومین هواپیما را هم منهدم کرد و موتور را در هوا استارت زد غلامعلی اشکان: اینخلبان متولد سال ۱۳۲۹ است که سال ۴۸ از تربت حیدریه راهی تهران و در رسته همافری نیروی هوایی پذیرفته شد. سپس دوره الکترونیک هواپیمای F5 تایگر ۲ را دید و با درجه همافرسومی به پایگاه بوشهر منتقل شد. سال ۵۲ که نیروی هوایی اقدام به جذب دانشجوی خلبانی از سایر رستهها میکرد، وارد دانشکده خلبانی شد. او سال ۵۳ ازدواج کرد و سپس برای تکمیل آموزش خلبانی به آمریکا اعزام شد و دوره پرواز با هواپیماهای T41 و T37 را دید و وینگ خلبانی گرفت. در نتیجه اوایل سال ۵۵ به ایران بازگشت. با رسیدن به ایران، اشکان از طرف معاون عملیاتی نیروی هوایی برای پرواز در کابین عقب اف چهار D به بوشهر منتقل، و سپس در شهریور ۵۷ به گردان پروازی مربوط به اینهواپیما در پایگاه یکم شکاری مهرآباد منتقل شد. اشکان در طول جنگ مشاغل و پستهای مختلفی داشت و اول اسفند ۷۹ با درجه سرهنگ تمامی بازنشسته شد.
یکی از خاطرات او از ابتدای سال ۶۰ در جنگ، مربوط به تاکتیک تهاجم توده توسط هواپیماهای دشمن است که شهرهای ایران مثل سنندج، مریوان، بانه و … را بمباران میکردند. در یکی از روزهای خرداد ۶۲ هم ماموریت پوشش هوایی از غرب کشور به اشکان سپرده شد که میگوید چهاردسته چهارفروندی نزدیک به هم را از هواپیماهای دشمن روی رادار هواپیما پیدا کرد. کابین جلوی او در اینپرواز، سروان داود مقدمی بود. آنها موفق شدند با شلیک موشک یکفروند هواپیمای دشمن را منهدم کرده و نظم دستههای پروازی را به هم بزنند.
دود ناشی از انفجار هواپیمای دشمن باعث شد موتور چپ فانتوم مقدمی و اشکان از کار بیفتد. اما چون سرعت اولیه خوبی داشتند به پشت دسته پروازی دشمن رسیدند و مقدمی با شلیک یک تیر موشک حرارتی سایندوایندر، دومین هواپیما را هم منهدم کرد و موتور را در هوا استارت زد. اینفانتوم در حالی که توسط شکاریهای دشمن تعقیب میشد، بهسلامت به پایگاه نوژه بازگشت. در نتیجه منطقهای که ایناتفاق در آن افتاد، تا ۱۵ روز از حضور هواپیماهای دشمن خالی بود. خاطره دیگر اشکان مربوط به روز ۱۸ خرداد سال ۶۴ است که بهعنوان یکی از خلبانهای کابین عقب دو فروند فانتوم برای کوبیدن پایگاه هوایی الرشید انتخاب شد. او کابین عقب سروان باقر دلخواه اکبری بود. خلبانان فانتوم دیگر هم سرگرد خسرو غفاری فرمانده گردانِ اشکان و ابوالقاسم عبیری بودند که نزدیک بغداد مورد اصابت موشک زمین به هوای دشمن قرار گرفتند و موفق شدند با صندلی پران بیرون بپرند. هر دو خلبان مورد اشاره به اسارت درآمدند. اشکان میگوید «پس از ماموریت متوجه شدیم اینماموریت توسط ستون پنجم دشمن لو رفته است.»
محمود اقبالخواه: سال ۱۳۳۲ متولد شد و زمستان ۵۳ به استخدام نیروی هوایی درآمد. زمستان ۵۵ به آمریکا اعزام شد و دوره آموزشی با هواپیماهای T41 و T37 و T38 را تا پایان اردیبهشت ۵۸ به پایان رساند و مانند دیگر دانشجویان خلبانی ایرانی با وجود پیشنهاد ماندن در آمریکا و دریافت حقوق از نیروی هوایی اینکشور، داوطلب ماندن نشد و به ایران بازگشت. با شروع جنگ تحمیلی برای مدتی طولانی بهعنوان افسر ناظر مقدم به جبهههای زمینی اعزام میشد و اواخر سال ۶۱ همراه با ۲۸ نفر از همدورهایهایش، آموزش رزمی هواپیمای فانتوم F4 را شروع کرد و که اتمام ایندوره به پایگاه نوژه همدان منتقل شد.
او در طول جنگ بهعنوان کابین عقب فانتوم در ۲۱ عملیات بمباران در خاک عراق شرکت کرد و آخرین پروازهای عملیاتیاش، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ انجام شدند. اقبالخواه پس از آتشبس برای گذراندن دوره کابین جلوی فانتوم به پایگاه چابهار منتقل شد و ۷ ماه بعد، با پایان دوره به پایگاه نوژه بازگشت و تا سال ۶۹ در اینپایگاه به خدمت ادامه داد. سپس به پایگاه بندرعباس منتقل شد و دوره معلم خلبانی افچهار را پشت سر گذاشت. اقبالخواه سال ۷۵ با شدتگرفتن ناراحتیهای جسمی درخواست بازنشستگی کرد و با درجه سرهنگ دومی بازنشسته شد.
یکی از خاطرات او مربوط به روز ۲ مرداد ۶۷ است که چهار سورتی پرواز جنگی انجام داد. آخرین عملیات آنروز او در کابین عقب امیر سرتیپ دو اصغر سپیدموی آذر جاشین وقت نیروی هوایی انجام شد که پس از بمباران هدف، بال هواپیمایشان مورد اصابت موشک قرار گرفت و کاناپی آن گلوله خورد. پس از فرود و بررسی هوایپما، متوجه شدند بال چپ بهشدت صدمه دیده و تعداد زیادی سوراخ زیر بدنهاش وجود دارد. البته فرود اینهواپیما نیز داستان جدایی دارد. چون برای فرودش وضعیت اضطراری اعلام و کابل باریر روی باند پهن شد. اما هواپیما از باند خارج و بهسمت ساختمان کاروان حرکت کرد. با اقدام بهموقع سپیدموی آذر، هر دو خلبان با صندلی پران اجکت کرده و هواپیما را ترک کردند که هر دو صدمه جدی دیدند. در نتیجه ایناتفاق، پزشک، پرواز را بهطور موقت برای اقبالخواه ممنوع کرد اما او آنقدر اصرار کرد تا مجوز را از پزشک گرفت و دوباره به رسته پروازی بازگشت.
در اینماموریت هواپیمای لیدر دسته دوم، مورد حمله یکمیراژ عراقی قرار گرفت و با شلیک یکموشک از کنترل خارج شد. با اجکت هر دو خلبان، روادگر به اسارت درآمد اما تا سال ۷۰ خبر موثقی از سرنوشت انقطاع به دست نیامد و مفقودالاثر ماند. تا اینکه سال ۷۰ با اعلام صلیب سرخ شهادتش محرز شد شهید جهانگیر انقطاع: متولد ۱۳۳۰ است و اول مهر ۱۳۵۳ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پاییز سال ۵۴ به آمریکا اعزام شد و با دیدن آموزش پرواز با هواپیماهای T41 و T37 و T38 اواخر پاییز ۵۶ به ایران بازگشت. ابتدای دوره آموزشی هواپیمای فانتوم را در پایگاه مهرآباد شروع کرد و آموزش کابین عقب آن را نیز در پایگاههای تهران و بوشهر تکمیل کرد. سپس راهی پایگاه ششم شکاری بوشهر شد. انقطاع، در ناآرامیهای انقلاب در نیمه دوم سال ۵۷ با جمعیت معترض و انقلابی همراه شد و در چند راهپیمایی شرکت کرد. او شهریور ۵۷ ازدواج کرد و در انتظار تولد فرزندش آزاده بود که به شهادت رسید.
با شروع جنگ در سال ۵۸ به مدت ۲۰ روز بهعنوان افسر ناظر مقدم در پادگان سنندج حضور پیدا کرد. در آنزمان همسرش سهماهه باردار بود و انقطاع نیز ناچار شد ۳ روز را بدون آب و غذا زیر یکدستگاه تانک مخفی شود تا از دست نیروهای ضدانقلاب در امان باشد. با اینحال توسط چندنفر از نیروهای ضدانقلاب پیدا و مورد ضرب و شتم شدیدی قرار گرفت. انقطاع روز ۱۲ اردیبهشت ۶۱ در یک ماموریت ۸ فروندی شرکت کرد که از ۲ دسته چهارفروندی تشکیل شده بود.
لیدر دسته اول سروان ناصر رضایی بود. لیدر دسته دوم هم سروان منوچهر روادگر بود که انقطاع کابین عقب او بود. اینپرواز برای سرکوبی نیروهای دشمن در منطقه جفیر بود و هواپیماها از پایگاه بوشهر به پرواز درآمدند. در اینماموریت هواپیمای لیدر دسته دوم، مورد حمله یکمیراژ عراقی قرار گرفت و با شلیک یکموشک از کنترل خارج شد. با اجکت هر دو خلبان، روادگر به اسارت درآمد اما تا سال ۷۰ خبر موثقی از سرنوشت انقطاع به دست نیامد و مفقودالاثر ماند. تا اینکه سال ۷۰ با اعلام صلیب سرخ شهادتش محرز شد.
در اینماموریت، شهید سروان عباس دوران با کابین عقبی ستوان منوچهر شیرآقایی، ابراهیم فخار با کابین عقبی سید عبدالمجد احمدی (شهادت ۲۸ تیر ۶۶) و سروان حسن طالبمهر حضور داشتند که طالبمهر چهار روز پس از این ماموریت به شهادت رسید. یکی از خاطرات اینخلبان شهید، ماموریت بمباران تلمبهخانه نفتی K2 عراق در روز ۱۱ مرداد ۶۰ مصادف با عید فطر است که انقطاع در یادداشتهای شخصی خود درباره آن گفته صبح زود و پیش از اجرای ماموریت غسل شهادت کرده و راهی عملیات شده است. عراق از اینتلمبهخانه به چهار کشور نفت صادر میکرد و دو تیپ پدافند از آن محافظت میکردند. انقطاع ضمن روایت انجام موفقیتآمیز بمباران میگوید بزرگترین عیدی روز عید فطر که دریافت کرده، دیدار با امام خمینی (ره) در فردای اجرای ماموریت است که در ایندیدار، یکمشت قند تبرک از امام (ره) دریافت کرد. او در یادداشتهای خود نوشته است: «ما خلبانهایی هستیم که در راه اسلام پرواز میکنیم، برای اسلام میجنگیم و هدفمان این است که برای اسلام شهید شویم.»
عملیات نصر ۱۵ دی ۵۹ شروع شد و شرایط اهواز به قدری بحرانی بود که شهید فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی گفته بود «حتی اگر خلبانی پایش شکسته بگذارید پرواز کند.» محمدرحیم پورفرزانه: اینخلبان متولد سال ۱۳۳۱ است و بهمن ۵۱ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. تیر سال ۵۳ به آمریکا اعزام شد و آموزش هواپیماهای T41 و T37 و T38 را دید و اردیبهشت ۵۵ به ایران بازگشت. پورفرزانه با شرکت در آزمونی، از بین ۱۸ نفر از فارغالتحصیلان آمریکا، در قالب طرح آزمایشی با یکخلبان دیگر، بدون طی دوره کابین عقب، آموزش کابین جلو را در گردان یازده شکاری مهرآباد شروع کرد و فارغالتحصیل شد. سپس به پایگاه همدان، و بعدها به پایگاه یکم شکاری مهرآباد و بوشهر و دوباره به پایگاه همدان منتقل شد. پورفرزانه بهعلت مشکل پزشکی از خدمت منفک و ۱۳ مهر ۷۲ با درجه سرهنگی بازنشسته شد. سال ۸۱ نیز گواهینامه خلبانی خطوط تجاری را دریافت کرد. یکی از خاطرات جالب او از جنگ مربوط به ۶ آذر ۵۹ است که ماموریت ۸ فروندی انهدام پالایشگاه تکریت که پورفرزانه شماره ۸ آن بود، ابلاغ شد. او و جواد صفدری خلبان کابین عقبش، هر دو شب پیش از ماموریت خواب میبینند که مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفته و با خروج از هواپیما اسیر میشوند. اما همدیگر را از اینخواب مطلع نمیکنند و سالم برمیگردند. اما با اطلاع از چنین خواب مشترکی، بهشدت تعجب میکنند. خاطره دیگر پورفرزانه مربوط به روزهای عملیات نصر است که در آن ایام اهواز در خطر سقوط قرار داشت. عملیات نصر ۱۵ دی ۵۹ شروع شد و شرایط اهواز به قدری بحرانی بود که شهید فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی گفته بود «حتی اگر خلبانی پایش شکسته بگذارید پرواز کند.» صبح روز ۱۸ دی یکپرواز دو فروندی با لیدری فرج الله براتپور و کابین عقبش خلبان حسینی تدارک دیده شد که پورفرزانه و کابین عقبش سید جعفر طالبیان شماره دوی آن بودند. هدف هم نیروهای تقویتی عراق بود که از شهر العماره در حال حرکت بودند.
در اینماموریت موشکی به بال چپ هواپیمای براتپور اصابت کرد که ناچار شد در پایگاه دزفول به زمین بنشیند. پورفرزانه نیز به همدان بازگشت اما ساعتی از فرودش نگذشته بود که پرواز دو فروندی دیگری برای بمباران موقعیت دشمن به او ابلاغ شد. در اینپرواز ستوان کورش روندی کابین عقب او بود. پورفرزانه به دلیل تجربه کم خلبانهای فانتوم شماره دو، قبول نکرد با آنها پرواز کند و پس از بگومگو، بنا شد ماموریت را بهصورت تکفروندی انجام دهد. او در این ماموریت با مسلسل هواپیمای دشمن مورد حمله شدید قرار گرفت اما نجات پیدا کرد و میگوید خدا عمری دوباره به او داد. در آن روز پایگاه هوایی شهید نوژه یکی از پرحجمترین پروازهای عملیاتی را علیه نیروهای عراقی انجام داد و توانست مانع از سقوط احتمالی اهواز شود.
اسدالله حائری: متولد سال ۱۳۲۶ است که در کنکور دانشگاه افسری ارتش شرکت کرد و قبول شد. سال ۴۸ هم بهعنوان سهمیه نیروی هوایی با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. علیرضا یاسینی، خسرو کرامتی، محمود خضرایی، محمدرضا قرهباغی، حسن کدخدایی و رضا دادخواه از همدورهایهای او بودند. حائری دیماه سال ۴۹ راهی آمریکا شد و آموزش پرواز با سههواپیمای T41 و T37 و T38 را پشت سر گذاشت. فروردین ۵۱ به ایران بازگشت و به گردان آموزشی شکاری مهرآباد به فرماندهی سرگرد حسین شهلایی منتقل شد. سپس با پایان دوره آموزشی به پایگاه شیراز منتقل شد. خرداد ۵۳ به پایگاه شاهرخی همدان منتقل شد و برای آموزش کابین جلو به پایگاه هفتم شکاری شیراز مامور شد. در فروردین ۵۴ هم به گردان تازهتاسیس سیزده شکاری پایگاه هوایی مهرآباد منتقل شد و مدتی بعد به پایگاه شاهرخی رفت. سال ۵۶ همراه گروهی دیگر از خلبانان به گردان ۹۱ شکاری پایگاه نهم بندرعباس منتقل شد.
حائری در سالهای جنگ حدود ۱۱۰۰ ساعت پرواز انجام داد که ۲۰ ماموریت بمباران برونمرزی و پشتیبانی نزدیک هوای از نیروی سطحی را شامل میشوند و باقی آنها گشت رزمی و پوشش هوایی همراه با آموزشهای تاکتیکی بودند. او از اسفند ۶۹ به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران مامور و در نیمه بهمن ۷۲ رسماً به اینشرکت منتقل شد. در پایان سال ۸۲ هم پس از ۳۷ سال خدمت بازنشسته است.
موشک فرصت انفجار پیدا نکرد و از میان بال عبور و سوراخی به قطر یک متر در آن ایجاد کرد. این فانتوم در پایگاه نوژه فرود آمد و کاظمی و حیدری عکسی به یادگار در سوراخ ایجادشده در بال فانتوم انداختند که در اسناد و مدارک جنگ موجود و معروف است سرشاد حیدری: اینخلبان متولد ۱۳۳۱ است که اسفند ۵۲ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و خرداد ۵۴ عازم آمریکا شد. با هواپیماهای T41 و T37 و T38 آموزش دید و اردیبهشت ۵۶ به کشور بازگشت که برای پرواز با هواپیمای همه منظوره فانتوم اف چهار E در نظر گرفته شد. حیدری، دوره زمینی شناخت سامانههای اینهواپیما را در پایگاه مهرآباد طی کرد و دوره رزمی کابین عقبش را نیز در پایگاههای بوشهر و شیراز پشت سر گذاشت. سپس به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شد.
او دو روز پس از شروع جنگ با سروان یوسف احمدبیگی به مصاف تانکهای دشمن رفت و در آنروزها، ۲۳ عملیات جنگی بمباران نیروهای دشمن در خط تماس و عمق خاک عراق را در پرونده خود ثبت کرد. حیدری در ۲۵ مهر ۵۹ کابین عقب سرگرد محمود محمودی بود و برای انهدام پایگاه هوایی حبانیه در غرب بغداد به پرواز درآمده بودند که مورد اصابت ضدهوایی قرار گرفته و ناچار به خروج اضطراری شدند و هر دو به اسارت درآمدند. به اینترتیب، حیدری حدود ۱۰ سال را تا ۲۳ شهریور ۶۹ در اسارت گذراند.
او پس از بازگشت از اسارت تا سال ۷۲ بلاتکلیف و عملاً از کار منفک بود. تا اینکه سال ۸۲ رسماً با درجه سرهنگی بازنشسته شد. از سال ۷۴ تا ۷۸ به صورت قراردادی مسئولیت آموزش دانشجویان خلبانی را در فرودگاه قلعه مرغی بهعهده داشت و پس از آن، مشغول پرواز با هواپیمای مسافری بویینگ ۷۲۷ شد. یکی از خاطرات مهم او از سالهای جنگ، مربوط به ۴ مهر ۵۹ و بمباران پایگاه هوایی کرکوک است که کابین عقب سرگرد ناصر کاظمی بود و یک تیر موشک SAM3 بال هواپیمای آنها را سوراخ کرد. اینموشک فرصت انفجار پیدا نکرد و از میان بال عبور و سوراخی به قطر یک متر در آن ایجاد کرد. این فانتوم در پایگاه نوژه فرود آمد و کاظمی و حیدری عکسی به یادگار در سوراخ ایجادشده در بال فانتوم انداختند که در اسناد و مدارک جنگ موجود و معروف است.
او سروان حسین خلعتبری را دید که در حالیکه مهمانانی برای نوروز در خانه داشت، به پست فرماندهی آمده بود و در مقابل این سوال که آنجا چه میکند، پاسخ داد اینکار مهمتر است محمد خسروی نسب: متولد سال ۱۳۳۱ است که خرداد ۵۰ به جمع دانشجویان افسری فنی پیوست و شهریور ۵۲ با درجه ستوان سومی فارغالتحصیل شد. سپس در آزمونهای خلبانی شرکت کرد و اول تیر ۵۴ وارد رسته تحصیلی خلبانی شد. او شهریور ۵۵ به آمریکا اعزام شد و با هواپیماهای T41 و T37 و T38 آموزش دید. سپس در تیرماه ۵۷ به ایران بازگشت تا برای آموزش رزمی شکاری فانتوم در گردان شکاری مهرآباد انتخاب شود. او همزمان با روزهای پیروزی انقلاب، در راهپیماییهای مردمی نیز شرکت موثر داشت و با شروع جنگ، بهعنوان افسر ناظر مقدم در نقاط مختلف جبهههای غرب و جنوب حضور پیدا کرد. از خرداد سال ۶۰ هم آموزش رزمی کابین عقب فانتوم را شروع کرد و آذرماه آنسال ایندوره را به پایان رساند.
او دو روز بعد به پایگاه نوژه منتقل شد. خسروینسب آذر ۶۴ دوره کابین جلویی خود را در پایگاه مهرآباد شروع کرد و با پایان ایندوره در مهر ۶۵ به پایگاه خود بازگشت. او مهرماه ۶۶ به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد. اینخلبان شهریور ۸۳ با درجه سرتیپ دومی بازنشسته شد. یکی از خاطرات او مربوط به روز شهادت امیر خلبان حسین خلعتبری است. خسروینسب میگوید منتظر لحظه تحویل سال ۱۳۶۴ در کنار خانواده بوده که صدای آژیر حمله هوایی شرایط را به هم زد و ناچار شد به پست فرماندهی پایگاه همدان برود. او سروان حسین خلعتبری را دید که درحالیکه مهمانانی برای نوروز در خانه داشت، به پست فرماندهی آمده بود و در مقابل این سوال که آنجا چه میکند، پاسخ داد اینکار مهمتر است! خسروینسب میگوید سرگرد خسرو غفاری فرمانده گردانش با دیدن او و خلعتبری با عصبانیت گفته «چرا به آلرت آمدهاید و خانواده را تنها گذاشتهاید؟» غفاری از اینخلبانان خواست به خانه برگردند که در نتیجه با اعلام وضعیت زرد، خسروینسب به خانه بازگشت اما خلعتبری به ماموریت رفت و به شهادت رسید. پس از اینواقعه بود که سرهنگ عباس بابایی معاون وقت نیروی هوایی گفت: «اصلا جا ندارد حتی یک خلبان یا هواپیما را از دست بدهیم. حتی اگر بتوانید چندهواپیمای دشمن را بزنید به آن نمیارزد که خودتان دچار سانحه شوید! زیرا برای ما در این شرایط نه امکان جایگزینی هواپیما وجود دارد نه تربیت چنینخلبانهایی. پس خیلی مراقب باشید!»
ضربه چنان سنگین و سهمگین بود که من بیهوش شدم. هواپیما آتش گرفته بود. وقتی مواد مذاب طلق کاناپی روی بدنم، بهویژه دست چپم ریخت، آنچنان سوختم که از شدت درد به هوش آمدم. تمام دور و برم آتش بود پرویز دهقان پارچینی: اینخلبان متولد سال ۱۳۳۲ است که سال ۵۱ در رسته همافری نیروی هوایی استخدام شد و هنرجوی سال اول بود که تغییر رسته داد و با انجام معاینات پزشکی، وارد جمع دانشجویان خلبانی شد. سپس راهی آمریکا شد و با هواپیماهای T41 و T37 و T38 آموزش دید و خرداد ۵۴ به ایران بازگشت. سپس برای حضور در کلاس کابین عقب فانتوم در نظر گرفته شد. پس از پایان ایندوره به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شد.
با وقوع انقلاب ناچار شد همچنان تا اواسط اسفند ۵۹ به پرواز در کابین عقب ادامه دهد. دهقان تابستان ۶۰ آموزش خود را بهعنوان خلبان کابین جلو به پایان رساند. روز ۳۱ شهریور ۵۹ دوساعت و نیم پس از آغاز تجاوز عراق به پایگاههای هوایی ایران، پرویز دهقان به عنوان کابین عقب سرگرد جلیل پوررضایی، در ماموریت چهارفروندی عملیات انتقام برای بمباران پایگاه هوایی کوت شرکت کرد و صبح اول مهر هم در کابین عقب همینخلبان، در عملیات کمان ۹۹ حضور پیدا کرد. دهقان پارچینی روز ۸ دی ۶۳ با شنیدن آژیر آلرت همراه سروان علیاصغر صابر مطلق بهعنوان خلبان کابین عقب، از پایگاه ششم شکاری بوشهر به پرواز درآمد که هواپیمایشان در اینپروازِ اسکرامبل، مورد اصابت موشک هواپیمای مهاجم قرار گرفت. در نتیجه صابرمطلق به شهادت رسید و دهقان هرچند موفق به ترک هواپیما شد، دچار جراحتهای سنگینی شد که باعث قطع دست چپش از بازو و صدمه شدیدی به دست راستش شد. در اینماموریت بمبافکنهای عراق در پناه شکاریهایشان مشغول بمباران نیروهای ایران در اهواز و سوسنگرد بودند.
دهقان پارچینی و صابر مطلق به دسته هواپیماهای دشمن نزدیک میشدند اما از خطری که از پایین و پشت سر تهدیدشان میکرد، خبر نداشتند. درنتیجه مورد اصابت یک موشک هوا به هوای دشمن قرار گرفتند. اینخلبان روایت کرده: «ضربه چنان سنگین و سهمگین بود که من بیهوش شدم. هواپیما آتش گرفته بود. وقتی مواد مذاب طلق کاناپی روی بدنم، بهویژه دست چپم ریخت، آنچنان سوختم که از شدت درد به هوش آمدم. تمام دور و برم آتش بود. دو سه بار کابین عقب را صدا زدم، اما هیچجوابی نیامد. به ناچار مجبور به ترک اضطراری هوایپما شدم. با دست راست حلقه پرتاب را کشیدم و چند ثانیه بعد در فضا معلق بودم. ضربه باز شدن چتر نجات و فشار ناشی از پرتاب صندلی سبب شد جراحات سنگینی به دست راستم نیز وارد شود. فکم شکست و چانهام پاره شد. دست چپم هم از بازو به پایین کاملاً سوخته بود و به ناچار قطع شد.» به اینترتیب پرویز دهقان پارچینی به جانبازی ۷۵ درصد رسید و پس از جنگ از سال ۷۰ تا ۷۳ به عنوان وابسته نظامی اجا به کره شمالی رفت. او سال ۱۳۸۱ بازنشسته شد.
زند کریمی و سیاوش مشیری پس از رها کردن بمبهای خود صدای مهیبی شنیدند که در پی آن هواپیمایشان با شدت به بالا پرتاب شد و داخل کابین حالتی از بخار سفید ایجاد شد. سپس چراغ آتشگرفتن موتور راست روشن شد. با گزارش وضعیت هواپیما به لیدر، دوران حسین ذوالفقاری را برای همراهی با زند کریمی همراه کردو بنا شد اینفانتوم زخمی به کمک کابل باریر در پایگاه همدان بنشیند محمدحسن زند کریمی: متولد سال ۱۳۲۵ است که ۲۰ مهر ۱۳۵۰ به جمع دانشجویان خلبانی پیوست. شهریور ۵۲ به آمریکا اعزام شد و با دیدن آموزش پرواز با هواپیماهای T41 و T37 و T38 در نهایت ۴ اردیبهشت ۵۴ به ایران بازگشت. در ایران برای پرواز با شکاری فانتوم اف چهار در نظر گرفته شد و از بهمن ۵۴ دوره کابین عقب آن را در پایگاه مهرآباد شروع کرد که پس از خاتمه ایندوره، به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد. پس از سهسال خدمت در اینپایگاه، اواسط سال ۵۷ به پایگاه سوم شکاری همدان منتقل شد. با شروع جنگ، تعرضهای ضدانقلاب به مرزهای غربی و جنوبی کشور توسط زند کریمی و دیگر خلبانان سرکوب میشد.
او اواخر خرداد ۶۴ با درجه سروانی به فرماندهی گردان ۳۱ شکاری پایگاه نوژه منصوب شد و همانسال برای آموزش خلبانان جوان به پایگاه مهرآباد منتقل و جانشین معاون عملیات تیپ شکاری اینپایگاه شد. اما برای ماموریتهای مختلف به پایگاههای همدان یا بوشهر مامور میشد و توانست ضمن انجام ماموریتها، تعدادی خلبان جوان نیز در دوران جنگ تربیت کند. زند کریمی از سال ۶۵ به پایگاه چابهار منتقل شد و ششماه در سمت معاون عملیات اینپایگاه خدمت کرد. سپس به پایگاه هوایی بوشهر منتقل شد و در سمت فرمانده گردان شکاری و معاون عملیات اینپایگاه خدمت کرد. او در طول سالهای جنگ ۲۵ ماموریت برونمرزی و حدود ۱۰۰۰ ساعت پرواز گشت رزمی و پوشش هوایی انجام داد و سرانجام اول آبان ۸۱ پس از ۳۳ سال خدمت با درجه سرتیپ دومی و لیدری طبقه یک بازنشسته شد.
اینخلبان از خاطرات دوران جنگ خود، شهادت یا اسارت دوستانی را ذکر میکند که شب قبل با آنها بگوبخند داشته و صبح فردا با ورود به پست فرماندهی متوجه سرنوشت آنها میشده است. همچنین کمکهای مردمی و آوردن تعدادی تخم مرغ توسط پیرزنها و پیرمردهایی باصفا به پایگاه هوایی از دیگر خاطرات اوست. اما یکی از خاطرات دیگر او مربوط به ماموریت روز ۲۹ اسفند سال ۶۰ است که در راستای عملیات بزرگ فتحالمبین انجام شد. در اینماموریت بنا بود دو دوسته چهارفروندی با بمبهای ۵۰۰ و ۷۵۰ پوندی از ارتفاع بالا دشمن را در محدوده چنانه بمباران کنند. لیدر اینپرواز شهید عباس دوران بود، شماره دو حسینعلی ذوالفقاری، شماره سه عباس فعلیزاده و شماره چهار محمدحسن زند کریمی. او برای انجام اینماموریت اعلام کرد برای کابین عقب خود، خلبانی را میخواهد که تا آخرین لحظه با او بماند و کابین را ترک نکند. اینخواسته توسط امیر خلبان سیاوش مشیری پذیرفته شد. اینماموریت در حدود ۸۰ مایلی مرز در ارتفاع ۴۲ هزار پایی توسط رادار دشمن کشف شد که با اعلام رادار خودی به دوران به عنوان لیدر پرواز، او گفت «گور پدرشان، ما ادامه میدهیم.»
زند کریمی میگوید دوران به چنینتصمیماتی عادت داشت. به هرحال زند کریمی و سیاوش مشیری پس از رها کردن بمبهای خود صدای مهیبی شنیدند که در پی آن هواپیمایشان با شدت به بالا پرتاب شد و داخل کابین حالتی از بخار سفید ایجاد شد. سپس چراغ آتشگرفتن موتور راست روشن شد. با گزارش وضعیت هواپیما به لیدر، دوران حسین ذوالفقاری را برای همراهی با زند کریمی همراه کردو بنا شد اینفانتوم زخمی به کمک کابل باریر در پایگاه همدان بنشیند. اما بهعلت سرعت زیاد کابل پاره شد و ترمزهای هواپیما نیز درست عمل نکردند. با اینوجود با رسیدن هواپیما به انتهای باند، اینپرنده متوقف شد. پس از پیادهشدن و بررسی هواپیما، مشخص شد فانتوم از ناحیه نوک، کاناپی، بخشی از بال و موتور راست آسیب دیده است. هر دو خلبان اینهواپیما بهدلیل وضعیت عجیب و غریب آن، با دریافت یکسال ارشدیت درجه تشویق شدند.